رفتن به مطلب

دنیای مجازی ، خیال یا واقعیت؟؟؟


Fo.Roo.GH

ارسال های توصیه شده

سلام

 

این موضوع بار ها شده که فکر منو به خودش مشغول کرده، برای من که بیشتر از ده ساله با

 

اینترنت آشنا شدم و بیشتر از دو ساله که بهش وابستگی حتی دلبستگی پیدا کردم همیشه

 

سوال بوده که به قول آرش چقدر میشه این محیط رو، این دنیا رو جدی گرفت؟؟

 

 

واقعیت اینه که من شخصا دوستانی تو این فضا پیدا کردم که تو شرایط عادی و معمولی زندگی

 

به خاطر بعد مکانی و موقعیت های متفاوت امکان این آشنایی ها نبود، شاید فکر کنید

 

محدودیت دسترسی ها و روابط احتماعی باعث شده به این فضا این قدر عادت کنم هرچند این

 

طور نبوده

 

اما واقعیت اینه که تا حالا نشده ضربه ای از این روابط بخورم در حالی که برعکسش تو دنیای

 

به قول عام واقعی این موضوع پیش اومده...

 

 

 

تاپیک دوستمون آرش به خاطر همین مسائلی که گفتم برای من خوشایند نبود...شاید برای

 

خیلی ها حقیقتی بود به تلخی باقی حقیقت ها اما چیزی ورای مجازی بودن این محیط منو به

 

خودش پیوند میزنه...چیزی مثل سادگی، مثل رفاقت، تفکر و احساس!

 

نمیخوام احساساتی فکر کنم حتی در منقطی ترین حالتش هم میبینیم که دوستانی از جنس

 

خود ما تو همین فضا با هم اشنا میشوند و ما خبر ازدواجشون رو میشنویم و خوشحال

 

میشیم

 

این موضوع حداقل برای من نشونه یه واقعیت غیر قابل انکار زیر پوشش مجازی بودن این محیط

 

هست، ادمایی که هستن وحتی بدون دیده شدن نقاب بر میدازن و تو این فضا زندگی

 

میکنند...

 

شما چی فکر میکنید؟؟دنیای مجازی برای شما چقدر واقعی و چقدر شوخی یا خیالی است؟؟

  • Like 36
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 43
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

من نظرمو همونجا تو تاپیک ارش گفتم و همونو بازم میگم:ws37:

 

دنیای اینجا مجازیه درست

ولی ادمای پشت این کاربرا مجازی نیستن!

واقعا ادمن! هر چند شاید شخصیت واقعیشونو نداشته باشن!

 

من واقعیتهای زیادی رو تو همین دنیا دیدم.

دوستای زیادی رو تو همین دنیا پیدا کردم که به دنیای واقعیمم پیوند خوردن

کسایی که شاید هیچ وقت تو دنیای واقعی باهاشون اشنا نمیشدم. باهاشون همکلام نمیشدم و ...!

ولی خب خیلی هم دیدم که دید شمارو داشتن و (بلانسبت) باعث رنجش و ... خیلیها شدن که فقط بخندن یا چون دنیا مجازی بود خیلیهارو فریب دادن و دروغ گفتن و ...

در کل به نظرم اینجا هم یه جامعه و یه نمونه ی کوچیک از دنیای واقعیه. به همون اندازه که درستی و راستی داره دروغ و فریبم داره. به همون اندازه که بده خوبم هست

و البته یه حسن بزرگ داره اونم اینه که راحت تر میتونی مشکلات اینجارو حل کنی یا فراموش کنی و یا با کسایی که خوشت نمیاد قطع رابطه کنی که این تو دنیای واقعی سخت و حتی گاهی غیرممکنه!

  • Like 18
لینک به دیدگاه

برا من اصلا خیالی و تخیلی نیست واقعیتی است موثر . بستگی به شخص داره که چطور باهاش تا کنه .

 

کلا من جز در جستجو های علمی و موضوعات خبری و ارتباطی ارزشی براش قائل نیستم به عبارتی بودش خوبه نبودش مشکل نیست . برای من جز در موارد گفته شده فقط یه شوخی و یه سرگرمیه . حتی وقتی فکر میکنم دارم تاپیکی میزنم که ممکنه برای افرادی مفید باشه این فقط قسمتی از قضیه است عمده اش اینه که دارم ازش لذت میبرم مث رفتن به پارک یا سینما . برا همینه هیچگاه منتی بر سایت هایی که میرم وفعالیت میکنم نمیذارم که مثلا من این 5ساله اینجام و این حرف ها .برا دل خودم رفتم . یه وقتی فکر میکردم بهش معتاد شدم بعد دیدم اصلا اینجور نیست . کلا برام عادیه که بیام یا نیام . البته مقداری تمرین میخواد که ادم بود و نبود این براش بی اهمیت بشه . من الان در یه سایتی در صندوق خصوصیش که جوابیه مهمی به یه نامه من میتونه باشه دارم . نمیدونم چی توش هست و طرف برام چی نوشته اما عمدا این یه هفته ای میشه اون سایت رو بازش نکردم خیلی قلقلکم میده اما نمیرم سراغش . این تمرین های کوچولو خوبه تا ادم بهش وابسته نشه .

 

به همه کسانی که در این فضا باهاشن دوستم احترام میذارم از خوشحالی اونها خوشحال میشم و از ناراحتی اونا ناراحت اما این فقط وقتیه که داخل این فضا هستم . غیر منطقی هم هست وقتی از اینجا میرم بیرون با توجه به همه چیز هیا یی که در بیرون دارم بیام بازم به اینجا فکر کنم . هیچگاه یک لحظه از اهمیت زندگی واقعی رو برای اینجا تلف نمیکنم حتی برای دوستای مجازی .وقتی هستم هستند وقتی نیستم نیستند.

کار و زندگی بیرون از این فضا مهمتره همه چیز اونجا از اینجا مهمتره .

 

مرسی از تاپیکت :rose::w72:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
سلام

 

این موضوع بار ها شده که فکر منو به خودش مشغول کرده، برای من که بیشتر از ده ساله با

 

اینترنت آشنا شدم و بیشتر از دو ساله که بهش وابستگی حتی دلبستگی پیدا کردم همیشه

 

سوال بوده که به قول آرش چقدر میشه این محیط رو، این دنیا رو جدی گرفت؟؟

 

نه اصلا

  • Like 4
لینک به دیدگاه

به نظرم یکم حرفاتون تناقض داشت

برا من اصلا خیالی و تخیلی نیست واقعیتی است موثر . بستگی به شخص داره که چطور باهاش تا کنه .

 

.

هیچگاه یک لحظه از اهمیت زندگی واقعی رو برای اینجا تلف نمیکنم حتی برای دوستای مجازی .وقتی هستم هستند وقتی نیستم نیستند.

کار و زندگی بیرون از این فضا مهمتره همه چیز اونجا از اینجا مهمتره .

این دو نکنه تو حرفاتون متضاد هم هستن یا واقعیت هست یا نیست؟

برای من جز در موارد گفته شده فقط یه شوخی و یه سرگرمیه . حتی وقتی فکر میکنم دارم تاپیکی میزنم که ممکنه برای افرادی مفید باشه این فقط قسمتی از قضیه است عمده اش اینه که دارم ازش لذت میبرم مث رفتن به پارک یا سینما . برا همینه هیچگاه منتی بر سایت هایی که میرم وفعالیت میکنم نمیذارم که مثلا من این 5ساله اینجام و این حرف ها .برا دل خودم رفتم . یه وقتی فکر میکردم بهش معتاد شدم بعد دیدم اصلا اینجور نیست . کلا برام عادیه که بیام یا نیام . البته مقداری تمرین میخواد که ادم بود و نبود این براش بی اهمیت بشه .

 

خب شما وقتی پارک یا سینما میرید این موضوع براتون شوخی یا خیالیه؟؟به اثراتش تو زندگی و روحیه تون اهمیت نمیدید؟

 

در کنارش سوالم این هست که چرا میخواهید این موضوع بی اهمیت بشه؟؟چرا تمرین کردید براش؟

  • Like 5
لینک به دیدگاه

برای من هم این فضا مدتیه که خیلی جدی شده و دلیلش هم همون وابستگی هست که ازش صحبت کردی

این رو خیلی دوست ندارم چون جدی گرفتنش باعث میشه که خیلی ازش تاثیر (گاها منفی)بگیرم بخاطر همین دارم سعی میکنم ازش فاصله بگیرم!

:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

برای من هم این فضا مدتیه که خیلی جدی شده و دلیلش هم همون وابستگی هست که ازش صحبت کردی

این رو خیلی دوست ندارم چون جدی گرفتنش باعث میشه که خیلی ازش تاثیر (گاها منفی)بگیرم بخاطر همین دارم سعی میکنم ازش فاصله بگیرم!

:icon_gol:

گاها کلمه اشتباهیه:whistle:

 

میشه از تاثیرات منفیش بگی؟؟؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ببین فروغ. آرش تلنگر خوبی زد. اما من هیچ وقت نتونستم جدی نگیرم اینجا رو. با بی احترامی هاش دلگیر شدم و با محبتاش دلگرم. یه بار توی وبلاگ مهناز بود نوشتم که فکر نمیکردم که احساسات رو بشه از سیم و کابل و ارتباطات رادیویی انتقال داد. اما وقتی میرم پروفایل کامیار که از دنیا رفته دلم میگیره. وقتی میام میبینم دوستام برام پیغام و گل گذاشتن خوشحال میشم. وقتی می بینم بچه ها ارشد قبول شدن کیف میکنم، وقتی مهناز از آمریکا زنگ میزنه احوالمو بپرسه شاد میشم، وقتی از اینجا میرم دلم میگیره و وقتی توی میتینگ اونقدر با بچه ها احساس صمیمیت دارم با اینکه فقط اینترنتی میشناسمشون... باز هم نسبی گرایی میاد سراغم، میگه آدمه دیگه! مجازی و واقعی نمیشناسه.

اما به هر حال اینجا ماسک قویتری به صورتمون میزنیم. اما از طرفی راحت تر و صریح تر صحبت می کنیم...

سخته برام بگم جدی نگیریم ...

هستیم در خدمتتون.

 

  • Like 21
لینک به دیدگاه

خب گاهی آدم از دنیای واقعی و اتفاقایی که تو دنیای واقعی براش اتفاق میفته خسته میشه ... دوس داره به چیزی یا کسی یا جایی پناه ببره که این اتفاقات رو فراموش کنه ... که واسه خیلی ها دنیای مجازی بهترین جاست ... این یه حالتش

 

و خیلی ها هم هستن وقت آزاد خیلی دارن در طول روز و هفته و ... بنابراین دنبال یه سرگرمی ان و چی بهتر از نت براشون ... متنوع ... جالب ... :w12:

 

و خیلی ها هم هستن که دنبال علم و یاد گرفتن و به روز بودنن ... خب واسه اونا هم نت به درد بخوره ... خب شاید در این میان با آدمای مجازی آشنا بشن و دوستی و اینا...

 

واسه من هر سه حالت رو شامل میشه ... از هر کدام به مقدار اندک ... :دی :45645:

 

 

 

 

اندیشه

مسئول دوره ازدواج موفق

star1.gifstar1.gifstar1.gifstar1.gifstar1.gif

avatar9826_3.gif

 

:w58:

  • Like 11
لینک به دیدگاه
نباید جدی گرفتش

به نظرم آدمها اینجا بیشتر اون چیزی هستند که دوست دارند باشند با اونچه واقعا هستن فرق میکنند جدی گرفتنش یعنی سادگی

این سادگی برای من نتیجه مثبش بیشتر از منفیش بوده...نمیتونم ادعا کنم ادم اهل ریسکی هستم اما وقتی از ترس نتیجه منفی از یه تجربه ای امنتاع میکنم از خودم بدم میاد

 

در کنار اینکه فکر میکنم ادمای بی الایش تر (این حرف قطعا نسبی است و کلیت ندارد!) بیشتر به نت پناه میارن...

ببین فروغ. آرش تلنگر خوبی زد. اما من هیچ وقت نتونستم جدی نگیرم اینجا رو. با بی احترامی هاش دلگیر شدم و با محبتاش دلگرم. یه بار توی وبلاگ مهناز بود نوشتم که فکر نمیکردم که احساسات رو بشه از سیم و کابل و ارتباطات رادیویی انتقال داد. اما وقتی میرم پروفایل کامیار که از دنیا رفته دلم میگیره. وقتی میام میبینم دوستام برام پیغام و گل گذاشتن خوشحال میشم. وقتی می بینم بچه ها ارشد قبول شدن کیف میکنم، وقتی از اینجا میرم دلم میگیره و وقتی توی میتینگ اونقدر با بچه ها احساس صمیمیت دارم با اینکه فقط اینترنتی میشناسمشون... باز هم نسبی گرایی میاد سراغم، میگه آدمه دیگه! مجازی و واقعی نمیشناسه.

اما به هر حال اینجا ماسک قویتری به صورتمون میزنیم. اما از طرفی راحت تر و صریح تر صحبت می کنیم...

سخته برام بگم جدی نگیریم ...

هستیم در خدمتتون.

 

لب کلام رو گفتی....دقیقا همینطوره :girl_yes2:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
گاها کلمه اشتباهیه:whistle:

 

میشه از تاثیرات منفیش بگی؟؟؟

خب بجای اون چی بگم؟؟

:ws38:

 

خب ببین مثال میزنم:

 

مثلا چند وقت پیش که 2 تا از بچه ها از سایت رفتن جو انجمن خیلی خفه شده بود! و یا مثلا برای خودم تو ارتباط با دوستایی که اینجا داشتم گاهی پیش میومد که بیرون از این فضا بهش فکر بکنم! یعنی یه جورایی این فضا به زندگی واقعا خودم رخنه کرده

بعضی وقتا خودم احساس میکنم که خیلی تو این فضا غرق شدم و این بنظرم تاثیر خوبی تو زندگی واقعی ما هم نداره... :hanghead:

نمیدونم تونستم برسونم؟؟ :hanghead:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

خب بجای اون چی بگم؟؟

:ws38:

 

خب ببین مثال میزنم:

 

مثلا چند وقت پیش که 2 تا از بچه ها از سایت رفتن جو انجمن خیلی خفه شده بود! و یا مثلا برای خودم تو ارتباط با دوستایی که اینجا داشتم گاهی پیش میومد که بیرون از این فضا بهش فکر بکنم! یعنی یه جورایی این فضا به زندگی واقعا خودم رخنه کرده

بعضی وقتا خودم احساس میکنم که خیلی تو این فضا غرق شدم و این بنظرم تاثیر خوبی تو زندگی واقعی ما هم نداره... :hanghead:

نمیدونم تونستم برسونم؟؟ :hanghead:

گاهی ، بعضی مواقع، بعضا!!:texc5lhcbtrocnmvtp8

 

تونستی منظورت رو برسونی اما این از دید من منفی بودن تاثیرات نت نیست یعنی دیگه الان نیست..اینجا هم مثل دنیای واقعی میمونه مثل خانواده و روابط با دوستان که پره از لحظه های خوب و تلخ....

 

میدونی وقتی یه زندگی از صفرش اینجا شکل میگیره چجوری میشه شوخی فرضش کرد؟؟

  • Like 8
لینک به دیدگاه
به نظرم یکم حرفاتون تناقض داشت

 

 

.

این دو نکنه تو حرفاتون متضاد هم هستن یا واقعیت هست یا نیست؟

 

عرض کردم در ان مواردی که ازش استفاده میکنم واقعیتی است موثر و خیالی هم نیست خب مثلا کار های بانکی رو روبراه میکنم یا ازش خرید میکنم پس این هست .

 

خب شما وقتی پارک یا سینما میرید این موضوع براتون شوخی یا خیالیه؟؟به اثراتش تو زندگی و روحیه تون اهمیت نمیدید؟

 

گفتم واقعی است . انجا ها ازان پارک وسینما لذت میبرم اینجا هم از اینکه دارم با شما حرف میزنم من نمیگم و نگفتم که رویایی است

 

در کنارش سوالم این هست که چرا میخواهید این موضوع بی اهمیت بشه؟؟چرا تمرین کردید براش؟

 

برای اینکه خصوصیتی خاص داره . به این نکته توجه کنید مثالی ساده است شما با یه تلفن خیلی پیشرفته هم نمیتونید در ان واحد با 20 نفر تماس بگیرید اما مثلا در یاهو در چت میتونید در همین سایت الان میتونی 20 نقطه نظر متفاوت رو سریع جواب بدی یا ازشون اگاه بشی توی شهر این برات امکان نداره . این موارد اگر چه خوبه اما اگه کنترلش نکنی فکرت رو انچنان مشغول میکنه که همون ثانیه اولی که از پای سیستم پا میشی فکرت بسوی اون پرتاب میشه . ناهارت میشه 2 دقیقه شامت رو نمیخوری . سر میز صبحانه دیگه با خانواده نیستی به کارای خونه اهمیت نمیدی وقتی برا پدر و مادر نمیذاری .یه قسمت فکرت به فیس بوکه ببینی فلانی الان چی گفته یه قسمتش به سمت سایت فلان که ببینی جواب فلان پست تو رو کی داده . یعنی وضعیت فضا به نحوی هست که حجم بسیار زیادی از مشغولیت فکری برات میاره . نهایتا اگه توش غرق بشی چاره ای نداری که یکیش رو انتخاب کنی یا بیرون رو یا اینجا رو ./ تمرین من به این خاطر بوده که هر دو رو داشته باشم .

  • Like 8
لینک به دیدگاه
ببین فروغ. آرش تلنگر خوبی زد. اما من هیچ وقت نتونستم جدی نگیرم اینجا رو. با بی احترامی هاش دلگیر شدم و با محبتاش دلگرم. یه بار توی وبلاگ مهناز بود نوشتم که فکر نمیکردم که احساسات رو بشه از سیم و کابل و ارتباطات رادیویی انتقال داد. اما وقتی میرم پروفایل کامیار که از دنیا رفته دلم میگیره. وقتی میام میبینم دوستام برام پیغام و گل گذاشتن خوشحال میشم. وقتی می بینم بچه ها ارشد قبول شدن کیف میکنم، وقتی مهناز از آمریکا زنگ میزنه احوالمو بپرسه شاد میشم، وقتی از اینجا میرم دلم میگیره و وقتی توی میتینگ اونقدر با بچه ها احساس صمیمیت دارم با اینکه فقط اینترنتی میشناسمشون... باز هم نسبی گرایی میاد سراغم، میگه آدمه دیگه! مجازی و واقعی نمیشناسه.

اما به هر حال اینجا ماسک قویتری به صورتمون میزنیم. اما از طرفی راحت تر و صریح تر صحبت می کنیم...

سخته برام بگم جدی نگیریم ...

 

اینا رو هم تایید میکنیم :45645:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
برای اینکه خصوصیتی خاص داره . به این نکته توجه کنید مثالی ساده است شما با یه تلفن خیلی پیشرفته هم نمیتونید در ان واحد با 20 نفر تماس بگیرید اما مثلا در یاهو در چت میتونید در همین سایت الان میتونی 20 نقطه نظر متفاوت رو سریع جواب بدی یا ازشون اگاه بشی توی شهر این برات امکان نداره . این موارد اگر چه خوبه اما اگه کنترلش نکنی فکرت رو انچنان مشغول میکنه که همون ثانیه اولی که از پای سیستم پا میشی فکرت بسوی اون پرتاب میشه . ناهارت میشه 2 دقیقه شامت رو نمیخوری . سر میز صبحانه دیگه با خانواده نیستی به کارای خونه اهمیت نمیدی وقتی برا پدر و مادر نمیذاری .یه قسمت فکرت به فیس بوکه ببینی فلانی الان چی گفته یه قسمتش به سمت سایت فلان که ببینی جواب فلان پست تو رو کی داده . یعنی وضعیت فضا به نحوی هست که حجم بسیار زیادی از مشغولیت فکری برات میاره . نهایتا اگه توش غرق بشی چاره ای نداری که یکیش رو انتخاب کنی یا بیرون رو یا اینجا رو ./ تمرین من به این خاطر بوده که هر دو رو داشته باشم .

درسته..با میانه روی موافقم ممنون از شرکت شما در تاپیک :icon_pf (44):

  • Like 2
لینک به دیدگاه

آخ آخ فروغ چی گفتی!

دغدغه ای که من هنوز نتونستم یه تصمیم درباره اش بگیرم که دلمو!! و تاکید می کنم دلمو راضی کنه!

بیشتر از هر آدمی و هر کاربری و هر معتادی به اینترنت من اینجا رو هم جدی گرفتم و هم شوخی گرفتم

راجع به خیلی بحث ها مثل بحث های مدیریتی و کاربری و امتیازی و تاپیک و بحثی و خیلی اتفاقات ناراحت کننده ای که بقیه طاقت تحملش رو نداشتن خیلی شوخی گرفتم چون جایی برای جدی گرفتنشون نمی دیدم

اما راجع به دوستام هیچ وقت نتونستم جدی نگیرمشون

هیچ کس به اندازه من از پشت کامپیوتر با خوندن بحث های دوستانش نخندید و هیچ وقت هم کسی به این اندازه از ناراحتی دوستاش اشک نریخت!!

با دیدن ناراحتیشون نلرزید و از دیدن خوشی شون خوشحال نشد!

هیچ وقت نتونستم دوستانی رو که اگه دنیارو می گشتم هم نمی تونستم فرصت دوستی باهاشون رو پیدا کنم رو نادیده بگیرم!

هیچ وقت نتونستم صندوق پیام های خصوصی ام رو که یه جورایی شده بود سنگ صبور بچه ها برای خصوصی ترین مشکلاتشون رو جدی نگیرم یا حتی یه ذره فقط یه ذره کم بذارم یا با خودم فکر کنم :

اصلا به من چه ؟؟!!

ولی حالا حس می کنم باید برم حس می کنم چیزی که برای من مهمه یعنی: روابط انسانی!! تو دنیای مجازی مهم نیست!!

 

تازگیا به این نتیجه رسیدم که کاری که من می کنم اشتباهه مشکل از منه و آدمی مثل من برای دنیای مجازی ساخته نشده!

 

من خودم رو خیلی جدی گرفتم در صورتیکه واقعا این همه وقت و این همه اشک و لبخندم نمی گم هیچی ولی خیلی کمتر از تصورم تاثیر داشت خیلی

از طرف دیگه نمی تونم هرگز و هرگز چشمم رو رو چیزایی که عابدی عزیز هم اشاره کرد ببندم دوستانم و همه درسایی که از اینجا یاد گرفتم!

هنوز نمی تونم با این دل تنگی و دوری از اینجا کنار بیام ولی فکر می کنم که اینجا برای آدمایی مثل من ساخته نشده!

و گاهی هم باید رفت علی رغم همه دل تنگی هاش ...

وگرنه اگه مثل نباشی می تونی خیلی سرگرمی خوبی برای گذران اوقاتت باشه اینجا...:icon_gol:

 

(قرار نبود اینا رو بگم فروغی ولی دست رو دلم گذاشتی:sad0:)

  • Like 12
لینک به دیدگاه
درسته..با میانه روی موافقم ممنون از شرکت شما در تاپیک :icon_pf (44):

 

خواهش میکنم . البته چون به تاپیک ارش اشاره کردی ایشون فکر کنم یه تاپیک هم داشت در مورد روانشناسی تنکس . اون خیلی جالب تر بود !!!! حیف نتونستم اونجا پست بذارم خود سانسوری کردم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
آخ آخ فروغ چی گفتی!

دغدغه ای که من هنوز نتونستم یه تصمیم درباره اش بگیرم که دلمو!! و تاکید می کنم دلمو راضی کنه!

بیشتر از هر آدمی و هر کاربری و هر معتادی به اینترنت من اینجا رو هم جدی گرفتم و هم شوخی گرفتم

راجع به خیلی بحث ها مثل بحث های مدیریتی و کاربری و امتیازی و تاپیک و بحثی و خیلی اتفاقات ناراحت کننده ای که بقیه طاقت تحملش رو نداشتن خیلی شوخی گرفتم چون جایی برای جدی گرفتنشون نمی دیدم

اما راجع به دوستام هیچ وقت نتونستم جدی نگیرمشون

هیچ کس به اندازه من از پشت کامپیوتر با خوندن بحث های دوستانش نخندید و هیچ وقت هم کسی به این اندازه از ناراحتی دوستاش اشک نریخت!!

با دیدن ناراحتیشون نلرزید و از دیدن خوشی شون خوشحال نشد!

هیچ وقت نتونستم دوستانی رو که اگه دنیارو می گشتم هم نمی تونستم فرصت دوستی باهاشون رو پیدا کنم رو نادیده بگیرم!

هیچ وقت نتونستم صندوق پیام های خصوصی ام رو که یه جورایی شده بود سنگ صبور بچه ها برای خصوصی ترین مشکلاتشون رو جدی نگیرم یا حتی یه ذره فقط یه ذره کم بذارم یا با خودم فکر کنم :

اصلا به من چه ؟؟!!

ولی حالا حس می کنم باید برم حس می کنم چیزی که برای من مهمه یعنی: روابط انسانی!! تو دنیای مجازی مهم نیست!!

 

تازگیا به این نتیجه رسیدم که کاری که من می کنم اشتباهه مشکل از منه و آدمی مثل من برای دنیای مجازی ساخته نشده!

 

من خودم رو خیلی جدی گرفتم در صورتیکه واقعا این همه وقت و این همه اشک و لبخندم نمی گم هیچی ولی خیلی کمتر از تصورم تاثیر داشت خیلی

از طرف دیگه نمی تونم هرگز و هرگز چشمم رو رو چیزایی که عابدی عزیز هم اشاره کرد ببندم دوستانم و همه درسایی که از اینجا یاد گرفتم!

هنوز نمی تونم با این دل تنگی و دوری از اینجا کنار بیام ولی فکر می کنم که اینجا برای آدمایی مثل من ساخته نشده!

و گاهی هم باید رفت علی رغم همه دل تنگی هاش ...

وگرنه اگه مثل نباشی می تونی خیلی سرگرمی خوبی برای گذران اوقاتت باشه اینجا...:icon_gol:

 

(قرار نبود اینا رو بگم فروغی ولی دست رو دلم گذاشتی:sad0:)

خوشحالم که بخشی از حرفای دلت رو شنیدم پری جان!ممنون که قابل دونستی

 

اما کلا یه نکته ای هست در این مورد که تو کلا زندگی رو زیادی جدی میگیری البته این برداشت منه و ممکنه کاملا سطحی باشه

 

اما اگه اینطور باشه فرقی نداره اینجا یا توی خونه، تو دانشگاه، تو امریکا یا کره ماه تو همین که هستی میمونی حتی بری جایی که کسی رو هم نشناسی باز هم موضوعی پیدا میکنی که احساستت رو خرجش کنی

 

اگه قرار باشه چیزی تغییر کنه نحوه ابراز احساسات یا تلقی ما از موضوعه وگرنه هیچ وقت واقعا هیچ وقت رفتن و ترک کردن هیچ چیزی رو درست نمیکنه

 

اگه تو برداشتم اشتباهی کردم بگو پری جان

  • Like 7
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...