غریب آشنا ( به یاد یاسر انصاری)

[sookut 13,735]

غریب آشنا ( به یاد یاسر انصاری)

بهمن عطرفروش

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

• ورود
• یا
• ثبت نام

 

واژه غریبی است غریبی و واژه زیبایی است آشنایی. چه ارتباطی است بین این دو و ترکیب آنها ( غریب آشنا ) چه کسی غریب است و آشنا کجا است؟

چهل روزی است که یاسر انصاری در بین آشنایان نیست. یاسر چه کسی بود که چنین برایش نوشتند و چنین به مقامش افتخار کردند؟ برخی از آشنایان گفتند او عاشق بود و برخی گفتند از نزدیک نمی شناختم و برخی از همکاران او را شجاع، بی پروا، جسور و... نامیدند.

ولی یک واژه برای او کافی است (عاشق) آری او عاشق بود. عاشق طبیعت. عاشق ایران و عاشق خدا. چرا غریب و چرا آشنا. خیلی ها او را می شناختند برایشان یک رییس بود. یک همکار. یک دوست. یک همکلاسی و یک همسایه و خیلی ها او را نمی شناختند برایشان یک نام بود ولی نام او همواره یاد آور تلاش و کوششی بود که نیرویش را فقط از عشق می گرفت.

روزی در جمعی از دوستان سرگرم بحث های اقتصادی و فنی و اجتماعی و غیره بودیم. یکی از همکاران از بنده پرسید می توانید عشق را تعریف کنید؟ هر کس به گونه ای عشق را تصور کرد و جمله ای را بیان نمود. عشق نهایت مستی است. عشق نهایت دوست داشتن است و غیره. بنده یک جمله گفتم که این چنین بود:

«او خالق است و من مخلوق/ من عاشقم و او معشوق»

نقطه تلاقی عاشق با معشوق فقط یکی است برای همه و آن نقطه پروردگار است. آری یاسر عاشق بود. عاشق خدا و هیچ معشوقی بهتر و برتر از خالق نمی باشد. پس معشوق عاشق را خواست و عاشق بی چون و چرا به سوی او شتافت.

او غریب نبود. بلکه آشنا بود. چون عاشق بود.