M_Archi 7762 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ یکی از فامیلهای ما مرگ افراد رو تو خواب میبینه چند نفرو تا به حال شبی که خواب مرگشونو دیده فرداش مردن. یا یسری اتفاق دیگه رو تو خواب دیده که اونها هم به حقیقت پیوسته. یعنی همون رویای صادقه نمیدونم من اینهارو نمیتونم توهم بدونم. 6 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ شما روح رو به این خاطر قبول نداری چون با هیچ یک از ادراکات حسی قابل درک نیستندمن هم میگم شما مفهومی مانند زمان رو اگه میتونی با یکی از ادراکات حسی ثابتش کن:ws2: نه خیر،بنده روح را بدین خاطر قبول ندارم که ویژگی هایی که به روح نسبت میدهند ربطی به روح نداره،مثل خواب و تفکر و احساسات و..... اما شما فقط حواس پنجگانه را میبینی و فکر میکنی،همه درک ها باید توسط این حواس انجام بگیره،هر کدوم نشد به روح ربط داره. در حالیکه خود مغز انسان وظیفه درک اینها رو داره و میتونه آنها را حس کنه. این مغز است که شادی و زمان و...را درک میکند،نه حواس پنجگانه نه روح. 4 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ نه خیر،بنده روح را بدین خاطر قبول ندارم که ویژگی هایی که به روح نسبت میدهند ربطی به روح نداره،مثل خواب و تفکر و احساسات و..... اما شما فقط حواس پنجگانه را میبینی و فکر میکنی،همه درک ها باید توسط این حواس انجام بگیره،هر کدوم نشد به روح ربط داره. در حالیکه خود مغز انسان وظیفه درک اینها رو داره و میتونه آنها را حس کنه. این مغز است که شادی و زمان و...را درک میکند،نه حواس پنجگانه نه روح. پس قبول داری همه چیز مادی نیست:ws2: پس چرا به روح بازم اعتقاد نداری 1 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ پس قبول داری همه چیز مادی نیست:ws2:پس چرا به روح بازم اعتقاد نداری شما مثل اینکه کامل بحث را نمیخونی نه؟ من دارم میگم فعل و انفعلات مغزه،مادی حتما باید یک چیز جامد باشه که بذارن تو ویترین بهت نشون بدن؟ 2 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ شما مثل اینکه کامل بحث را نمیخونی نه؟ من دارم میگم فعل و انفعلات مغزه،مادی حتما باید یک چیز جامد باشه که بذارن تو ویترین بهت نشون بدن؟ نخیر ماده یعنی چیزی که با یکی از حواس پنجگانه با وسیله یا بدون وسیله حسش کنی یا جایی رو اشغال کرده باشه یا بتونی به نوع دیگه تبدیلش کنی اگه غیر این باشه دیگه بهش نمیگند ماده:ws2: 1 لینک به دیدگاه
The Idealist 1526 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ اینی که میگم نظر خودم نیست ، فقط می خوام با نظرهای قشرهای مختلف آشنا بشید ! این نظری که می خوام بزارم ، برای خودم جالب بود ، خوشحال میشم شما هم نظر خودتونو بگید گروه مستان اعتقاد دارند : شاید همین چهانی که الان داریم زندگی می کنیم ، همان آخرت و بهشت و جهنم است ، به این صورت که هر کسی که در جهان قبل از این جهان آدم خوبی بوده و کارهای خوبی انجام داده ، الان در موقعیت انسان مرفه و با احترام قرار گرفته و از اونها یک درجه پایین تر انسان های معمولی و از اونها پایین تر یعنی گناهکار ترین افراد به شکل حیواناتی که می بینیم ، در آمدند . باز هم میگم ، این نظر خودم نیست ، درباره گروه مستان هم اطلاعات خواستید ، در خدمتم 3 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ نخیر ماده یعنی چیزی که با یکی از حواس پنجگانه با وسیله یا بدون وسیله حسش کنی یا جایی رو اشغال کرده باشه یا بتونی به نوع دیگه تبدیلش کنیاگه غیر این باشه دیگه بهش نمیگند ماده:ws2: اونیکه در اثر واکنش های مغز درکش میکنی،جز کدوم دسته قرار میگیره؟ :JC_thinking: 1 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ اونیکه در اثر واکنش های مغز درکش میکنی،جز کدوم دسته قرار میگیره؟ :JC_thinking: خودت داری میگی درکش میکنی ماده را باید با یکی از حواس پنجگانه حس نکرد وقتی با مغز درکش کردی میشه غیر مادی 1 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ خودت داری میگی درکش میکنیماده را باید با یکی از حواس پنجگانه حس نکرد وقتی با مغز درکش کردی میشه غیر مادی بسیار خوب،شد غیر مادی. هر چیزی غیر مادی شد،باید نسبتش داد به روح؟ یا غیر مادی هم میتواند دلیل علمی داشته باشد ؟ 1 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ بسیار خوب،شد غیر مادی.هر چیزی غیر مادی شد،باید نسبتش داد به روح؟ یا غیر مادی هم میتواند دلیل علمی داشته باشد ؟ کسی ربطش نداد به روح پس این فرضیه که چون روح مادی نیست پس وجود نداره باطله مگه اینکه دلیل دیگه ای برای ردش داشته باشین:ws2: 1 لینک به دیدگاه
کلافه 597 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ بسیار خوب،شد غیر مادی. هر چیزی غیر مادی شد،باید نسبتش داد به روح؟ یا غیر مادی هم میتواند دلیل علمی داشته باشد ؟ بابا جان دعوا نکننین خیلی از مسائل هست که توسط حواس پنجگانه درک نمیشه ولی مادی به شمار میاد . مثل روابط ریاضی و برخی فرضیه های فیزیکی و برخی مسائل روانشناسی و .... روح مربوط به ماده نمیشه و مربوط به روان هم نمیشه . معمولا برخی عوام مسائل روانی و روح رو با هم قاطی می کنن. روح ربطی به خوابیدن و خواب دیدن و ... نداره ولی اینکه واقعا چیه منم نمی دونم فقط میدونم اینهایی که بعضیها می گن نیست . منکر وجودش هم نیستم چون وجودش رو درک می کنم. 3 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ بابا جان دعوا نکننین خیلی از مسائل هست که توسط حواس پنجگانه درک نمیشه ولی مادی به شمار میاد . مثل روابط ریاضی و برخی فرضیه های فیزیکی و برخی مسائل روانشناسی و ....روح مربوط به ماده نمیشه و مربوط به روان هم نمیشه . معمولا برخی عوام مسائل روانی و روح رو با هم قاطی می کنن. روح ربطی به خوابیدن و خواب دیدن و ... نداره ولی اینکه واقعا چیه منم نمی دونم فقط میدونم اینهایی که بعضیها می گن نیست . منکر وجودش هم نیستم چون وجودش رو درک می کنم. روابط ریاضی مادی نیستند گرچه بر ماده حاکم هستند 1 لینک به دیدگاه
hamed_063 1261 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ لازم می دونم یه چند تا نکته بگم . درباره ی حرفهای آقای پی مهدی بگم که : درسته ادیان نظریات بزرگی رو دادن چون روح و متافیزیک و رستاخیز و این حرفها ، ولی باید گفت که متاسفانه در حال حاضر این ایده ها نه اثبات شدن و نه قابل اثباتند چه از طریق علوم تجربی و چه فلسفی . به همین خاطر هم هست که یقین داشتن به صورت صد در صدی به این ادعاهایی که در ادیان میشه چندان درست به نظر نمیرسه . اینجا بحث بین ایمان و عقلانیته . اینکه شما به این ادعاها ایمان آوردی باید گفت با چه دلیل منطقی ایمان آوردی ؟ شاید وحی و معجزه اتفاق افتاده باشه ولی ما چطور باید باور کنیم ؟ و شاید هم روح باشه ولی مساله در اینه که ما چطور باید باور کنیم ؟ صرف اینکه ادیان مدعی اند که در ارتباط مستقیم با خدا هستند کافی نیست ، ما چطور باید باور کنیم و به ما چطور باید اثبات بشه که واقعاً از سوی خدا هستند ؟ بنابراین چون ما هیچگونه اشرافی بر این امور نداریم و نمیتونیم اینا رو واسه خودمون اثبات کنیم بهتره که نگیم اینا صد در صد هستند وحقیقت دارن .از اینرو صرفاً باور داشتن به ادیان به عنوان دلایلی برای اثبات جهان پس از مرگ یک باور درستی نیست بلکه فقط به عنوان ایده هایی برای اندیشیدن خوبه . اما درباره ی فرمایشات آقای اسی هم باید بگم : اولاً اینکه شما می گید هرچیزی باید در دوره ی خودش به اثبات برسه تا ما باور کنیم که اون هست و در غیر اینصورت می تونیم ردش کنیم و بگیم نیست ، این تصور اشتباه و نادرستیه . چون یه چیزی رو ما امروز نمی تونیم اثبات کنیم دال بر نبودش نیست و اینکه به درد ما نمی خوره هم غلطه . و اینکه می گید این یک نوع مغالطه هست هم عقلانی نیست . یعنی چی که مغالطه ؟ این کجاش مغالطه است ؟ امروز یک نظریه ای داده میشه شاید امروز نشه اثباتش کرد ولی ممکنه صد سال دیگه ثابت بشه ، حالا ما باید بگیم که چون اون روز قابل اثبات نبود ما نباید بگیم ممکنه یه روزی اثبات بشه ؟ و اگه بگیم میشه مغالطه ؟ هزارسال پیش کسی درباره ی هواپیما حرفی نمیزد . حالا اگه یکی می گفت که ممکنه بعداً یه چیزی بیاد که بتونه ما رو هزاران کیلومتر در عرض چند ساعت جابه جا کنه و چون این تو اون دوره قابل اثبات نبود آیا باید گفت اون شخص مغالطه کرده که چنین نظریه ای داده ؟ تازه علم تجربی بر اساس نظریات پیشرفت می کنه و حالا اگه یکی یه نظریه ای بده که ممکنه بعداً اثبات بشه پس ما باید بگیم اون مغالطه کرده ؟ نکته ی بعد اینکه حتی اگه شما بر پایه ی علم تجربی هم بخواید زندگی پس از مرگ یا روح رو انکار کنید باز هم نمی تونید . یعنی فعلاً نه از طریق علم تجربی قابل اثبات هست و نه قابل رد . ولی چون شما داری رد میکنی لازمه بپرسم بر مبنای کدوم علم و چه استدلالی داری رد میکنی آقای اسی ؟ علم تجربی بر مبنای مشاهده ، آزمایش و حس هرچیزی رو اثبات میکنه . حالا همین علم تجربی چطور تونسته به شما ثابت کنه که دنیای دیگه ای بعد از این دنیا وجود نداره ؟ همونطور که علم تجربی نه دنیای دیگه رو مشاهده کرده و نه حس کرده و نه تجربه کرده به همین طریق علم تجربی نبودن دنیای دیگه رو نه حس کرده ، نه تجربه کرده و نه مشاهده کرده . پس شما چطور اینقدر مطمئنی که دنیای دیگه وجود نداره و این صرفاً ساخته ی ذهن انسانی هست که جاودانگی رو دوست داره ؟ در یک جمع بندی کلی باید بگم که : علم تجربی فعلاً نه میتونه وجود جهان دیگه رو اثبات کنه و نه میتونه ردش کنه و همین علم فقط میتونه بگه که ما نمیدونیم آیا دنیای دیگای هم هست یا خیر . مساله فقط ندانستن ماست و اینکه علم فعلاً نمیتونه چیزی رو اثبات کنه . و اونایی هم که از طریق دین میخوان وجود روح یا دنیای دیگه رو اثبات کنن هم اشتباه میکنن چون دین هیچ چیزی رو ثابت نمیکنه بلکه فقط نظریه هایی ارائه میکنه که هنوز اثبات نشدن . پس جای سوال هست که : چرا برخی به راحتی و صرف باورداشتن به ادیان میان دنیای دیگه رو قبول میکنن و بعضیا هم به راحتی و با توجه به علم تجربی رد می کنن ؟ که هردوی این منابع حرفشون اینه که ما نمیدونیم . و بعد کسانی که این چیزا رو رد یا قبول میکنن واقعاً چه اصراری دارن که بگن ما می دونیم ؟ ! چرا نمیخواید بگید که ما نمیدونیم همین . یعنی گفتن واژه ی نمیدونیم اینقدر سخته ؟ 3 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ با کشف قسمتهایی از مغز که مسئول احساس معنویت و تعالی است، مرز بین مغز جسمانی و روح بشر کمرنگ میشود. آیا این کشف میتواند جدال قدیمی علمگرایان و معنویتگرایان را در رابطه روح و جسم پایان بخشد؟ در طول تاریخ علم و فلسفه، اغلب مغز علمی را از مفهوم معنویت و روح جدا میدانستهاند. تا جایی که علمگراها عملکردهای انسان را به مغز نسبت میدادند و معنویتگراها وجود روحی جدا از جسم را مسلم میدانستند. اما مطالعات جدید این مرز را برداشتهاند. به نظر میرسد حتی مسئول احساس تعالی و معنویت هم، قسمتهای خاصی از مغز باشد، چرا که مطالعه جدیدی در ایتالیا برای اولین بار نشان داده که برداشتن قسمتهای خاصی از مغز، میتواند احساس آرامش درونی را بالا ببرد. به گزارش نیچر،، عصبشناس شناختگرایی به نام کازیمو یورگسی از دانشگاه یودین به اتفاق همکارانش مطالعهای را بر روی افرادی که مبتلا به تومور مغزی بودند انجام دادند تا احساسات آنها را قبل و بعد از عمل برداشتن تومور بررسی نمایند. طی سه تا هفت روز بعد از جراحی، کسانی که در قسمت پشتی مغز، در قشر آهیانه تومور داشتند، احساس تعالی بیشتری را گزارش کردند. اما در مورد بیمارانی که در قسمتهای جلویی مغز تومور داشتند، چنین احساسی را گزارش نکردند. به گفته یکی از همکاران مطالعه، سالواتوار اگلیوتی که او هم عصبشناس شناختگرا در دانشگاه اسپینزای رم است، احساس تعالی همیشه با فیلسوفها و فلسفه همراه بوده و این اولین باری است که یک مطالعه علمی این قدر به این مفهوم نزدیک میشود. وی میافزاید: «ما به سراغ یک پدیده پیچیده رفتهایم که به نظر میرسد جوهر انسانیت و جزیی از بشر بودن است.» این پژوهشگران دو بخش از مغز را شناسایی کردهاند که وقتی تخریب میشوند، احساس معنویت در فرد بالاتر میرود: یکی سمت چپ قسمت تحتانی لوب آهیانه و دیگری سمت راست شکند زاویهای. این دو قسمت که در بخشهای پشتی مغز قرار دارند، مسئول ادراک ما از بدنهایمان در ارتباط فضایی با دنیای خارجی هستند. به گفته این پژوهشگران، نتایج مطالعه آنها ارتباط بین تجربه عرفانی و معنوی و احساس جدا شدن از جسم را تایید میکند. یورگسی در این باره میگوید: «شگفتانگیزترین قسمت ماجرا، سرعت تغییر بود. کشف ما نشان میدهد برخی رگههای شخصیتی پیچیده از آن چه تاکنون خیال میکردیم سادهتر هستند.» علم معنویت در این مطالعه با 88 بیمار مبتلا به تومور مغزی در ناحیههای متفاوتی از مغزشان، مصاحبه شده است. از این افراد، 20 نفر تومور خوشخیم داشتند و در عمل جراحی هیچ بخشی از مغزشان برداشته نشد. همه این 88 نفر قبل از عمل جراحی خود در مورد عقاید و عادات مذهبی شان مورد مصاحبه قرار گرفتند و سپس به یک سری سوال بله یا خیر جواب دادند که میزان احساس معنویت را در آنها ارزیابی میکرد. این سوالها که در یک پرسشنامه تنظیم شده بودند، سه مولفه مهم احساس تعالی را میسنجیدند: گم کردن خود در یک لحظه، احساس ارتباط و اتصال با سایر افراد و طبیعت، و اعتقاد به یک قدرت برتر. برای مثال: "من گاهی آنقدر مسحور کاری که انجام میدهم میشوم که در یک لحظه احساس گم شدن میکنم، انگار از زمان و مکان جدا شده باشم". و یا: "من گاهی احساس میکنم آنقدر به طبیعت متصلم که حس میکنم همه چیز بخشی از یک موجود زنده است و از هم جدا نیستند". سپس پژوهشگران به دقت قسمتهایی از مغز بیمار که طی عمل جراحی از بین رفته بود را مشخص کردند. مطالعات قبلی نشان داده بودند که قسمتهای گستردهای از مناطق لوبهای پیشانی و آهیانهای مغز با اعتقادات مذهبی مرتبطند. اما معنویت و احساس تعالی دقیقا به همان مناطق مربوط نیست. در گذشته هم عصبشناسان دیده بودند که برخی بیماران بعد از آسیب مغزی دچار تغییر در احساس معنویت میشوند اما همیشه از آن فاصله گرفته بودند و به آن نپرداخته بودند. ریک وندنبرگ عصبشناس دانشگاه لیون در بلژیک در مورد این مسئله میگوید: «ما همیشه از این تغییر فاصله گرفتیم، نه به این دلیل که اهمیتی ندارد، بلکه به این دلیل که خیلی شخصی و خصوصی است.» به اعتقاد وندنبرگ، این مطالعه جدید بسیار جذاب است اما مانند اغلب مطالعات پیشگام، سوالات فراوانی را بدون جواب میگذارد. به نظر او باید این نتایج را با احتیاط تفسیر کرد چون احتمال این که مسئلهای مثل معنویت را بتوان تنها در دو قسمت مغز جای داد خیلی کم است. اندازهگیری دشوار احتمالا دشوارترین قسمت این مطالعه، نحوه اندازهگیری احساس تعالی بوده است. به گفته ریچارد داویدسون، عصبشناس دانشگاه ویسکانسین مادیسون، خیلی مهم است که بدانیم این مطالعه بر پایه تغییراتی در اظهارات شخصی افراد صورت گرفته است که گاهی موارد عجیب و غریبی هم در آنها وجود دارد. وی میافزاید: «در آینده این مسئله مهم خواهد بود که چرا آسیب قشر لوب آهیانه مغز باعث تغییر در این مقیاس میشود.» وندنبرگ نیز در این باره میگوید: «احساس تعالی یک مفهوم انتزاعی است و افراد نسبت به معانی کلمات نگرشهای متفاوتی دارند.» به اعتقاد وی، استفاده از گزارشهای فردی بیماران همیشه راه دقیقی نیست. از این دیدگاه، برای ارزیابی معنویت و احساس تعالی در مطالعات بعدی، استفاده از رفتارهای خاص و افکار و احساسات مخصوصی که این رفتار را شکل میدهند، گام بعدی خواهد بود. خود یورگسی میخواهد در مطالعات آینده سایر جنبههای معنویت را بررسی کند و ببیند که این تغییرات برای چه مدتی در بیمار باقی میمانند. وی همچنین میخواهد قسمتهای کشف شده مغز در این مطالعه را در مغز افراد سالم تحریک کند و ببیند میتوان از این طریق، تغییرات فوری در احساس تعالی افراد ایجاد کرد یا نه. به اعتقاد وی روزی خواهد رسید که بتوان با تحریک بخشهای خاصی از مغز بیماران عصبشناختی یا روانشناختی، احساس تعالی و معنویت را در آنها افزایش داد. 2 لینک به دیدگاه
HaMeD-GibsoN 1859 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ شرمنده جفت پا میام وسط کنفرانستون من به دنیای قبل و بعد از این دنیا اعتقاد دارم بعد از مرگ هم به همون جایی که بهش تعلق داشتم و دارم بر میگردم کلا باهاش مشکلی ندارم 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ کسی ربطش نداد به روحپس این فرضیه که چون روح مادی نیست پس وجود نداره باطله مگه اینکه دلیل دیگه ای برای ردش داشته باشین:ws2: کسی نگفت چون روح مادی نیست باطله !!!!!!! :banel_smiley_4: چون به بحث ماورالطبیعه مربوط میشه باطله از نظر من. به هر حال چندتا از کاربردها و مواردی غیر از دین،که میتوان وجود روح را درک کرد،ذکر بفرامیید. 3 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ کسی نگفت چون روح مادی نیست باطله !!!!!!! :banel_smiley_4:چون به بحث ماورالطبیعه مربوط میشه باطله از نظر من. به هر حال چندتا از کاربردها و مواردی غیر از دین،که میتوان وجود روح را درک کرد،ذکر بفرامیید. پس شما هرچیز غیر مادی رو باطل میدونید!!! وجود روح رو درک کرد؟؟؟ وقتی میگیم انسان دوبعدیه یکی مادی ویکی غیر مادی(روح) پس منظور چیزی جز اصل انسان نیست که احتیاج به درک داشته باشه البته اگه منظورتون از درک بازهم مثل درک ماده هستش اما با کمی فکر هم میشه فهمید که وجود ما فقط همین جسم مادی نیست! وجود روح رو میشه اثبات کرد البته قبلش باید وجود خدا اثبات بشه و اینکه موجودات رو از چه آفریده اما برای به قول شما درکش باید از این عالم غیر مادی کمی فارغ شد چون با پدیده ای ورای عالم ماده سروکار داریم مثلا در خواب که حواس پنجگانه مادی ما تقریبا از کار میفتند 1 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ لازم می دونم یه چند تا نکته بگم . درباره ی حرفهای آقای پی مهدی بگم که : درسته ادیان نظریات بزرگی رو دادن چون روح و متافیزیک و رستاخیز و این حرفها ، ولی باید گفت که متاسفانه در حال حاضر این ایده ها نه اثبات شدن و نه قابل اثباتند چه از طریق علوم تجربی و چه فلسفی . به همین خاطر هم هست که یقین داشتن به صورت صد در صدی به این ادعاهایی که در ادیان میشه چندان درست به نظر نمیرسه . اینجا بحث بین ایمان و عقلانیته . اینکه شما به این ادعاها ایمان آوردی باید گفت با چه دلیل منطقی ایمان آوردی ؟ شاید وحی و معجزه اتفاق افتاده باشه ولی ما چطور باید باور کنیم ؟ و شاید هم روح باشه ولی مساله در اینه که ما چطور باید باور کنیم ؟ صرف اینکه ادیان مدعی اند که در ارتباط مستقیم با خدا هستند کافی نیست ، ما چطور باید باور کنیم و به ما چطور باید اثبات بشه که واقعاً از سوی خدا هستند ؟ بنابراین چون ما هیچگونه اشرافی بر این امور نداریم و نمیتونیم اینا رو واسه خودمون اثبات کنیم بهتره که نگیم اینا صد در صد هستند وحقیقت دارن .از اینرو صرفاً باور داشتن به ادیان به عنوان دلایلی برای اثبات جهان پس از مرگ یک باور درستی نیست بلکه فقط به عنوان ایده هایی برای اندیشیدن خوبه . اما درباره ی فرمایشات آقای اسی هم باید بگم : اولاً اینکه شما می گید هرچیزی باید در دوره ی خودش به اثبات برسه تا ما باور کنیم که اون هست و در غیر اینصورت می تونیم ردش کنیم و بگیم نیست ، این تصور اشتباه و نادرستیه . چون یه چیزی رو ما امروز نمی تونیم اثبات کنیم دال بر نبودش نیست و اینکه به درد ما نمی خوره هم غلطه . و اینکه می گید این یک نوع مغالطه هست هم عقلانی نیست . یعنی چی که مغالطه ؟ این کجاش مغالطه است ؟ امروز یک نظریه ای داده میشه شاید امروز نشه اثباتش کرد ولی ممکنه صد سال دیگه ثابت بشه ، حالا ما باید بگیم که چون اون روز قابل اثبات نبود ما نباید بگیم ممکنه یه روزی اثبات بشه ؟ و اگه بگیم میشه مغالطه ؟ هزارسال پیش کسی درباره ی هواپیما حرفی نمیزد . حالا اگه یکی می گفت که ممکنه بعداً یه چیزی بیاد که بتونه ما رو هزاران کیلومتر در عرض چند ساعت جابه جا کنه و چون این تو اون دوره قابل اثبات نبود آیا باید گفت اون شخص مغالطه کرده که چنین نظریه ای داده ؟ تازه علم تجربی بر اساس نظریات پیشرفت می کنه و حالا اگه یکی یه نظریه ای بده که ممکنه بعداً اثبات بشه پس ما باید بگیم اون مغالطه کرده ؟ نکته ی بعد اینکه حتی اگه شما بر پایه ی علم تجربی هم بخواید زندگی پس از مرگ یا روح رو انکار کنید باز هم نمی تونید . یعنی فعلاً نه از طریق علم تجربی قابل اثبات هست و نه قابل رد . ولی چون شما داری رد میکنی لازمه بپرسم بر مبنای کدوم علم و چه استدلالی داری رد میکنی آقای اسی ؟ علم تجربی بر مبنای مشاهده ، آزمایش و حس هرچیزی رو اثبات میکنه . حالا همین علم تجربی چطور تونسته به شما ثابت کنه که دنیای دیگه ای بعد از این دنیا وجود نداره ؟ همونطور که علم تجربی نه دنیای دیگه رو مشاهده کرده و نه حس کرده و نه تجربه کرده به همین طریق علم تجربی نبودن دنیای دیگه رو نه حس کرده ، نه تجربه کرده و نه مشاهده کرده . پس شما چطور اینقدر مطمئنی که دنیای دیگه وجود نداره و این صرفاً ساخته ی ذهن انسانی هست که جاودانگی رو دوست داره ؟ در یک جمع بندی کلی باید بگم که : علم تجربی فعلاً نه میتونه وجود جهان دیگه رو اثبات کنه و نه میتونه ردش کنه و همین علم فقط میتونه بگه که ما نمیدونیم آیا دنیای دیگای هم هست یا خیر . مساله فقط ندانستن ماست و اینکه علم فعلاً نمیتونه چیزی رو اثبات کنه . و اونایی هم که از طریق دین میخوان وجود روح یا دنیای دیگه رو اثبات کنن هم اشتباه میکنن چون دین هیچ چیزی رو ثابت نمیکنه بلکه فقط نظریه هایی ارائه میکنه که هنوز اثبات نشدن . پس جای سوال هست که : چرا برخی به راحتی و صرف باورداشتن به ادیان میان دنیای دیگه رو قبول میکنن و بعضیا هم به راحتی و با توجه به علم تجربی رد می کنن ؟ که هردوی این منابع حرفشون اینه که ما نمیدونیم . و بعد کسانی که این چیزا رو رد یا قبول میکنن واقعاً چه اصراری دارن که بگن ما می دونیم ؟ ! چرا نمیخواید بگید که ما نمیدونیم همین . یعنی گفتن واژه ی نمیدونیم اینقدر سخته ؟ البته اون یه مورد رو اشتباه گفتید 1 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ پس شما هرچیز غیر مادی رو باطل میدونید!!!وجود روح رو درک کرد؟؟؟ وقتی میگیم انسان دوبعدیه یکی مادی ویکی غیر مادی(روح) پس منظور چیزی جز اصل انسان نیست که احتیاج به درک داشته باشه البته اگه منظورتون از درک بازهم مثل درک ماده هستش اما با کمی فکر هم میشه فهمید که وجود ما فقط همین جسم مادی نیست! وجود روح رو میشه اثبات کرد البته قبلش باید وجود خدا اثبات بشه و اینکه موجودات رو از چه آفریده اما برای به قول شما درکش باید از این عالم غیر مادی کمی فارغ شد چون با پدیده ای ورای عالم ماده سروکار داریم مثلا در خواب که حواس پنجگانه مادی ما تقریبا از کار میفتند باز که حرف خودت را زدی !!! من گفتم هرچیز ماورالطبیعه،نه هر چیز غیر مادی..... تفکر،شادی و .....غیر مادی هستند،اما قابل درک. روح ماورالطبیعه است و غیر قابل درک. بنده گفتم شما چندتا مثال بزنین که بشه به وجود چیزی به نام روح پی برد،که متاسفانه مثالی نزدین. لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۰ باز که حرف خودت را زدی !!!من گفتم هرچیز ماورالطبیعه،نه هر چیز غیر مادی..... تفکر،شادی و .....غیر مادی هستند،اما قابل درک. روح ماورالطبیعه است و غیر قابل درک. بنده گفتم شما چندتا مثال بزنین که بشه به وجود چیزی به نام روح پی برد،که متاسفانه مثالی نزدین. مثال خواب رو که زدم اما یه سوال: وجود روح رو چه چیزی باید بهش پی ببره؟؟؟ غیر از وجود خود انسان که اگه اینطور باشه تسلسل ایجاد میشه:ws2: اصلا همون شادی و غمی که شما میگین!اون درکی که از اینا داریم غیر مادیه.پس جسم که مادیه چطور میتونه درکی از چیز غیر مادی داشته باشه؟!!! لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده