رفتن به مطلب

آداب و رسوم ازدواج


ارسال های توصیه شده

یکی از اعتقادات در رابطه با بخت گشایی این بود که وقتی فرد پنبه زنی را به داخل خانه برای کار می آوردند. منتظر می شدند تا پنبه زن به منظور انجام عملی برای مدتی دست از کار بکشد و در این هنگام فورا دختر دم بخت خانه را دور از چشم پنبه بزن آورده و از توی کمان پنبه زنی عبورش می دادند و معتقد بودند که به زودی زه کمان وی پاره خواهد شد و به این ترتیب نیز بخت دخترشان باز می شود.

 

 

در صورت پاره شدن چله کمان، جازدن آن کار بسیار مشکلی برای پنبه زن ها بود و به همین خاطر پنبه زن ها سعی می کردند تا جایی که ممکن است کمانشان را رها نکنند تا دست هیچ دختری به آنها نرسد و باعث پاره شدن زه کمان آنها نشود.

 

برای بخت گشایی کار دیگری نیز می کرده اند و آن اینکه هر گاه درون خانه و یا در منزل همسایگان، برای نذر گوسفندی می کشتند. مادری که می خواست هر چه زودتر دخترش به خانه بخت برود. چادر دخترش را به همراه مقداری پول و با یک کله قند به قصاب می داد و از وی می خواست که چادر دخترش را از درون روده گوسفندی عبور دهد و بر این اعتقاد بودند که دختر با سر کردن آن چادر، به زودی بختش باز می شود.

 

 

خواستگاری و بله بران

مراسم خواستگاری معمولا بدین ترتیب بود که مادر داماد به چند تن از زنانی که کارشان پیدا کردن دختر بود می سپرد که اگر دختری را با شرایط مورد نظر وی در نظر دارند به وی معرفی کنند و یا درصدد پیدا کردن چنین دختری باشند. پس از مدتی یکی از زنان دختری را در نظر گرفته و به همراه یک یا چند تن از زنان خانواده داماد برای دیدن دختر مورد نظر سرزده به خانه او می رفتند دختر دم بخت بعد از مدتی با کاسه ای آب وارد اتاق خواستگاران می شد و آب را به آنها تعارف می کرد و پس از آن به کناری می نشست. در این هنگام یکی از خواستگاران که از همه با تجربه تر بود به طرف دختر رفته و چادر و یا چارقد دختر را کنار زده دستی به سر وی می کشید و موهای دختر را جابجا می کرد تا ببیند که مبادا دختر کچل باشد و موهاعاریه ای باشد.

 

بعد از مطمئن شدن از موها، شروع می کرد به بو کردن دهان و زیربغل و خلاصه تمامی بدن دختر، که خدای ناکرده بوی بد ندهد. پس از انجام این تشریفات و مورد پسند واقع شدن دختر، به خانه داماد برگشته و شرح ماجرا را توصیف می کرد و داماد نیز با شرحی که خواستگاران می دادند تصویر دختر را در ذهنش مجسم می کرد و آنگاه موافقت و یا عدم موافقت خود را اعلام می داشت.

 

در صورت موافقت داماد، پدر وی به همراه چند تن از بزرگان فامیل به خانه دختر رفته و به اصطلاح شیرینی می خوردند فردای آن روز مادر و خاله و عمو و دیگر کسان نزدیک داماد برای بله برون به خانه عروس رفته و راجع به مهریه و شیربها و روز عروسی و مسائلی دیگر نظیر آن صحبت می کردند.

 

پس از چند روز از خانه داماد هدایایی به وسیله چندین مجمع به منزل عروس فرستاده می شد که وسایل درون مجمع ها معمولا عبارت بودند از: یک عدد انگشتر با حلقه طلا، یک کاسه نبات، دو کله قند، تعدادی لباس برای پدر و مادر و خود عروس که بسته به فصول سال از جنس های مختلف انتخاب می شده است. البسه ای که برای عروس فرستاده می شد معمولا عبارت بود از: یک چادر، یک پیراهن، یک تنبان با دامن، یک جفت کفش، دو جفت جوراب، یک یا دو عدد چادر، یک یا دو عدد پستان بند و زیرجامه همچنین مقداری از میوه های فصل و شیرینی نیز جزو اصلی این هدایا به شمار می آمده است.

 

 

خرید عروسی

پس از خواستگاری و پسند طرفین و انجام مراسم بله برون، را هر زمانی که طرفین موافقت کردند و مورد قبول واقع می شد و ایجاد اشکالی نمی کرد. جهت خرید وسایل عروسی تعیین می کردند. وسایلی که معمولاٌ در این زمان خریده می شد عبارت بود از: پارچه و با لباس دوخته شده ، آیینه و شمعدان، وسایل آرایش عروس، لباس های زیر برای عروس، کفش و جوراب، لوازم مربوط به سفره عقد و دیگر وسایل اینچنین، نکته دیگر قابل ذکر آن که برای این خرید یک یا دو نفر از خانواده عروس و داماد انتخاب می شدند که معمولا نیز در این خرید عروس و داماد شرکت نداشتند (البته این قضیه جنبه همگانی نداشته و گاهی خود عروس و داماد شرکت می کردند) و نمایندگان به سلیقه خود وسایل مورد نیاز را خریداری می کردند. در ضمن این نکته را نیز باید متذکر شد که خرج این دسته خریدها کلا به عهده داماد بوده است.

 

 

جهازبران

چند روز قبل از عروسی و گاهی روز قبل از آن ، مراسم جهاز بران صورت می گرفت. برای جهاز بران چند نفر طبق کش به همراه چند قاطر اجیر می شدند تا وسایل جهیزیه عروس را به خانه داماد حمل کنند. علاوه بر طبق کش ها، عده ای نقاره زن نیز استخدام می شدند تا در طول راه به هنرنمایی بپردازند. قبل از رسیدن گروه مزبور چند تن جلوتر به خانه داماد می رفتند و قسمتهایی از خانه داماد را که برای عروس در نظر گرفته شده بود، نظافت کرده و به اصطلاح آب و جارو می کردند. هنگامی که جهیزیه در خانه داماد جای می گرفت فردی از طرف خانواده عروس صورت اسبابی که آورده بودند را نشان داماد می داد و از وی بابت آنها رسیدی دریافت می کرد که به آن سیاهه می گفتند. علاوه بر آن دادن انعام به طبق کش ها و نقاره چی ها جزو وظایف داماد به حساب می آمد. طبق کش ها علاوه بر انعام مزبور اجازه داشتند که نقل ها و پارچه های کف طبق ها را که برای تزئین تدارک دیده شده بود را برای خود برداند. وسایل جهیزیه طبق توافقی که قبلاٌ بین خانواده های عروس و داماد صورت گرفته بود تهیه می شد. به عنوان مثال گاهی عبارت بود از: دیگ، قابلمه، ملاقه، آبکش، مجمع های مسی، آفتابه لگن و اسباب دیگری همچون رختخواب، متکا، پشتی، پرده، سماور، بلور و علاوه بر همه اینها، آینه و قرآن جزو اصلی مهمترین وسایل جهیزیه به شمار می رفته است.

 

 

حنابندان

سه یا چهار روز به عقد مانده حنابندان انجام می گرفت که اولین آرایش عروس را انجام می دادند.

 

 

آرایش عروس ( بزک عروس )

پس از پایان استحمام عروس را با ساز و ذهل به خانه می آوردند و در این هنگام مشاطه ای که از قبل فراخوانده شده بود شروع به آرایش عروس می کرد.

آرایش های گذشتگان در فرهنگ های فارسی تحت عنوان (هر هفت) معرفی شده است و هر هفت یعنی لوازم آرایش زنانه که در قدیم عبارت بود از هفت چیز: سرخاب، سفیدآب، حنا، وسمه ، سرمه، زرک، غالیه و خال، بنابراین هر هفت کردن به معنی آرایش کردن است و مترادف آن نیز همان اصطلاح هفت قلم آرایش کردن می باشد.

 

 

مراسم عقد کنان

مراسم عقدکنان را معمولاٌ در خانه عروس انجام می دادند و برای انجام این امر اتاقی را در نظر می گرفتند که مراسم عقدکنان در آن اجرا می شد. قبل از شروع مراسم چند تن از زنان خوش سلیقه و خوشبخت فامیل، برای تزئین سفره عقد در اتاق مزبور حاضر می شدند و با ظرافت خاصی اسباب سفره را در سرجای خود می چیدند. اسباب سفره عقد عموما عبارت بود از: نقل و شیرینی، چند کله قند، چند لاله یا جار، گلابدان، خنچه، اسپند، کاسه ای آب که رویش یک برگ سبز باشد و.... به هنگام عقد عروس را مقابل آیینه و رو به قبله می نشاندند و به هنگامی که عاقد در حال خواندن خطبه عقد بود لازم می دانستند که عروس خانم حتما در آیینه نگاه کند تا بدین ترتیب بختش همچون آیینه صاف و روشن باشد و همچنین در موقع خواندن خطبه دو زن سپیدبخت دو سر پارچه ای سفید را گرفته و در بالای سر عروس نگاه می داشتند و زن سپیدبخت دیگری به نیت شیرین شدن زندگی عروس بر سر او قند می سایید و در این هنگام فرد دیگری با یک سوزن و نخ هفت رنگ جلو آمده و تعدادی کوک بر پارچه مزبور می زد. به هنگام این کار زیر لب می خواندند: دوختم، دوختم، زبان مادر شوهر، خواهر شوهر، جاری و پدرشوهر را دوختم.

 

 

بردن عروس

پس از جاری شدن خطبه عقد و مراسم عقد کنان چند ساعتی را به زدن ساز و رقص و شادمانی سپری می کردند. آنگاه چند نفر از خانه داماد با اسب سفیدی برای بردن عروس می آمدند. عروس را سوار بر اسب کرده و در جلوی آنها عمله جات طرب و پشت سر آنها نیز جاروکشان و سپس اسب عروس حرکت می کرده است. وقتی قافله عروس به خانه داماد می رسید باید داماد به پیشواز عروس می رفت و نارنجی به طرف وی پرتاب می کرد. اگر عروس می توانست نارنج را در هوا بگیرد نشانه آن بود که عروس بر سر داماد مسلط خواهد شد.

 

هنگامی که می خواستند عروس را به خانه داماد ببرند پسربچه نابالغی را آورده و یک بقچه حاوی نان و پنیر را به وی می دادند و بچه موظف بود که این بقچه را به کمر عروس ببندد و با این نان و پنیر عروس را روانه خانه داماد می کردند. وقتی که عروس می خواست پایش را در آستانه در خانه داماد بگذارد. فندق یا گردویی را زیر پایش قرار می دادند تا به این ترتیب هر گونه طلسمی که برای عروس شده از بین برود در هنگام ورود، عروس زیر لب می گفت یا عزیزالله، به این نیت که عزیز شوهرش بشود و در این موقع داماد باید با بالای سر در خانه برود تا عروس از زیر پاهای او عبور کند تا بدین طریق در زندگی بر سر عروس مسلط باشد در موقع ورود داما به اتاق عروس نیز، کفش های عروس را در بالای در قرار می دادند تا بدین ترتیب عروس بر سر داماد مسلط باشد. بعد از اینکه عروس به خانه داماد وارد شد زن های فامیل می آمدند و شروع به شادمانی می کردند. آنان بر سر عروس و داماد مانند سرعقد نقل و پول می ریختند و می گفتند که هر گاه از این نقل دختر دم بختی بخورد به زودی بختش باز می شود.

 

مسأله دیگر اینکه داماد نیز می تواند در این مجلس زنانه حضور داشته باشد و بر این عقیده بودند که در این شب داماد به تمامی زنان محرم می باشد.

 

 

پاتختی و مادر زن سلام

یکی از مجالسی که پس از عروسی به اجرا در می آمد مراسم پاتختی بود که بلافاصله بعد از شب عروسی و در اولین صبح برگزار می شد. در این مراسم عموما نزدیکان عروس و داماد شرکت داشتند و عده ای مطرب نیز دعوت می شدند تا برای شادمانی مهمانان هنرنمایی و نوازندگی کنند. همچنین در صبح بعد از عروسی، داماد موظف بود که با مادر زن خود ملاقاتی داشته باشد و از او به خاطر دختر پاکی که به او داده تشکر کند.

 

 

پاگشا

مراسمی بود که چهل روز بعد از عروسی در خانه مادر عروس برپا می شد و در آن عروس و داماد و فامیل های نزدیک دو طرف شرکت داشتند. برگزاری این مجلس به این علت بود که دو فامیل بیشتر با هم آشنا شود و نیز دختر بتواند بعد از گذشت زمانی دوباره به خانه مادرش بیاید.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

اه!

چه شلوغ بازیایی بوده!

که چی دو نفر میخوان برن زیر یه سقف

نفهمیدیم آخرش عروس مسلط شد یا داماد:lol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نظر شما محترمه...من آدم بی حوصله ای هستم...اینارو که خوندم خوشحال شدم 70-80 سال زودتر تو همچون شرایط و اجتماعی بدنیا نیومدم:5c6ipag2mnshmsf5ju3

اصلن هم خوشم نمیاد 10 نفر بیان تماشام کنن و کسی دست به موهام بکشه و دهن و بدنمو بو بکشه...خوشم نمیاد با یه تصور ازدواج میکردم و اولین ملاقاتم با اون تصور بعد تصمیم گیریم باشه...

ازین رسوم خوشم نمیاد

  • Like 3
لینک به دیدگاه
نظر شما محترمه...من آدم بی حوصله ای هستم...اینارو که خوندم خوشحال شدم 70-80 سال زودتر تو همچون شرایط و اجتماعی بدنیا نیومدم:5c6ipag2mnshmsf5ju3

اصلن هم خوشم نمیاد 10 نفر بیان تماشام کنن و کسی دست به موهام بکشه و دهن و بدنمو بو بکشه...خوشم نمیاد با یه تصور ازدواج میکردم و اولین ملاقاتم با اون تصور بعد تصمیم گیریم باشه...

ازین رسوم خوشم نمیاد

من شنیدم دختر های دم بخت زود به زود میفرستادنشون حموم بعد اگه خواستگاری براشون پیدا میشده مثل اسب تمامی قسمت ها رو بررسی می کردن حتی دندون های طرف رو میدیدن:ws28:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بیشتر این رسومات واسه دخترا تحقیرآمیزه...

همین امروز هم از دوستا و دوروبریام میشنوم مادر و خواهر و خاله خانباجی یه آقایی میان خونشون تماشای دختر!

انگار میخوان ملک بخرن!

بعدم بحث سر مهریه بابت کم و زیادش...فقط اسمش خرید و فروش نیست

من که رسما از مهریه بدم میاد...هیچکیو هم قبل اینکه خودمون از هم خوشمون اومده باشه تو کوچه راه نمیدم:viannen_38:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
بیشتر این رسومات واسه دخترا تحقیرآمیزه...

همین امروز هم از دوستا و دوروبریام میشنوم مادر و خواهر و خاله خانباجی یه آقایی میان خونشون تماشای دختر!

انگار میخوان ملک بخرن!

بعدم بحث سر مهریه بابت کم و زیادش...فقط اسمش خرید و فروش نیست

من که رسما از مهریه بدم میاد...هیچکیو هم قبل اینکه خودمون از هم خوشمون اومده باشه تو کوچه راه نمیدم:viannen_38:

اخ قربون دهنت ابجی حرف دل من رو زدی:icon_gol:من همیشه با خودم فکر میکردم مگه زن کالاست که امروز روز با سکه و طلا خرید و فروش بشه:ws25:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...