Mahnaazz 13133 ارسال شده در 28 شهریور، 2015 زندگی کوتاه تر از ان است ک دست کم گرفته شود..... جادوی فکر بزرگ.... 6
ENG.SAHAND 31645 ارسال شده در 29 شهریور، 2015 بیشعورها می توانند دیگران را سرکوب کنند ، اما کسی نمی تواند آن ها را سر کوب کند ، مگر یک بیشعور بزرگ تر . برگرفته از کتاب بیشعوری اثر دکتر خاویار کرمنت 8
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 3 مهر، 2015 بدبختی درحقیقت غرور و عزت نفس آدمی را ویران میسازد. عیبی ندارد که کمی این مطالب راحلاجی بکنیم. زیرا اینگونه بدبختی ها خواص عجیبی دارند. اگر لغت هیجان آور را در این مورد ذکر نکنیم. آدم ممکن است داد بزند که بی تقصیرم اما فایده ندارد. زیرا ته دلش خودش را مقصر میداند. مقصر میداند که بدبخت است و این تحقیری را که به خود روا میدارد و رفتار بد او با هم رابطه قوم و خویشی برقرار میسازند، به هم نان قرض میدهند. در دامان هم پرورش مییابند و سرانجام به نتیجه ای می انجامد که مو بر تن آدم راست می کند. وضع پیپسام هم به همینگونه بود. مشروب میخورد زیرا دیگر عزت نفسی در او نمانده بود و عزت نفسی در او نمانده بود زیرا بدبختی مدام،شکست دائمی تصمیم های نیکی که میگرفت، آن را تباه کرده بود. در راه گورستان - توماس مان 6
Mahnaazz 13133 ارسال شده در 3 مهر، 2015 شازده کوچولو پرسيد: پس آدم ها کجا هستند؟ آدم در بيابان احساس تنهايي مي کند..... مار گفت: با آدم ها نيز آدم احساس تنهايي مي کند! شازده کوچولو....اثر آنتوان دو سنت اگزوپری 7
Mahnaazz 13133 ارسال شده در 25 مهر، 2015 در سالهای جوانتر و ضعیفتر بودنم پدرم به من نصیحتی کرد که از همان موقع در ذهنم میچرخد. اینطور گفت که هر وقت میخواهی از کسی ایراد بگیری فقط یادت باشد که همه مردم دنیا، شانس و بختی که تو داشتی را نداشتند.... گتسبی بزرگ....اف. اسکات فیتزجرالد.... 5
Mahnaazz 13133 ارسال شده در 13 آبان، 2015 هیچ حواسم نبود.....دو فنجان ریختم..... اندوه ...از آلیستر دانیال.... 4
behzad behzadi 30 ارسال شده در 19 آبان، 2015 انسان اغلب وقتیکه در لحظه اتخاذ تصمیمی قرار دارد, ناگهان دورنمای دیگری در برابر ...او ظاهر می شود و او را وادار به تفکر می کند، از تفکر درباره این وضع ثانوی خودداری می کند و بدون توجه به آن ندائی که در گوشش می گوید شاید اشتباه کند، خود را در آغوش تصمیم اول می اندازد! لایم لایت / چارلی چاپلین اين موضوع را هميشه تجربه کردم. جالبه بدونيد تازه کمتر از يکساله متوجه اين نقيصه در رفتارم شدم. اما فکر نميکردم اقاي چاپلين هم به اين مشکل دچار بوده.[emoji351] [emoji351] [emoji351] Sent from my HUAWEI Y300-0000 using Tapatalk 5
behzad behzadi 30 ارسال شده در 19 آبان، 2015 طبع آدمی طوری است که وقتی میبیند دیگری پولی گزاف و به رایگان دریافت کرد نمیتواند آن را ابراز نکند و خود را مکلف مینماید که بهرکسی میرسد آن موضوع را بگوید و بدین وسیله حسد خود را تسکین بدهد...! خداوند الموت .حسن صباح / پل آمیر عاليه. من دو بار خوندمش. راستي سلام. اميدوارم اين روش زيبا , يعني اشتراک گذاري کتاب را همچنان با جديّت ادامه دهيد. از محبّتي که به اهل کتاب ميکنيد ممنونم.[emoji7] Sent from my HUAWEI Y300-0000 using Tapatalk 4
behzad behzadi 30 ارسال شده در 19 آبان، 2015 این طور بارمان آوردهاند که بترسیم، از همه چیز. از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد، از کوچکتر که مبادا دلش بشکند، از دوست که مبادا برنجد و تنهایمان بگذارد. از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغمان بیاید. همنوایی شبانه ارکستر چوبها / رضا قاسمی ممنون از توجّه به علاقه ي اهل کتاب. اميدوارم اين تلاش ادامه داشته باشه.[emoji7] Sent from my HUAWEI Y300-0000 using Tapatalk 3
S.F 24932 ارسال شده در 20 آبان، 2015 [h=3]پیشوایان مردم[/h]ای دوست! آن طایفه که هر سه (شریعت، طریقت، حقیقت) دارند، کاملانند و ایشان اند که پیشوای خلایق اند و آن طایفه که هیچ ندارند از این سه، ناقصانند و ایشانند که از حساب بهایم اند. عزیز نسفی. انسان کامل البته کتاب بخش های زیادی داره. مثلا تو بخشی از کتاب درباره نحوه شکل گیری جنین نوشته ک خوب البته از قران هم کمک گرفته اما خیلییییییییییییی دقیقه برا ی نویسنده قرن 12 میلادی ! 5
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 30 اسفند، 2015 شازده کوچولو به سیاره دوم رفت. آنجا فقط یک پادشاه تنها زندگی میکرد. بعد از ملاقاتی کوتاه, شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند. اما فرمانروا که دلش می خواست او را نگه دارد گفت: نرو, تورا وزیر دادگستری می کنیم. شازده کوچولو گفت: اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم فروانروا گفت: خب, خودت را محاکمه کن! این سخت ترین کار دنیاست! اینکه بتونی درباره خودت قضاوت درستی داشته باشی و عادلانه خودت رو محاکمه کنی... 〰〰〰〰〰 ✍✨برگرفته از کتاب: شازده کوچولو _ آنتوان دوسنت اگزوپری ✨✍ 5
Tamana73 28835 ارسال شده در 1 فروردین، 2016 شازده کوچولو پرسید: غم انگیرتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟ روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه.... 3
Tamana73 28835 ارسال شده در 2 فروردین، 2016 گفت خیلی میترسم؛گفتم چرا ؟گفت چون از ته دل خوشحالم …این جور خوشحالی ترسناک است…پرسیدم آخه چرا ؟جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشدسرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!!!خالد حسینی”رمان معروف بادبادک باز 3
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 4 فروردین، 2016 گفت خیلی میترسم؛گفتم چرا ؟گفت چون از ته دل خوشحالم …این جور خوشحالی ترسناک است…پرسیدم آخه چرا ؟جواب داد: وقتی آدم این جور خوشحال باشدسرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!!!خالد حسینی”رمان معروف بادبادک باز در کانال کتابخانه نواندیشان قرار گرفت انسان به تنها بودن عادت می کند. امافقط برای یک روز آن را می شکند و سپس دوباره به آن عادت میکند. دوباره از نو. پندار / ریچارد باخ 2
Tamana73 28835 ارسال شده در 4 فروردین، 2016 هر کسی به اندازه ای که ما را دوست دارد باید ذهن و دلمان را اشغال کند نه به اندازه ای که ما دوستش داریم . فراموش کردن همیشه سخت تر از به یاد آوردن است . 2
Tamana73 28835 ارسال شده در 4 فروردین، 2016 من بودم که سرانجام او را کنار خود نشاندم، من بودم که دستش را به دست گرفتم، و آخر سر من بودم که با وجود خودداری او، او را بوسیدم. اما با این همه، اگرچه چشمهایش گذاشتند که ببوسمشان، لبانش گریختند ... نه تنها به بوسیدن من رغبت و حرارتی از خود نشان ندادند، بلکه از پاسخ دادن به لبان من نیز خودداری کردند ... چرا؟ چرا؟ چرا؟ برای چه او به قدر من شوق و نیاز عاشقانه نداشت؟ و افسوس که این سؤال، فقط یک جواب میتواند داشته باشد؛ و آن چنین است: "برای این که او معشوق است، نه عاشق" ... از كتاب مثل خون در رگهای من نامههای احمد شاملو به آیدا :icon_gol::icon_gol: 2
Tamana73 28835 ارسال شده در 4 فروردین، 2016 اسکارلت ، من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته، همان است که اول داشته ام. آنچه که شکست، شکسته و من ترجیح می دهم که در خاطره خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود، حفظ کنم تا اینکه آن تکه ها را به هم بچسبانم و تا وقتی زنده ام آن ظرف شکسته را مقابل چشمم ببینم. کتاب بر باد رفته مارگارت میچل ️ 2
Tamana73 28835 ارسال شده در 4 فروردین، 2016 مردی حجاج را گفت: دوش تو را به خواب چنان دیدم که اندر بهشتی. گفت اگر خوابت راست باشد در آن جهان بیداد بیش از این جهان باشد. مجموعه حکایات عبید 3
Tamana73 28835 ارسال شده در 5 فروردین، 2016 کدام مرد است که دست کم در ذهنش خیانت نکرده باشد؟ مردها بندرت واقعا اونی هستند که بنظر می آیند ، تنها در مواجهه با زنها واقعیت شان را بروز میدهند، اما واقعیت وجودی زنها را هیچوقت نمی توان دریافت. حتی زنها خودشان نیز بسیاری از وقتها درک کاملی از آنچه هستند یا می توانند باشند ندارند و گاه خودشان را نیز غافلگیر می کنند ... از کتاب آنجا که برفها آب نمیشوند کامران محمودی عالیه...بخونید حتما. 1
Tamana73 28835 ارسال شده در 5 فروردین، 2016 به چشمهایم زل زد و گفت: "با هم درستش می کنیم "... چه لذتی داشت این با هم، حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی شد، حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت، حسی که به واژه ی " با هم " داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم. تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد، می تواند حس من را در آن لحظات درک کند ... از کتاب زنی نا تمام ليليان هلمن :icon_gol: 1
ارسال های توصیه شده