*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 دی، ۱۳۹۱ برای دوست داشتن یک نفر وقت لازم است . برای نفرت گاهی فقط یک حادثه ، گاهی یک ثانیه کافی است . دل کور / اسماعیل فصیح / انتشارات البرز 7 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 دی، ۱۳۹۱ [h=5]ما چیزی نمی دانیم. این اولین نکته است. بنابراین ما باید بسیار متواضع باشیم. این دومین نکته است. دیگر اینکه نباید مدعی دانستن باشیم در حالی که چیزی نمی دانیم. این سومین نکته است. زندگی سراسر حل مسئله است / کارل پوپر[/h] 9 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ یک لطیفه قدیمی است که میگوید، بنده خدایی میرود پیش روانکاو میگوید: «برادرم دیوانه است، فکر میکند مرغ است»، روانکاو به او میگوید «خوب چرا پیش من نمیآوریش». جواب میگیرد: «چون تخممرغهایش را نیاز داریم». خوب فکر کنم این خیلی شبیه نظر من درباره روابط انسانی است. این روابط کاملا غیر منطقی و احمقانهاند ولی فکر میکنم که ما آنها را ادامه میدهیم چون به تخممرغها احتیاج داریم. وودی الن - آنی هال، (۱۹۷۷) 7 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۱ اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، که با قدرت عشق بورزد… دوست داشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمه ی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگبار سیمون دوبوار - جنس دوم 8 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۱ بی عدالتی ضروری همه داوری ها درباره ارزش زندگی به طور غیرمنطقی تکوین یافته اند وبنابراین ناعادلانه اند.بطلان داوری انسان نخست منبعث از شرایط امری است که موضوع داوری است، یعنی امری که بسیار ناقص است و در مرحله دوم منبعث از این است که به چه طریق بر پایه ان موضوع اولیه این نتیجه حاصل شده است ودر سومین مرحله از این واقعیت سرچشمه میگیرد که هر بخش جداگانه ای از این موضوع به نوبه خود برایند شناخت نادرست است ، ان هم بنا به ضرورت مطلق . برای نمونه تجربه ما از یک شخص دیگر صرف نظر از این که او تا چه اندازه به ما نزدیک است ، هرگز نمیتواند کامل باشد،به نحوی که واجد حق منطقی ارزیابی کامل او باشیم ; همه ارزیابی ها ناپخته است واین برحسب ضرورت است . درنهایت معیاری که براساس ان می سنجیم یعنی وجود خودمان معیاری تغییرناپذیرنیست، ما تابع احساسات ونوسانات هستیم وبا وجود این مجبوریم خودرا به مثابه معیاری ثابت بشناسیم تا قادر باشیم رابطه بین خویش وهرچیز دیگر را به درستی ارزیابی کنیم . احتمالا از تمام این مطلب نتیجه میشود که ادمی نباید به هیچ وجه داوری وحکم کند، البته اگر زیستن بدون ارزیابی وبدون داشتن بیزاریها ودلبستگی ها ممکن بود! زیرا همه بیزاری ها مبتنی بر نوعی ارزیابی است ، کما انکه همه جانبداری ها. گرایش به چیزی یا اکراه نسبت به ان ، فارغ ازاین احساس که به این ترتیب عنصر مفید طلب میشود یا از امر زیان اور اجتناب میشود، یعنی سائقه ی بدون ارزیابی اگاهانه هدف ، در انسان وجود ندارد. ما از اغاز غیرمنطقی هستیم وبنابراین موجوداتی فاقد انصاف و میتوانیم این امر را تشخیص دهیم : این یکی از بزرگترین و حل ناشدنی ترین ناهنجاری های وجود انسان است فردریش ویلهلم نیچه - انسانی زیادی انسانی - صفحه 116 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۱ به : آينده يا گذشته! به زماني كه انديشه آزاد است و آدمها با يكديگر تفاوت دارند و تنها زندگي نمي كنند! به زماني كه حقيقت وجود دارد و شده را ناشده نميتوان كرد! از : دوران همگوني! از دوران انزوا! از دوران ناظر كبير! از دوران دوگانه باوري! سلام! جورج اورول ، 1984 ، ص39 5 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۱ قدرت نيز همانند عشق داراي دو لبه است: انسان، قدرت را به كار ميگيرد و قدرت، انسان را. قدرت، وضعيتي لذت بخش ايجاد ميكند كه راه را براي بلندپروازي هموار ميكند و در عين حال گاه موجب سقوط نيز ميشود. قدرت، ميتواند تنها با عشق آرماني كه انسان همواره به دنبال دستيابي به آن است، قابل قياس باشد، عشقي كه فرا ميخواند و سپس مي رهاند. كساني كه در جستجوي قدرت هستند، هرچه به آن نزديك تر ميشوند، بيشتر آن را دست نيافتني مي بينند. گابريل گارسيا ماركز ، گزارش يك آدم ربايي ، ص128 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی میزاید و حسننیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازهٔ شرارت تولید خسارت کند. مردم بیشتر خوبند تا بد و در حقیقت، مسئله این نیست. بلکه آنها کم یا زیاد نادانند و همین است که فضیلت یا ننگ شمرده میشود. نومید کنندهترین ننگها، ننگ نادانی است که گمان میکند همه چیز را میداند و در نتیجه به خودش اجازهٔ آدمکشی میدهد: روح قاتل کور است و هرگز نیکی حقیقی یا عشق زیبا بدون روشنبینی کافی وجود ندارد. طاعون - البر کامو 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ پیوسته در تاریخ ساعتی فرا میرسد که در آن، آنکه جرأت کند و بگوید دو دوتا چهارتا میشود مجازاتش مرگ است. و مسئله این نیست که چه پاداش یا مجازاتی در انتظار این استدلال است. مسئله این است که بدانیم دو دوتا چهارتا میشود، آری یا نه؟ طاعون - البر کامو 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۱ اما بدتر از همه این است که فراموش شده باشند و این را خودشان میدانند. کسانی که آنها را میشناختند فراموششان کردهاند زیرا باید وقتشان را صرف اقدامات و راهیابی برای بیرون آوردن آنان بکنند. و به قدری غرق این اقدامات هستند که در نتیجه به خود آن کسی که باید بیرون بیاورند فکر نمیکنند. این هم طبیعی است. و در پایان همهٔ این چیزها انسان میبیند که در بدترین بدبختیها نیز هیچکسی واقعاً نمیتواند به فکر کس دیگر باشد. زیرا واقعاً در فکر کسی بودن عبارت از این است که دقیقه به دقیقه در اندیشهٔ او باشیم و هیچ چیزی نتواند ما را از این اندیشه منصرف سازد: نه توجه به خانه و زندگی، نه مگسی که میپرد، نه غذاها و نه خارش. اما همیشه مگسها و خارشها وجود دارد. این است که زیستن دشوار است و این اشخاص آن را خوب میدانند. طاعون - البر کامو 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۱ قتل انواع گوناگون دارد . مي شود با چاقو شكم كسي را پاره كرد يا نانش را بريد يا بيماريش را علاج نكرد . مي توان كسي را در دخمه اي جا داد و يا تا حد مرگ به كار كشيد. ممكن است كساني را هم به خودكشي مجبور كنند يا به جنگ بفرستند و از اين قبيل . فقط بعضي از اين نوع قتل ها در كشور ما ممنوع است. انديشه هاي متي / برتولت برشت 7 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۱ یادآوری خاطرات یک مرده از یک زنده ، دل نشین تر است . زمانی یک اثر هنری بودم / اریک امانوئل اشمیت 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۱ دخترها به راحتي با يكديگر درد دل مي كنند . مردها اين طور نيستند . احساسات خود را در قلب نگاه مي دارند و بروز نمي دهند . چون مطمئن هستند كه كسي دردشان را درك نخواهد كرد . زن ها اين طور مسائل را زودتر درك مي كنند . يك دسته گل بنفشه / آلبا دسس پدس / بهمن فرزانه 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۱ این روزها سرود و آواز و نطق و خطابه و تظاهرات و رژه بیشتر بود. ناپلئون امر کرده بود حیوانات هفته ای یک بار تظاهرات داوطلبانه بکنند برای اینکه پیروزی و فتوحات را جشن بگیرند. حیوانات سروقت معین کار را تعطیل می کردند و دور محوطه سربازوار به راه می افتادند. خوک ها در جلو و بعد به ترتیب اسب ها، گاوها، گوسفندها و پرندگان حرکت می کردند. مزرعه حیوانات / جورج اورول 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۱ تسفیل: می خواهم چیزی به شما بگویم. حکومت را ملت فقط در نهایی ترین تنگنا به دست می گیرد. چرا که آدم ها فقط در نهایی ترین تنگنا به فکر می افتند. فقط وقتی که آب تا زیر گلویشان برسد. برتولت برشت / گفتگوی فراریان 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۱ آدمی دیکتاتوری را به منظور حراست از انقلاب برپا نمی کند، بلکه انقلاب می کند تا دیکتاتوری را برپا کند. 1984 / جورج اورول 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۱ اگر همه شب به جای تماشای تلویزیون پانزده دقیقه مطالعه کنید ،سالی حدود پانزده کتاب را می خوانید .اگر روزی پانزده دقیقه ادبیات کلاسیک بخوانید ، در مدت هفت سال، صد کتاب بزرگ ادبیات کلاسیک را خوانده اید.این گونه تبدیل به یکی از باسوادترین افراد در نسل خود می شوید.همه این ها با پانزده دقیقه مطالعه قبل از خواب حاصل می شود. کتاب هدف - برایان تریسی 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۱ دوازده سال بیشتر نداشتم که سیگار را شروع کردم ، هیچ وقت هم غیر از پال مالِ بدون فیلتـر سیگاری را آتش به آتش دود نکرده ام. سال های سال است این شرکت ِ دخانیات براون و ویلیام سون درست روی همین پاکت قول داده است که مرا بکشد. اما من حالا هشتاد و دو سالم است. واقعا که دستتان درد نکند , ای حقه باز های پست با این قول تان ! مردی بی وطن - کورت ونه گوت 7 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۱ جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دوروئی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید!!! ژان کریستف رومن رولان 7 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۹۱ آدمها تمام نمی شوند، آدمها نیمه شب با همه آنچه در پس ذهن تو برایت باقی گذاشته اند، به تو هجوم می آورند." هرتا مولر ماتریکا 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده