رفتن به مطلب

رشد جمعیت خوب است یا بد ؟


*Mahla*

ارسال های توصیه شده

گری بکر

 

ژاپن نقطه شروع خوبي است چون جمعيت این کشور در سال 2004 كاهش يافت که نتيجه چندين دهه نرخ پايين زاد و ولد و تقريبا مهاجرت خالص صفر بود. آيا ژاپن و بقيه جهان وضع بهتري پيدا خواهند کرد بدان جهت كه جمعيتشان مثل سابق افزايش نمي‌يابد، بلكه كاهش هم يافته است؟ كشورهايي كه حدود نیمی از جمعيت جهان را تشكيل مي‌دهند شامل تقريبا تمام اروپا، چين، ژاپن و بسياري از ملت‌هاي آسيايي، در صورتي كه مهاجرت خالص چشمگیری نداشته باشند كاهش جمعيت را طي دهه آينده یا همين حدودها تجربه خواهند كرد، زيرا نرخ زاد و ولدي که آنها دارند بسيار پايين‌تر از نرخ جايگزيني است. آيا اين كشورها وضع بهتري پيدا خواهند كرد و جهان فايده خواهد برد اگر جمعيت آنها كاهش يابد؟ من معتقدم پاسخ خير است، به ويژه در اقتصادهای مدرن دانش‌بنيان، رشد جمعيت روي هم‌رفته به رشد درآمد و رفاه كلي كمك مي‌كند نه اينكه آسيب بزند.

بيشتر نگراني‌ها درباره اثرات منفي رشد جمعيت، مستقيم يا غيرمستقيم بر اساس ايده‌هاي توماس مالتوس است نخستين كسي كه در جزوه منتشره در 1798 آن را بيان كرد. آنچه که در بحث‌هاي امروزي نئومالتوسي ناديده گرفته مي‌شود اين است كه تفاوت عظيمي بين اثرات جمعيت بيشتر بر درآمد سرانه، در اقتصاد روستايي سنتي زمان مالتوس و اثرات آن در اقتصاد مدرن دانش‌بينانی كه آمريكا، اروپاي غربي و ژاپن نماد آن هستند وجود دارد. جمعيت بيشتر شايد در اقتصاد كشاورزي سنتي درآمد سرانه را كاهش دهد چون كه كارگران بيشتر در بخش كشاورزي بازده كاهنده دارند (با اين حال بحث من درباره آفريقا را در انتهاي مطلب ببينيد)، اما اثري متضاد در اقتصاد مدرن دارد. دليل عقبگرد از ترس جمعيتي مالتوسي اين است كه توليد دانايي معمولا ويژگي بازده فزاينده و نه كاهنده دارد. يعني جمعيت بيشتر محرک سرمايه‌گذاري بيشتر در دانايي است كه ميل به بالا بردن رفاه سرانه دارد. براي مثال در مورد داروهاي جديد، توليدكنندگان دارو انگيزه بيشتري به سرمايه‌گذاري در كشف درمان‌هايي براي بيماري‌هاي مشترك و نه نادر دارند چون بنا به تعريف، بيماري‌هاي مشترك بازارهاي بزرگ‌تري دارند.

كلي‌تر بخواهيم بگوييم، مخارجی كه صرف نوآوري‌ها مي‌شود سودآوری بیشتری دارد چون جمعيت و تقاضاي كلي براي محصولات جديد افزايش مي‌يابد به اين خاطر كه جبران هزينه‌هاي اوليه بسيار سنگين بعد از به بهره‌برداري رساندن اين محصولات، عملي‌تر مي‌گردد. توليدكنندگان دارو و ساير نوآوران، قيمتي بسيار بالاتر از هزينه توليد هر واحد محصول از مشتري مي‌گيرند تا بتوانند هزينه‌هاي اين پيشرفت‌ها را در آورند. آدم اسميت مهم‌ترین كتاب خود «ثروت ملل» را با اين بحث شروع مي‌كند كه چرا تقسيم كار بنابراين پيشرفت اقتصادي با توجه به حد و اندازه بازار محدود مي‌شود. منظور او از اين عبارت اين است كه انگيزه تخصص پيدا كردن در مهارت‌هاي محدودتر زماني بيشتر مي‌شود كه بازار براي اين مهارت‌ها بزرگ‌تر باشد. او اين مضمون را با بحث مشهوري از تخصص در كارگاه سنجاق‌سازي مي‌پروراند. چون تعداد فروشندگان و خريداران كه با همديگر تعامل دارند اندازه بازار را تعيين مي‌كند، تحليل اسميت همچنين مي‌گويد كه پيشرفت اقتصادي، با فرض درآمدهاي سرانه معین، زماني بيشتر است كه جمعيت بيشتر باشد.

در جهاني با شش ميليارد جمعيت و بيشتر، به نظر اگر جمعيت از اين هم بيشتر شود فضاي اندكي براي تخصص يافتن بيشتر وجود دارد، اما وقتي جمعيت رشد مي‌كند هنوز امكانات عظيمي براي كسب منافع بيشتر از تخصص بين‌المللي موجود است از جمله زماني كه جمعيت عظيم چين و هند وارد نظام تجاري جهان شدند اثرات بزرگ و معمولا مفيدی بر اقتصاد جهاني گذاشت. همينطور كه جمعيت جهان بيشتر مي‌شود، درجه تخصص بين‌المللي بين ملت‌ها افزايش بيشتري مي‌يابد به شيوه‌هايي كه پيش‌بيني آن از قبل دشوار است. ديگر فايده غالبا ادعا شده از ناحیه جمعيت بيشتر اين است كه نوابغي مثل انيشتين و داروين و ساير نوآوران خلاق به جهان عرضه خواهد شد و كشفيات اين افراد نادر به همه نفع مي‌رساند. من روي اين اثر پافشاري نخواهم كرد چون با نظر پوسنر در پست «توسعه پايدار» موافقم كه تعداد نوابغ شرور از قبيل هيتلر و استالين نيز در جمعيت‌هاي بزرگتر بيشتر است و كردار شرارت‌بار آنها نيز تقريبا روی همه مردم جهان تاثير مي‌گذارد.

نئو مالتوسين‌هایی كه از جمعيت بيشتر مي‌ترسند نوعا بر اثرات آن بر آلودگي و در تقاضا براي منابع تجديدناپذير مثل نفت و گاز طبيعي تاكيد دارند. روشن است كه تقاضا براي سوخت‌هاي فسيلي و ساير منابع تجديدناپذير با رشد جمعيت و نيز با توسعه اقتصادي افزايش مي‌يابد، اما طي 150 سال گذشته، قيمت واقعي سوخت‌هاي فسيلي مثل زغال سنگ و نفت نه افزايش بلكه كاهش يافت در شرايطي كه می‌دانیم جمعيت جهان رشد انفجاري داشته است و اقتصادهاي بسياري به شكوفايي رسيدند.

استفاده كارآتر از سوخت‌هاي فسيلي و كشف ذخاير جديد اين سوخت‌ها و نوآوري‌هايي كه منابع جايگزين انرژي مثل نیروی هسته‌اي ايجاد مي‌كند، توضيح‌دهنده اين پرسش است كه چرا مصرف سوخت‌هاي فسيلي همگام با جمعيت و صنعتي‌شدن بيشتر افزايش نيافت. جمعيت بيشتر، جست‌وجو براي ذخاير و منابع جديد انرژي را تشويق نمود چون كه بازار براي اين كشفيات افزايش يافت (به دلايلي كه من قبلا درباره اثر مثبت جمعيت بيشتر بر انگيزه‌هاي نوآوري ذكر كردم.) يعني در حالي كه تعداد جمعيت بیشتری از سوخت‌هاي فسيلي بيشتري استفاده مي‌كند، انگیزه برای عرضه اين سوخت‌ها و جانشين‌ها نيز عملا بیشتر شده است. ظاهرا با فرض درآمد سرانه ثابت، جمعيت بيشتر نيز تمايل به ايجاد آلودگي بيشتر در سطح محلي و بين‌المللي دارد چون كه خودروهاي بيشتري رانده مي‌شوند، توليد صنعتي افزايش مي‌يابد و خانه‌هاي بيشتري سوخت مي‌سوزانند.

شواهد كاملا مستندي موجود است كه هر زمان كشورها توسعه مي‌يابند و جمعيت‌شان زياد مي‌شود آلودگي محلي سرانجام به‌سرعت شروع به كاهش مي‌كند چون كشفيات جديدي داريم كه آلودگي را كاهش مي‌دهند و نيز چون بيشتر درآمد كشورهاي ثروتمندتر صرف كنترل خروجی آلاينده‌ها مي‌شود. من معتقدم همين اتفاق براي خطر ناشي از گرم شدن زمين خواهد افتاد. نه فقط كشورها محدوديت‌هاي بيشتري بر توليد گازهاي گلخانه‌اي وضع خواهند كرد مثل نظام خريد و فروش انتشار آلودگي در اتحاديه اروپا، بلكه حتي مهم‌تر اينكه روش‌هاي جديد جذب دي‌اكسيدكربن و ساير گازها از جو گسترش مي‌يابد. براي مثال والي بروكر استاد ژئوشيمي در دانشگاه كلمبيا و پژوهشگر اصلي اقيانوس‌ها و تغييرات ناگهاني اقليمي، معتقد است در زماني نه خيلي دور امكان خواهد داشت تا دي‌اكسيدكربن را در جو زمين به روش‌هاي كم هزينه جذب کرده و ذخيره كنيم.

اگر اين اتفاق بيفتد رشد دي‌اكسيدكربن در جو به‌شدت كاهش يافته و احتمالا حتي كمتر خواهد شد. پوسنر در پست توسعه پايدار همچنين نگران اثرات منفي احتمالي جمعيت رو به پير شدن است. من نيز مثل وي نگران هستم، اما سهم در حال افزايش جمعيت سالمند يكي از پيامدهاي اصلي نرخ پايين زاد و ولد و نه رشد جمعيت است، كه نرخ پايين زاد و ولد، رشد جمعيت را سرعت نبخشيده بلكه كند كرده است.

در كشورهايي كه سهم سالمندان بسيار بالا است مثل ژاپن و آلمان، نرخ‌هاي زاد و ولد بسيار پاييني دارند كه با مهاجرت كافي جوانان به اين كشورها جبران نمي‌شود. پس موثرترين روش كاهش سهم سالمندان در حالي‌كه هنوز افزايش اميد به زندگي را داشته باشيم تشويق و نه تنبيه رشد بيشتر جمعيت چه از طريق مهاجرت بيشتر يا باروري بالاتر است. اقتصادهاي سنتي‌تر مثل آنهايي كه در منطقه جنوب صحراي آفريقا يافت مي‌شوند هنوز در معرض بازده كاهنده از جمعيت بيشتر هستند، هر چند كه حتي در اينجا هم من درباره كاربردپذيري تحليل سنتي مالتوسي ترديد دارم. جمعيت آفريقا طي 25 سال گذشته افزايش زيادي يافته است كه عمدتا به دليل كاهش چشمگير مرگ و مير بوده است. انتظار مي‌رود جمعيت اين قاره، به رشد سريع خود ادامه دهد اگر چه نرخ باروري همچنان كاهش خواهد يافت به خصوص كه ايدز تحت كنترل بيشتر قرار گرفته است.

اگر نرخ مرگ و مير كمتر به معناي تغذيه بهتر و بهداشت بيشتر است، بهره‌وري هر كارگر بالا مي‌رود چون كه آنها بنيه و توان بيشتري دارند. بهره‌وري بيشتر هر كارگر به‌راحتي مي‌تواند بر هر گونه بازده كاهنده از نهاده بيشتر نيروي كار غلبه كند به طوري كه درآمد كارگر افزايش يابد با اينكه تعداد كارگران به علت بهداشت بهتر بيشتر مي‌شود. البته ملت‌هاي فقيرتر آفريقا و جاهاي ديگر نيازمند دولت‌هايي هستند كه سياست‌هاي منطقي و مساعد رشد را دنبال كنند به جاي اينكه در خدمت گروه‌هاي منافع ويژه مختلفي باشند كه رشد را كاهش مي‌دهد. همانطور كه تجربه هند به خوبي نشان مي‌دهد، مانع اصلي پيشرفت اقتصادي، رشد جمعيت نبوده بلكه سياست‌هاي بد اقتصادي است. به محض اينكه هند شروع به سروسامان دادن به انديشه‌هاي اقتصادي خود كرد- كه با اصلاحات ابتداي دهه 1990 شروع شد- اقتصاد هند جهش نمود در حالي كه جمعيتش به سرعت رشد كرد و نرخ زاد و ولد همچنان بالا بود. جمعيت در حال افزايش آفريقا، مانع پيشرفت اقتصادي بيشتر نخواهد بود اگر به‌سرعت به سمت اقتصادهاي آزادتر، رقابت بيشتر و سطوح پايين‌تر فساد حركت كند. به خاطر تمام دلايلي كه من ارائه داده‌ام حقيقتا با توسعه اقتصادي بيشتر، جمعيت رو به رشد يك دارايي براي منطقه و جهان خواهد شد. البته امكان دارد كه افزايش خيلي زياد جمعيت جهان به چند برابر رقم حدود شش ميليارد نفري فعلي، مشكلات جدي ايجاد كند، اما پيش‌بيني‌هاي داده شده جمعیتی، ارقام بيشتر از نه يا ده ميليارد نفر تا سال 2050 نيستند، عمدتا چون باروري با توسعه اقتصادي و افزايش تحصيلات زنان به‌شدت كاهش مي‌يابد. پس من معتقدم احتمال زيادي مي‌رود چنين افزايشي در جمعيت محرك پيشرفت اقتصادي جهان در تعريف كلي آن باشد تا اينكه بخواهد مانع چنين پيشرفتي بشود.

 

پوسنر

 

نكته‌هاي زيادي در پست بكر هست كه من هم با آنها موافقم به ويژه اينكه رشد جمعيت باعث تمام شدن منابع طبيعي نمي‌شود. من هم‌چنين می‌پذیرم كه تدابیر همزمان جلوگيري از انتشار دي‌اكسيدكربن از رسيدن به جو زمين و از بين بردن دي‌اكسيدكربن موجود در جو، سرانجام (كه احتمالا با هزينه سنگين و در زماني دور میسر است) مشكل گرم شدن زمين را حل مي‌كند؛ اين موضوعي است كه در كتابم درباره فجايع طبيعي به آن پرداخته‌ام و بله، افزايش حد و اندازه بازار اجازه تخصص‌يابي بيشتر را مي‌دهد (بنابراين هزينه‌ها و قيمت‌ها كمتر می‌شوند) و نرخ نوآوري افزايش مي‌یابد چون هزينه‌هاي ثابت نوآوري بين تعداد زيادي سرشكن مي‌شود؛ اگر چه اندازه بازار به درآمد و نه صرفا به جمعيت بستگي دارد، اما نوآوري جنبه‌های خوب و بد را با هم دارد. نوآوري مثل تكامل است (كه در واقع شباهت با آن دارد) هيچ رابطه ضروري با رفاه اجتماعي ندارد. فناوري‌هاي جنگي خیلی ساده بديهي‌ترين مثال هستند. منافع فناوري پزشكي را در نظر بگیرید که عمدتا نصيب سالمندان مي‌شود و با افزايش طول عمر سالمندان، پيشرفت‌ها در آن فناوري، وزن سياسي آنها را افزايش مي‌دهد، منجر به بازتوزيع از جوانان به سمت پيران مي‌شود، اگر چه به لحاظ تاريخي، منافع اجتماعي خالص پيشرفت فناوري مثبت بوده است، هيچ دليل قانع‌كننده تئوريك وجود ندارد كه انتظار داشته باشيم هميشه برقرار است.

ويروس آبله در عرض پنج سال به صورت مصنوعي توليد مي‌شود كه در آن صورت توان تخريبي تروريست‌ها چند برابر خواهد شد. بكر مي‌گويد اثر فناوري پزشكي در زنده نگه داشتن مردم به مدت طولاني‌تر را مي‌توان با رشد جمعيت خنثي كرد. اين درست است اگر رشد جمعيت از ناحيه نرخ زاد و ولد بالاتر اتفاق بیفتد، اما هيچ دورنمایی براي رسيدن به نرخ زاد و ولد حتي در سطح جايگزيني جمعيت در اروپا و ژاپن وجود ندارد و من فكر نمي‌كنم بكر از برنامه‌های يارانه‌دهي به نوزادان به منظور خنثي كردن رشد اندازه نسبي جمعيت سالمندان پشتيباني كند. به نظر مي‌رسد تنها راهي كه اين كشورها مي‌توانند جمعيت جوان را حفظ كنند مهاجرت به داخل است كه ظاهرا حالا ديگر يك گزينه جذاب براي اروپا نباشد و هرگز يك گزينه براي ژاپني‌هاي جزيره‌نشين نبوده است. فكر مي‌كنم خود بكر هم درباره اثرات جمعيت جهان روبه افزايش دست‌كم اندكي مردد است، چون كه اثر تحصيلات زنان بر كاهش نرخ زاد و ولد را تاييد مي‌كند و من متعجبم كه آيا او واقعا فكر مي‌كند سياست محدودكردن رشد جمعيت چين اشتباه بوده است. منظور من اين نيست كه سياست «يك بچه» منطقي و معقول بود؛ اما فكر مي‌كنم اثر خالص جمعيت بيشتر بر رفاه اجتماعي در آن كشور منفي خواهد بود. اين قابل تامل است (و اگر غیر این باشد پس چه دليلي دارد كه دولت چين چنين سياست نامطلوبي را اجرا نمايد؟) سرانجام همانطور كه در پست توسعه پايدار اشاره كردم، علت زيادي براي نگران شدن هست كه نابودي گونه‌هاي حيواني و گياهي- از پيامدهاي رشد جمعيت انساني- اثرات منفي بلندمدتي بر رفاه انسان دارد. دیگر اثر منفي ناديده گرفته شده رشد جمعيت، بر حكمراني سياسي است. اين طور به نظر مي‌رسد كه عدم صرفه‌هاي قوي در مقياس دولت وجود دارد. افزايش جمعيت و همراه با آن افزايش فعاليت اقتصادي، جنايت، تقاضا براي خدمات پزشكي و غير آن، کار و وظيفه دولت را دشوارتر مي‌سازد. آنچه كه در ظاهر بحران تازه شروع شده بي‌صلاحيتي دولت آمريكا دیده می‌شود شايد حداقل ارتباط دوري با دو برابر شدن جمعيت آمريكا از 1948 تاكنون داشته باشد.

پاسخ بكر به رشد جمعيت

من مي‌پذيرم كه تراكم جمعيت يك متغير مهم است. من تراكم جمعيت را جدا نكردم چون مقدار جمعیت و تراكم جمعيت لزوما همبستگي قوي به معناي كلي دارند، اما ترديدي نيست بهره‌وري شهرها بيشتر از روستاها بوده است كه بخشي از آن به دليل جمعيت متراكم‌تر شهرها است. در مدل تخصص‌يابي سرمايه انساني، تراكم جمعیت، هزينه هماهنگی و همکاری كارشناسان گوناگون را كاهش مي‌دهد. ظاهرا از سوخت‌هاي فسيلي طي 100 سال گذشته استفاده شده است چون كه جمعيت و صنعتي شدن به‌سرعت در جهان رشد كرده است، اما منابع جديد سوخت‌هاي قديمي و سوخت‌هاي جديد همچنان كشف مي‌شود به طوري كه ذخاير شناخته شده سوخت‌هاي فسيلي اكنون بسيار بيشتر از 60 سال قبل هستند. پس با توجه به چنين پيشينه‌اي چرا دورانديشانه نيست كه فرض كنيم چنين پيشرفتي در آينده ادامه نخواهد يافت؟ برعكس به دلايلي كه من ارائه دادم معتقدم فرض دورانديشانه اين است كه پيشرفت ادامه خواهد يافت اگر چه جهت دقيق پيشرفت را نمي‌توان در حال حاضر پيش‌بيني كرد، اما امكانات بي‌شمار شامل مهار نيروي خورشيدي، باتري‌هاي سوخت هيدروژني، استفاده بيشتر از نيروي هسته‌اي، نيروي برق كاراتر و غير آن را داريم. جمعيت بيشتر انگيزه‌هاي بيشتري براي نوآوري در همین مسيرها و مسيرهاي ديگر مي‌دهد كه يكي از نكات اصلی در بحث من است. من قطعا باور ندارم كه كشورهاي فقير از پيشرفت‌ عقب مانده‌اند چون ضريب هوشي پاييني دارند. اين باور بر پايه حقانيت سياسي است بدون اينكه شواهدي بياورد. تا پيش از 1980، تفسير ضريب هوشي که براي فقر هند و چين - که اكنون 37 درصد جمعيت جهان را تشکیل می‌دهند- استفاده می‌شد درباره دورنمای معرفی سياست‌هاي اقتصادي منطقي‌تر كاملا اشتباه می‌کرد.

در مورد آفريقا و ساير كشورها كه فقير باقي مي‌مانند هم اينگونه است: سياست‌هاي بد تاكنون عامل اصلي فقر آنها بوده است. من معتقد نيستم كه تفاوت كشورها در میزان تواناي و قابلیت انسان‌ها- كه هنوز مستند نشده است- تبيين‌کننده مهم تفاوت كشورها در زمینه فقر باشد. من آن فصولي را كه آدام اسميت درباره تخصص نوشته است خيلي خوب مي‌فهمم و باور ندارم خواننده‌اي كه ادعا مي‌كند من نقل قول اشتباهي از اسميت كرده‌ام بتواند از ادعای خود دفاع كند.

پيشرفت هند در انتهاي دهه 1980 شروع شد چون اصلاحات اقتصادي در آن زمان آغاز شد، اما اقتصاد هند واقعا شروع به جهش پس از اصلاحات مشهورتري کرد كه دكتر سينگ وزير ماليه سابق و نخست‌وزير فعلي در ابتداي دهه 1990 پياده كرد. اگر چه مدل رشد سولو دستاورد مهمي است من به صراحت از آن نام نبردم، اما به طور ضمني از فرض جمعيت در آن مدل انتقاد مي‌كنم چون كه نرخ مرگ و مير را از باروري تفكيك نكرده است و به ويژه كه بازده ثابت براي جمعيت را فرض کرده است. تئوري رشد سولو بازده فزاينده جمعيت را در نظر نمي‌گيرد كه تحليل رشد مدرن‌تر اهميت آن را نشان مي‌دهد. البته من معتقدم كه پژوهش‌هاي پزشكي و تحصيلات در درك و فهم رشد و افزايش اميد به زندگي مهم هستند. من براي سال‌هاي دراز در هر دو موضوع كار كرده‌ام، اما قانع نشده‌ام كه 90 تا 100 سال، حد بالايي سن جامعه بشري باشد. همه شواهد ژنتيك و ساير شواهد 20 سال گذشته نشان مي‌دهد، اگر چه اثبات نمي‌كند، كه در طول چند دهه تعداد قابل توجهي از آدم‌ها زندگي با تندرستي معقولی خواهند داشت هنگامي كه سنشان از 100 سال خواهد گذشت.

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...