Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ مثال خواب رو که زدماما یه سوال: وجود روح رو چه چیزی باید بهش پی ببره؟؟؟ غیر از وجود خود انسان که اگه اینطور باشه تسلسل ایجاد میشه اصلا همون شادی و غمی که شما میگین!اون درکی که از اینا داریم غیر مادیه.پس جسم که مادیه چطور میتونه درکی از چیز غیر مادی داشته باشه؟!!! بهتره مرحله به مرحله بریم جلو،شاید به نتیجه رسیدیم. فقط توجه کنید اینجا میدان مبارزه نیست که ما بخواهیم همدیگر را ضایع کنیم،بلکه بحث است. یا روح که شما بهش معتقدی باید مستقل از جسم باشه،یا وابسته به جسم. اگر مستقل از جسم باشه،به هیچ وجه نمیتوان آن را درک کرد. اما اگر وابسته به جسم باشه،میتوان آن را توسط جسم درک کرد. حالا از نظر شما روح جز کدام یک از این دو دسته است؟ 2 لینک به دیدگاه
p mehdi q 6226 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ لازم می دونم یه چند تا نکته بگم . درباره ی حرفهای آقای پی مهدی بگم که : درسته ادیان نظریات بزرگی رو دادن چون روح و متافیزیک و رستاخیز و این حرفها ، ولی باید گفت که متاسفانه در حال حاضر این ایده ها نه اثبات شدن و نه قابل اثباتند چه از طریق علوم تجربی و چه فلسفی . به همین خاطر هم هست که یقین داشتن به صورت صد در صدی به این ادعاهایی که در ادیان میشه چندان درست به نظر نمیرسه . اینجا بحث بین ایمان و عقلانیته . اینکه شما به این ادعاها ایمان آوردی باید گفت با چه دلیل منطقی ایمان آوردی ؟ شاید وحی و معجزه اتفاق افتاده باشه ولی ما چطور باید باور کنیم ؟ و شاید هم روح باشه ولی مساله در اینه که ما چطور باید باور کنیم ؟ صرف اینکه ادیان مدعی اند که در ارتباط مستقیم با خدا هستند کافی نیست ، ما چطور باید باور کنیم و به ما چطور باید اثبات بشه که واقعاً از سوی خدا هستند ؟ بنابراین چون ما هیچگونه اشرافی بر این امور نداریم و نمیتونیم اینا رو واسه خودمون اثبات کنیم بهتره که نگیم اینا صد در صد هستند وحقیقت دارن .از اینرو صرفاً باور داشتن به ادیان به عنوان دلایلی برای اثبات جهان پس از مرگ یک باور درستی نیست بلکه فقط به عنوان ایده هایی برای اندیشیدن خوبه . ممنون از نظرتون .. من در مورد بخش هایی از صحبتتون نظراتی دارم .. اما چون احتمال زیاد بحث ادامه پیدا میکنه و الان یکم خسته م و انرژیم کمه ادامه نمیدم 2 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ بهتره مرحله به مرحله بریم جلو،شاید به نتیجه رسیدیم.فقط توجه کنید اینجا میدان مبارزه نیست که ما بخواهیم همدیگر را ضایع کنیم،بلکه بحث است. یا روح که شما بهش معتقدی باید مستقل از جسم باشه،یا وابسته به جسم. اگر مستقل از جسم باشه،به هیچ وجه نمیتوان آن را درک کرد. اما اگر وابسته به جسم باشه،میتوان آن را توسط جسم درک کرد. حالا از نظر شما روح جز کدام یک از این دو دسته است؟ خوشحالم این حرفو از شما شنیدم پیش فرض سوالات شما اینه که انسان رو فقط جسم بدونیم درحالی که انسان دو بعدی است.مستقل از جسم نیست چون هر دو مربوط به یک موجودند یکیش اصالته موجوده(روح)دیگری صورت ماهوی اون هستش(جسم) اما اگه منظورتون از غیر مستقل بودن اینه که از یک جنس باشند هرگز! مثالش هم شاید صفحه در فضا خوب باشه.از سه بعدی تشکیل شده که از جنس هم نیستند ولی در کنار یکدیگر تشکیل صفحه رو میدند منظور از درک تو سوال دومتون هم درک با حواس پنجگانست چون جسم داره درک میکنه پس اونم معنی نمیده یه سوال ساده هم من عرض کرده بودم!!! درک شادی و غم که غیرمادیه چطور میتونه برای جسم که مادیه اتفاق بیفته؟؟؟ این نشان دهنده بعد دوم انسانه که کاملا مستقل از جسم نیست اما از جنس اون هم نیست 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ خوشحالم این حرفو از شما شنیدمپیش فرض سوالات شما اینه که انسان رو فقط جسم بدونیم درحالی که انسان دو بعدی است.مستقل از جسم نیست چون هر دو مربوط به یک موجودند یکیش اصالته موجوده(روح)دیگری صورت ماهوی اون هستش(جسم) اما اگه منظورتون از غیر مستقل بودن اینه که از یک جنس باشند هرگز! مثالش هم شاید صفحه در فضا خوب باشه.از سه بعدی تشکیل شده که از جنس هم نیستند ولی در کنار یکدیگر تشکیل صفحه رو میدند منظور از درک تو سوال دومتون هم درک با حواس پنجگانست چون جسم داره درک میکنه پس اونم معنی نمیده یه سوال ساده هم من عرض کرده بودم!!! درک شادی و غم که غیرمادیه چطور میتونه برای جسم که مادیه اتفاق بیفته؟؟؟ این نشان دهنده بعد دوم انسانه که کاملا مستقل از جسم نیست اما از جنس اون هم نیست انسان چیزی دارد به نام مغز،این مغز هم قادر به درک عوامل مادی هست هم غیر مادی. این هم بسیار شگفت انگیزه،برای همین باورش سخته. ترس و شادی و ..... اگر از مغز نیستند،چرا با آسیب مغز دچار اختلال میشوند؟ چرا آسیب مغز سبب اختلال در خواب میشه،اگر خواب بُعدی جسمانی نداره؟ لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ انسان چیزی دارد به نام مغز،این مغز هم قادر به درک عوامل مادی هست هم غیر مادی.این هم بسیار شگفت انگیزه،برای همین باورش سخته. ترس و شادی و ..... اگر از مغز نیستند،چرا با آسیب مغز دچار اختلال میشوند؟ چرا آسیب مغز سبب اختلال در خواب میشه،اگر خواب بُعدی جسمانی نداره؟ اولا انسان دو بعدیه ضمن اینکه شما یه مرحله کمتر میرین چون منظور اون درک کردنست,شما یعنی این درکی که داری در محضر عقلت بوده یا وجودت؟؟؟ اتفاقا مثال خوبی زدید دانشمندان میگند که تمام اعضا و سلولهای انسان از جمله مغز مدام در حال تغییر و از بین رفتن و دوباره بوجود اومدند حالا اون چیزی که ما به عنوان شخصیتمون میشناسیم و یا تفکراتی که از قبل به خاطر می آوریم وابسته به کدام یک از اون اعضائه اینجاست که جمع نقیضین بوجود میاد.چطور میشه مثلا شخصیت انسان که تقریبا ثابته وابسته به چیزی باشه که دائما در حال تغییره به زبان ساده مفهوم واژه ای مثل "من" به چیزی غیر از اعضا و جوارحیه که مدام در حال تغییره این میشه بعد غیر مادی انسان واقعا فکر نکنم دریافتن اینکه انسان بعدی غیر مادی هم داره اینقدر سخت باشه لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ اولا انسان دو بعدیهضمن اینکه شما یه مرحله کمتر میرین چون منظور اون درک کردنست,شما یعنی این درکی که داری در محضر عقلت بوده یا وجودت؟؟؟ اتفاقا مثال خوبی زدید دانشمندان میگند که تمام اعضا و سلولهای انسان از جمله مغز مدام در حال تغییر و از بین رفتن و دوباره بوجود اومدند حالا اون چیزی که ما به عنوان شخصیتمون میشناسیم و یا تفکراتی که از قبل به خاطر می آوریم وابسته به کدام یک از اون اعضائه اینجاست که جمع نقیضین بوجود میاد.چطور میشه مثلا شخصیت انسان که تقریبا ثابته وابسته به چیزی باشه که دائما در حال تغییره به زبان ساده مفهوم واژه ای مثل "من" به چیزی غیر از اعضا و جوارحیه که مدام در حال تغییره این میشه بعد غیر مادی انسان واقعا فکر نکنم دریافتن اینکه انسان بعدی غیر مادی هم داره اینقدر سخت باشه اصل مناظره یعنی اینکه بنده یک سوال بپرسم،شما جواب بدی،شما یک سوال بپرسی بنده جواب بدم. اما من هرچی سوال میپرسم،شما جواب منو با یک سوال دیگه میدی !! بنده پرسیدم اگر شادی و تفکر و خواب و.... به روح ربطی دارند،چرا با آسیب مغز دچار تغییر میشن،جواب چی شد؟ کجا شخصیت انسان ثابته،پس این آدم هایی که دیوونه میشن و یا پس از ضربه مغزی،شخصیت دیگری پیدا میکنند و حتی خودشان را هم نمیشناسند چیه؟ من هر فرد تا وقتی هست که مغزش درست کار کنه،مغز دجار تغییر عمده بشه،اون من هم دچار تغییر میشه و من استاد دانشگاه با علم،پس از ضربه مغزی،ممکنه یک دیوونه ولگرد بشم. لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ اصل مناظره یعنی اینکه بنده یک سوال بپرسم،شما جواب بدی،شما یک سوال بپرسی بنده جواب بدم.اما من هرچی سوال میپرسم،شما جواب منو با یک سوال دیگه میدی !! بنده پرسیدم اگر شادی و تفکر و خواب و.... به روح ربطی دارند،چرا با آسیب مغز دچار تغییر میشن،جواب چی شد؟ کجا شخصیت انسان ثابته،پس این آدم هایی که دیوونه میشن و یا پس از ضربه مغزی،شخصیت دیگری پیدا میکنند و حتی خودشان را هم نمیشناسند چیه؟ من هر فرد تا وقتی هست که مغزش درست کار کنه،مغز دجار تغییر عمده بشه،اون من هم دچار تغییر میشه و من استاد دانشگاه با علم،پس از ضربه مغزی،ممکنه یک دیوونه ولگرد بشم. خوب شما میخوای استثاء رو تعمیم به کل بدی که اونم بحثش جداست:ws2: اما من گفتم تمام سلولها و اعضاء تمام افراد بشر مدام در حال تغییره پس چطور میشه که شخصیت همشون به جز موارد استثناء شما ثابته و میتونند تفکرات گذشته رو به خاطر بیارند لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ خوب شما میخوای استثاء رو تعمیم به کل بدی که اونم بحثش جداست:ws2: اما من گفتم تمام سلولها و اعضاء تمام افراد بشر مدام در حال تغییره پس چطور میشه که شخصیت همشون به جز موارد استثناء شما ثابته و میتونند تفکرات گذشته رو به خاطر بیارند استثنا نیستند.... روند مردن و زنده شدن سلول ها،تغییری در کارکرد مغز پدید نمی آورد.. در واقع چیزی نابود نمیشه که چیزی جایگزینش نشه،بلکه هرچی از بین میره، در روندی طبیعی چیزی هم جایگزینش میشه. مثل یک رودخانه ای که مدام آب وارد میشود و خارج میشود. آب همون شخصیت است،تا وقتی میزان ورودی و خروجی تغییر نکند،شخصیت ثابته،اما هر کدام که تغییر کنه،یعنی مغز آسیب میبینه و شخصیت هم دچار تغییر میشه. لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ استثنا نیستند.... روند مردن و زنده شدن سلول ها،تغییری در کارکرد مغز پدید نمی آورد.. در واقع چیزی نابود نمیشه که چیزی جایگزینش نشه،بلکه هرچی از بین میره، در روندی طبیعی چیزی هم جایگزینش میشه. مثل یک رودخانه ای که مدام آب وارد میشود و خارج میشود. آب همون شخصیت است،تا وقتی میزان ورودی و خروجی تغییر نکند،شخصیت ثابته،اما هر کدام که تغییر کنه،یعنی مغز آسیب میبینه و شخصیت هم دچار تغییر میشه. مثالتون کاملا بیربط و انحرافی بود چون آبی که الان تو رودخانست با آبی که بعدا میاد یکی نیست گرچه جنسشون از یه چیز باشه اونوقت درحالی که تمام سلولهای مغز در حالت مرگ و بوجود آمدن هستند این کارکرد ثابت از کجا نشات میگیره لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ مثالتون کاملا بیربط و انحرافی بود چون آبی که الان تو رودخانست با آبی که بعدا میاد یکی نیست گرچه جنسشون از یه چیز باشهاونوقت درحالی که تمام سلولهای مغز در حالت مرگ و بوجود آمدن هستند این کارکرد ثابت از کجا نشات میگیره کجاش بی ربط بود،شما متوجه نشدی..... مثل خون که مدام در بدن شما در حال جابجا شدنه،اما در حواس شما تغییری به وجود نمیاد،چون سیستم کلی بدنت ثابته. اونجا هم مغز ثابته،تولید مغز همون شخصیت و شادی و.... است. اما کارگران که همان سلول ها هستند،مدام عوض میشوند و کارگر تازه نفس میاد. یعنی اصل کارخونه و تولیدش مشخصه،این کارگرها هستند که عوض میشن و در نوع محصول تغییری به وجود نمیاد. ببین باز کجاش مبهمه...... لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ کجاش بی ربط بود،شما متوجه نشدی..... مثل خون که مدام در بدن شما در حال جابجا شدنه،اما در حواس شما تغییری به وجود نمیاد،چون سیستم کلی بدنت ثابته. اونجا هم مغز ثابته،تولید مغز همون شخصیت و شادی و.... است. اما کارگران که همان سلول ها هستند،مدام عوض میشوند و کارگر تازه نفس میاد. یعنی اصل کارخونه و تولیدش مشخصه،این کارگرها هستند که عوض میشن و در نوع محصول تغییری به وجود نمیاد. ببین باز کجاش مبهمه...... دقیقا کجای مغز ثابته به نظرتون یه خورده تعصب بیجا روی حرفتون ندارید.من دارم میگم تمام سلولهای مغز بلا استثناء در حال مردن و زنده شدن هستند در حالی که انسان شخصیت ثابتی دارد با افکاری از گذشته که میتونه به خاطر بیاره.حالا شما بگو کارکرد مغز ثابته چون یکی از راههای قبول نکردن حرف بازی با کلماته در حالی که مفهومی پشتش نخوابیده.من میگم اگه این کارکرد ثابته پس باید از یه چیز ثابتی به مغز برسه اما شما منشای برای اون پیدا نکردید:ws2: لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ دقیقا کجای مغز ثابتهبه نظرتون یه خورده تعصب بیجا روی حرفتون ندارید.من دارم میگم تمام سلولهای مغز بلا استثناء در حال مردن و زنده شدن هستند در حالی که انسان شخصیت ثابتی دارد با افکاری از گذشته که میتونه به خاطر بیاره.حالا شما بگو کارکرد مغز ثابته چون یکی از راههای قبول نکردن حرف بازی با کلماته در حالی که مفهومی پشتش نخوابیده.من میگم اگه این کارکرد ثابته پس باید از یه چیز ثابتی به مغز برسه اما شما منشای برای اون پیدا نکردید:ws2: بیخیال بابا.. خوش باش. فقط هنوز نمیدونی مکانیزم حافظه در مغز چطوریه،من نمیتونم دیگه باهات بحثی داشته باشم. الان شب های احیا نزدیکه،بروید برای تقویت روحتان. لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ بیخیال بابا..خوش باش. الان شب های احیا نزدیکه،بروید برای تقویت روحتان. این یعنی بازهم بی جوابی شاید هم قبول حرف حقیر:ws2: لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ این یعنی بازهم بی جوابی شاید هم قبول حرف حقیر:ws2: مگه میشه زبونم لال در برابر کلامی که شما بهش باور دارین دلیل آورد. حرف شما ، حرف آخوندهای حوزه علمیه و حرف آخوندهای حوزه و مراجع حرف پیامبر است و حرف پیامبر حرف خدا..... چه خبطی کردیم تفکر در راستای نقد باورهای غیرقابل نفوذ شما کردیما،تفکری که در راستای تقویت تعصب نباشه مفت نمی ارزه. بیخود نیست اینقدر علما به جــنگ نرم تاکید دارن،اون بصیرته مهمه که شما داری و ما بی بهره ایم. تو مراسم احیا،برای رسیدن ما به بصیرت دعا کن. :ws2: 1 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ مگه میشه زبونم لال در برابر کلامی که شما بهش باور دارین دلیل آورد.حرف شما ، حرف آخوندهای حوزه علمیه و حرف آخوندهای حوزه و مراجع حرف پیامبر است و حرف پیامبر حرف خدا..... چه خبطی کردیم تفکر در راستای نقد باورهای غیرقابل نفوذ شما کردیما،تفکری که در راستای تقویت تعصب نباشه مفت نمی ارزه. بیخود نیست اینقدر علما به جــنگ نرم تاکید دارن،اون بصیرته مهمه که شما داری و ما بی بهره ایم. تو مراسم احیا،برای رسیدن ما به بصیرت دعا کن. :ws2: ممنون ولی باز هم جوابی در راستای موضوع تاپیک نبود:ws2: لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۹۰ دقیقا کجای مغز ثابتهبه نظرتون یه خورده تعصب بیجا روی حرفتون ندارید.من دارم میگم تمام سلولهای مغز بلا استثناء در حال مردن و زنده شدن هستند در حالی که انسان شخصیت ثابتی دارد با افکاری از گذشته که میتونه به خاطر بیاره.حالا شما بگو کارکرد مغز ثابته چون یکی از راههای قبول نکردن حرف بازی با کلماته در حالی که مفهومی پشتش نخوابیده.من میگم اگه این کارکرد ثابته پس باید از یه چیز ثابتی به مغز برسه اما شما منشای برای اون پیدا نکردید:ws2: دوست عزیز , سلول های مغزی نمیمیرند و اگر مردند دیگه سلول جدیدی بجاش متولد نمیشه . سلولهای مغزی تا زمانی که هستند هستند و اگر از بین رفتن و یا قفل شدند دیگر سلول دیگری جاشو نمیگیره . این رو که گفتم جزو دروس تخصصی رشته تحصیلی منه. 3 لینک به دیدگاه
hamed_063 1261 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۹۰ البته اون یه مورد رو اشتباه گفتید درباره ی نگرش فلسفه نسبت به ایده های دینی چون روح ، رستاخیر و جهان پس از مرگ ما دست کم در فلسفه ی غرب یک تبیین مستقیم نداریم . و در مورد فلسفه شرق هم بنده یک استدلال فلسفی مستقیم ندیدم که بخواد رستاخیز یا روح رو اثبات کنه . اصولاً در فلسفه به کلیات پرداخته میشه و بنای اون بر پایه ی استدلالات منطقی و عقلانی استوار هست . با اینحال در فلسفه ی غرب مثلاً در فلسفه ی مدرن آقای هگل درباره ی روح صحبت شده و خود ایشون به روح معتقدن ولی نه به اون شکلی که در ادیان گفته شده یعنی روح فلسفه ی آقای هگل یک روح کلی هست نه شخصی و جزئی . ولی روحی که در دین اسلام گفته میشه یک روح شخصی مربوط به هر فردی هست که بعد از مرگ به حیات خودش ادامه میده . و در همین فلسفه باز درباره ی بازگشت همه ی امور به ایده ی مطلق ( خدا ) صحبت میشه ولی بازم نه به اون شکلی که در دین هست . و در سایر فلسفه های غرب هم چیز دیگه ای که مبنی بر اثبات واقعی روح و رستاخیز و جهان پس از مرگ باشه ندیدم . با این احوال به عقیده ی من فعلاً اگه قرار باشه مساله ی روح یا جهان پس از مرگ اثبات بشه و دارای یک توجیه عقلانی باشه فقط از طریق همین فلسفه میشه تا منتظر بمونیم و ببینیم که علوم تجربی در این زمینه چیکار می کنن . به هرحال بنده دلیلی در فلسفه ها بر اثبات روح یا جهان پس از مرگ ندیدم ولی ندیدن من دال بر نبودن نیست پس دوست عزیز اگه در فلسفه هم اکنون دلایل و استدلالات عقلانی بر اثبات جهان پس از مرگ و یا سایر ایده های ادیان وجود داره من بیصبرانه مشتقام که اون دلایل رو بگید و بگید در کدوم فلسفه و به چه طریقی گفته شده . 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده