viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۰ شهید راه آزادی و نهضت ملی ایران سرهنگ شهید سید محمود سخایی سرگرد سیّد محمود سخایی متولد 1298 در کاشان، نام افسری جوان , برومند و مهربان بود که از جانب دکتر محمد مصدق به عنوان فرمانده شهربانی کرمان منصوب شده بود. در آخرین روزهای حکومت دکتر مصدق و چند هفته مانده به کودتا نام سخایی بیشتر ورد زبانها بود و دهان به دهان می گشت. علت آن بود که سخایی به نهضت ملی شدن نفت پیوسته بود و در کنار مردم کرمان و ایران قرار گرفته بود و همین باعث خشم فرمانده لشگر کرمان شده بود که از طرفداران شاه محسوب میشد. در روز 28 مرداد 1332 با اینکه از اوضاع کشور کاملا آگاه بود راننده خود را مرخص و پیاده در محل کارش حاضر شد و حتی در برابرافرادی که با تحریک برخی سیاسیون مخالف مصدق (دکتر مظفر بقایی و..) و فرمانده لشگر کرمان قصد کشتن او را داشتند سخنرانی کرد و از آنها خواست تن به پذیرش کودتا ندهند. مخالفان مصدق، او را با دسیسه به دفتر فرمانده لشگر کشاندند و در یک برنامه از پیش تعیین شده و پس از اینکه درخواست فرمانده لشگر کرمان برای توبه از گذشته و ابراز ارادت به شاه از سوی سرگرد سخایی رد شد، چاقوکشان و عدهای از گروهبانهای طرفدار شاه به سرگرد سخایی حمله و او را از اتاق فرمانده لشگر در طبقه دوم به پایین پرتاب کردند و سپس به بدن نیمه جان او حمله کرده و او را در حالی که توان دفاع از خود را را نداشت مورد ضرب و شتم قرار دادند و در حالیکه هنوز زنده بود فرمانده لشگر با ماشین نظامی خود از روی بدن او رد شد. سپس آن دسته از نظامیان بر سر او ریخته پس از اهانت های بسیار , لباس از تن جنازه تازه مرده در آورده , قسمت هایی از تن او را با سر نیزه بریده و پس از مثله کردن, او را به دار کشیده و از بالای ایوان آویزان کرده اند. بعد از ظهر 28 مرداد 1332 ...شایع بود که سخایی را می آورند.....عده ای در حال کشیدن چیزی روی زمین بودند. ریسمان ...کلفتی را در دست داشتند و می کشیدند. آن سوی ریسمان به چیز سنگینی بسته بود که بر زمین کشیده می شد. جسد مرد برهنه ای بود که خون سراسر بدن او را فراگرفته بود.ریسمان برگردن او بسته بود و او را روی زمین می کشیدند. این مرد جوان و خوش اندام ...سخایی بود, همان سرگرد سخایی رئیس شهربانی کرمان. پشت سر جنازه چند گروهبان و سرباز در حرکت بودند و هر ازگاهی لگدی به جنازه می زدند. تعدادی لولی هم پشت سر نظامی ها حرکت می کردند. این جماعت درحالیکه شعار «زنده باد شاه» سر میدادند، او را تا میدان شهر(مشتاقیه فعلی) بر زمین کشیدند اما گویی عطش وحشی گری آنان خاموش نشده و جنازه را که طناب بر گردن داشت در آن میدان باز هم بر تیری چوبی به دار آویختند.. آن روز مردم از ترس ارتشیان و قداره به دستان نتوانستند او را رهایی دهند و جنازه آن شهید همانطور تا شب بر بالای دار آویزان بود. شب هنگام پیرمردی به خود جرات داد و در تاریکی شب در حالی که متعرضان مست پیروزی! بودند جسد را پایین آورد و پس از غسل و کفن کردن در قبرستان «سید حسین» کرمان به خاک بسپارد. سرگرد محمود سخایی که به عنوان تنها شهید کودتای 28 مرداد شناخته میشود و از او کتابی با عنوان «مصدق و رستاخیز ملت» به یادگار مانده است. در تهران و برخی شهرهای ایران خیابانی به نام او نامگذاری شده است. بر سنگ قبر سرگرد سخایی نوشته شده است: «مقبره سرگرد سید محمود سخایی سرباز شهید نهضت ملی ایران رییس شهربانی منتخب دکتر مصدق در استان کرمان که در کودتای خائنانه 28 مرداد به شهادت رسید» گفتنی است مکانی که مدفن سرگرد سخایی در آن قرار داشت قرار است به فضای سبز تبدیل شده است . و بنا به گفته مهندس کردی قائم مقام و معاون خدمات شهری شهرداری کرمان ضمن ابراز تاسف نسبت به تخریب قبر سرگرد سخایی گفت: «از وجود قبر ایشان در این مکان اطلاع نداشتیم و کسی نیز ما را در جریان قرار گرفتن قبر وی در این قبرستان قرار نداد و قرار است تا در محل دفن سرگرد سخایی تندیسی از ایشان را بر مقبره وی نصب نماید». روحش شاد و یادش گرامی و راهش برقرار باد 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده