*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۰ چگونه ضرر کنیم؟ کتابهایی در زمینه چگونگی پول درآوردن در بازار به رشته تحریر در آمده است. بعضی از این کتابها توسط افرادی نوشته شده که بهعنوان معاملهگر در بازار مشغول به فعالیت بودهاند. چیزی که اغلب به چشم نمیآید دیدن کتابها یا عناوینی است در مورد اینکه چگونه میتوان پول از دست داد. عبارت "ضررهای خود را کم کرده و بر میزان سود خود بیفزایید" متداولترین عبارت بازار است، اما به راستی شما چگونه توجه میشوید که یک پوزیشن در ضرر است؟ نکته جالب این است که اکثر معاملهگران بازار موقع باز کردن پوزیشن فرمولی برای جواب دادن به این سوال ندارند. آنها فقط بر روی نقطه ورود به بازار تمرکز میکنند و دید خاصی در مورد خروج از آن ندارند، بهویژه زمانی که این خروج آنها را در منطقه قرمز قرار میدهد. یکی از مواردی که من با آن مواجه شدم این است که معاملهگران نمیتوانند بین ضرر در یک معامله و حالت روانی احساس ضرر تفاوتی قایل شوند. در بعضی از سطوح ضرر کردن را معادل بازنده بودن میدانند. این مساله موجب ناراحتی و افسردگی آنها میشود، در کوتاهمدت مضطرب میشوند و توان تصمیمگیری از آنها سلب میشود، زیرا P&L آنها یک چک سفید امضا است که بر خلاف اعتماد به نفس آنها کشیده شده است. زمانی که یک معاملهگر به جای تمرکز بر بازار بر خود متمرکز میشود، تخریب توان تصمیمگیری امری غیر قابل اجتناب به نظر میرسد. یکی از بخشهای کلاسیک و ارزشمند کتابهای معامله در بازار سهام کتاب چگونگی خرید سهام Livermore است. وی مقداری از این سهام را به فروش میرساند و واکنش سهام را مشاهده میکند. سپس به منظور آزمودن تقاضای اصلی برای این آیتم، این کار را بارها و بارها انجام میدهد. زمانی که فروشهای وی نتوانند بازار را کاهش دهند، استراتژی خود را تغییر داده و اقدام به فروش میکند و پول خود را بهدست میآورد. آنچه در مورد این روش بسیار دوست دارم این است که ضررهای Livermore بخشی از یک طرح معروف بودهاند. او تنها ضرر نکرد، بلکه هزینه اطلاعاتی را که لازم داشت پرداخت نمود. اگر پوزیشنهای من در قراردادهای ES ده عدد باشند و در بالاترین قیمت به میزان 1 لات خرید نمایم، مثل این است که روی آب حرکت میکنم. اگر در جهتی که Livermore در بازار حرکت میکند حرکت نکنم، همچنان به انجام فرضیه شکست اقدام نمودهام. سپس به دقت بازار را بررسی میکنم. سایر میانگینهای متحرک در بالاترین سطح دامنه خود عمل میکنند؟ بازار چگونه فعالیتهای فروشندگان را جذب میکند؟ من نیز مانند هر دانشمند خوبی برای تشخیص اینکه آیا فرضیهام قابل اطمینان است یا خیر، به جمع آوری اطلاعات میپردازم. فرض کنیم که شکستی روی ندهد و به دلیل فشارهای فروش، حرکت اولیه در بالای دامنه حرکتی به داخل این دامنه کاهش یابد. در این صورت، در 1 لات معامله خود ضرر میکنم، اما پس از آن چه اتفاقی میافتد؟ معاملهگر ناموفق با ناامیدی پاسخ میدهد: "چرا من همیشه در نقاط اوج موقعیت خرید پیدا میکنم؟ نمیتوانم باور کنم که "آنها" بازار را بر خلاف جهت من به پیش میرانند! معامله کردن در این بازار غیرممکن است." به دلیل ناامیدی و توجه بیش از اندازه معاملهگر ناموفق به این مساله موجب میشود وی به سیگنالهای معامله توجهی نکند. این در حالیست که معاملهگر موفق و انرژیک یک معامله در ضرر یک لاتی را بخشی از یک طرح معاملاتی بزرگتر میبیند. هنگامی که بازار صعودی میشود، وی وارد معامله خرید میشود و احتمالا از آن کسب سود میکند. اگر این معامله یک لاتی وارد ضرر شود، وی به اطلاعاتی از که از آن برمیآید توجه میکند، اینکه مثلا بازار نوسانی است و ممکن است بتواند جایی را بیابد که در آن معامله خود را معکوس کرده و برای کسب سود در روند بازگشتی در انتهای روند نوسانی وارد معامله فروش شود. به مساله به این شکل نگاه کنید: اگر وارد معاملهای میشوید که احتمال سود در آن زیاد است و معامله با شکست مواجه شود، این اطلاعات مهم را از آن دریافت خواهید کرد که: بازار آنگونه که معمولا باید باشد و از دیدگاه تاریخی بوده، رفتار نکرده است. اگر انتشار آمار اقتصادی قوی که معمولا موجب افزایش ارزش دلار میشوند، موفق به این کار نشوند و خرید شما را با شکست مواجه کنند، این اطلاعات مهم را دریافت میکنید که: برای دلار تقاضای کافی وجود نداشته است. ممکن است این اطلاعات احتمال سود بسیار بیشتر از آن چیزی که در معامله اول از دست دادهاید را برای شما فراهم آورند. من اخیرا نسخهای از یک مقاله از مجله futures دریافت کردم که درخصوص یک تریدر بازنشسته به نام "اورت کلیپ" بود. وی نه تنها با استفاده از گزارش پنجاه ساله خود درخصوص موفقیت در انجام معاملات، بلکه بهواسطه آموزش بیش از 100 تریدر مشهور شد. وی با سخنرانی درخصوص سیستم معاملاتی کوتاهمدت مشاهده کرد که معاملهگران مجبورند برای از دست دادن سرمایه عاشق آن بوده و برای کسب سود از آن تنفر داشته باشند تا به موفقیت برسند. وی عقیده داشت آنچه که آموزش داده و تمرین میکند برخلاف ماهیت و ذات بشر است و انسان مجبور است بر انسانیت خود فایق آید. سیستم کلیپ برای کسب سود عملکرد بسیار سریعی داشت (ایده نفرت برای کسب سود) اما حتی برای متضرر شدن نیز سریعتر عمل میکرد (دوست داشتن برای از دست دادن سود و متضرر شدن). کلیپ به جای ارزیابی ضررها بهعنوان یک خطر و تهدید، آن را بهمنزله بخش اساسی و حیاتی معامله ارزیابی میکرد. وی عقیده داشت: "یک ضرر کوچک، حسی که معاملهگر در قبال اصول و قوانین معامله و کنترل آن دارد را تقویت میکند و به وی آموزش میدهد که ضررها شکست محسوب نمیشوند." بنابراین، در اینجا برای آن دسته از معاملهگرانی که با شانس بالا وارد معامله میشوند سوالی مطرح میشود: "چه چیزی اشتباه معالمه من را بازگو میکند و چگونه میتوان برای کسب سود بعدی از آن اطلاعات استفاده کرد؟ اگر شما معامله خوبی انجام دهید، هیچگونه ضرری متحمل نمیشوید، فقط معاملهای انجام میدهید که در آن کسب سود کرده و یا معاملهای که در آن با کسب اطلاعات به سود میرسید." نوشته: دکتر برت استینبرگر منبع : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده