رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

اعراب حتي خط براي نگارش نداشتند ولي ما آنها را شاعر و سخن دان مي خوانيم.سوال من اينجاست :

مردماني كه قدرت نگارش نداشتند

 

دوست عزیز من نمی خوام وارد بحث اسلامی موضوع بشم چون هدف تایپیک هم این نیست

ولی اینکه اعراب رو فاقد نگارش بدونیم نشون میده که در مورد اونا هیچ آگاهی نداریم

شما می دونید که پیامبران الهی معجزاتشون با عصرشون سازگار بود....حضرت موسی معجزه هاش جادو بود و این تو عصری اتفاق افتاد که جادوگری رواج داشت (البته نمیگم نعوذبالله حضرت موسی جادوگر بود بلکه معجزاتش شباهت به جادو داشت)

حضرت محمد هم تو عصری زندگی می کرد که شاعری و سخنوری بسیار رواج داشت...ادبیات اعراب بسیار قوی بود و درک قدرت قرآن فقط توی اون شرایط بود که اتفاق می افتاد...

 

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 45
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

من مخالف این نگارشه هستم، پس چطور قرآن ثبت شد؟ امیدوارم که نگید ایرانیها آمدند و قرآن را نوشتند!!!!!!!!! در ضمن یک نکته در مورد زبان عربی و فارسی: اکثر زبان شناسان جهان (ایران رو نمیگم) زبان فارسی رو لهجه ای از عربی میدونن، این مردم هر چند که صفات بد زیاد داشتن ولی از لحاظ زبانی خیلی پیشرفته بودن، طوری که کتاب قرآن که به عقیده ی ما مسلمون ها زیباترین نثر عربی رو داره کاملاً بر اساس قواعد و دستورزبان عرب اون زمان بوده.

وااای... خداااای من :ws27:

این دیگه از اون حرفا بوداااا!

مقاله "توانمندی زبان فارسی در برابرسازی" از دکتر حسابی را بخونید:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

من نکات مهمش را اینجا میارم:

اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاورنزدیک وجود دارد صحبت میکنیم که عبارت اند از: زبانهای هندواروپایی (Indo-European) و زبانهای سامی (Semitic) [= زبانهای: عبری، عربی، اکدی، سریانی، آرامی و…]. زبان فارسی از خانواده ی زبانهای هندواروپایی است.

پس اصلا ریشه زبان ما با عربی متفاوته! بعد چه‌جوری لهجه‌ای از عربی هستیم؟! این ریشه‌ها بین زبان‌ها هندواروپایی هنوز هم هست، شباهت‌هایی که بین انگلیسی و فارسی وجود داره، واژه‌هایی مثل برادر، مادر و ...

خط ما هم مثل انگلیسی از چپ به راست نوشته می‌شده. حتی تا زمان خلفای عباسی هم ظاهرا ما به خط پهلوی نگارش می‌کردیم. از جهت دیگه که ما شباهت داشتیم این بود که برای یک واژه n حالت نگارشی وجود نداشت که مثلا ز و ظ و ض و ذ را نداشتیم. اما در این زمان برای تسلط هر چه بیشتر بر ایرانیان، این خط جدید را برای نزدیک کردن به عربی ایجاد و رایج می‌کنند که خب همین‌جاست میگم خسارات حمله اعراب کم از حمله مغول نداشت :دی

اما حتی با این خیانت، هنوز زبان فارسی (پارسی) ما توانمندی خودش را حفظ کرده که عربی هیچ‌گاه (به دلیل ساختارش) این را نداره، توی این مقاله بحث شده که در ادامه میارم.

 

در بررسی زبان‌های سامی (عربی) داریم:

در زبانهای سامی واژه ها بر اصل ریشه های سه حرفی یا چهار حرفی قرار دارند اشتقاق واژه های مختلف براساس تغییر شکلی است که به این ریشه ها داده میشود و به نام ابواب خوانده میشود. پس شمار واژه هایی که ممکن است در این زبانها وجود داشته باشد، نسبت مستقیم دارد با شمار ریشه های ثلاثی و رباعی.

حداکثر تعداد ریشه های ثلاثی مجرد مساوی ۱۹۶۵۶ (نوزده هزار و ششصد و پنجاه و شش)می شود و نمیتواند بیش از این تعداد ریشه ی ثلاثی در این زبان وجود داشته باشد. [با احتساب ریشه‌های دو و چهار حرفی] جمعاً عدد بزرگتر بیست و پنج هزار (۲۵۰۰۰) ریشه را می پذیریم.

در نظر گرفتن همه ی انواع اشتقاق کلمات، نتیجه گرفته میشود که از هر ریشه ای حداکثر هفتاد مشتق میتوان به دست آورد. پس هر گاه تعداد ریشه ها را که از 25000 کمتر است در هفتاد ضرب کنیم، حداکثر عده ی کلمه هایی که به دست میآید 1750000 =70× 25000(یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار) کلمه است.

پس برای یادگیری این زبان باید دست کم 25000 ریشه و 70 مشتق را حفظ کرد که حتی برای اهل اون زبان هم مقدور نیست! همچنین چون تعداد کلمات از تعداد معانی مورد نیاز کمتر است، باید به یک کلمه بیشتر از یک معنی را اختصاص بدهند، در صورتی که "شرط اصلی یک زبان علمی این است که هر کلمه ای فقط به یک معنی دلالت بکند تا هیچ گونه ابهامی در فهمیدن مطلب علمی باقی نماند."

 

حالا وضعیت زبان‌های هندواروپایی (فارسی):

زبانهای هندواروپایی دارای شمار کمی ریشه در حدود ۱۵۰۰ (هزار و پانصد) عدد میباشند و دارای تقریباً ۲۵۰ پیشوند (Prefixe) و در حدود ۶۰۰پسوند (Suffixe) هستند که با اضافه کردن آنها به اصل ریشه میتوان واژههای دیگری ساخت.

فرض این که از این تغییر شکل ریشهها صرف نظر کنیم و تعداد ریشهها را همان ۱۵۰۰ بگیریم، ترکیب آنها با ۲۵۰ پیشوند، تعداد ۳۷۵۰۰۰ = ۲۵۰ × ۱۵۰۰ (سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه را به دست میدهد. هرگاه ۳۷۵۰۰۰ واژهای را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰پیشوند به دست آمده است با ۶۰۰ پسوند ترکیب کنیم، تعداد واژه هایی که به دست میآید، میشود ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ۳۷۵۰۰۰ (دویست و بیست و پنج میلیون). پس جمع واژه هایی که فقط از ترکیب ریشه ها با پیشوندها و پسوندها به دست میآید، میشود: ۲۲۶۲۷۵۰۰۰ = ۹۰۰۰۰۰ + ۳۷۵۰۰۰ + ۲۲۵۰۰۰۰۰۰یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه.

این محاسبه فقط بر مبنای پسوند و پیشوند هست تازه!! ما کلی روش دیگه برای ساخت واژه داریم، مثل "ترکیب اسم با فعل (مانند: پیاده‌رو) و اسم با اسم (مانند: خردپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشندل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و ..." پس نمی‌شه اصلا مرز معینی براش تعیین کرد! این همه واژه فقط با 1500 ریشه و 850 تا پیشوند و پسوند:ws2:

 

حالا این فقط یه قسمتی از پیشرفته‌بودن زبان ما را نشون می‌ده. یه موضوع دیگه که می‌شه اشاره کرد، بحث "ضمیر"هاست. مثلا ما برای زن و مرد تفاوتی قائل نیستیم و میگیم "او" در حالی که در زبان انگلیسی هنوز این تفاوت وجود داره. این یعنی چی؟ یعنی زبان ما انقدر پیشرفته است که دیگه از این مرحله گذشته که بخواد بین مرد و زن فرق بذاره، یعنی می‌تونه بدون تفاوت گذاشتن درک کنه! حالا اینجا که وضع عربی دیگه خیلی خرابه! بین دو تا و سه تا هم میگه فرق میذارم، 1000 تا زن و 1 مرد را با 1000 تا زن و 1 شتر مذکر یکی می‌گیره و خیلی از این چیزایی که توی دبیرستان به نام استثنا مجبور بودیم حفظ کنیم و من هیچ وقت یاد نگرفتم:ws3: یه نکته دیگه اینکه زبان ما یه روزی برای ضمیر مرد و زن دو تا واژه جدا داشته، اما با گذشت زمان و تکامل و پیشرفته شدن، رفته‌رفته این موضوع حل شده... من فکر می‌کنم در آینده این اتفاق برای زبان انگلیسی هم رخ بده.

 

انگار خیلی هم به بحث اصلی ربطی نداشت:ws3: ولی خب لازم بود اینا رو بگم... ببخشید:ws3:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
عابدی عزیز

دقیقا با این پستت شما حرفهای من رو تو پستهای قبل تایید کردید. اینکه اصلا شناسایی شهرهای باستان (چه اسلامی، چه ایرانی، چه رومی، چه یونانی و...) با معیارهای امروزی، شاید ما رو به چالش بندازه. ضمن اونکه همونطور که خودت تایید کردی، پهنه شهرها در گذشته منحصر به حصاری نبود و حوزه نفوذ وسیعتری از حصار شهر داشتند؛ امروز هم این امر صادقه. این پست شما حرفهای من رو رد نمیکنه که هیچ، تایید هم میکنه.

 

من هم حرفم همینه. بجای اینکه بیاییم معیارهای خودمون را ارائه بدیم و اون‌ها را تبیین کنیم، با معیار اروپایی سنجیدیم! حالا ممکنه از ریشه‌یابی این قضیه به لحاظ ساختار ملوک‌الطوایفی و خان‌سالاری و این‌جور چیزا بگید، ولی آیا واقعا روم و یونان اون چیزی که ادعا می‌شه بودند؟!

 

اروپا دنبال اینه که بگه گذشته درخشانی داشته، اما حتی خودشون هم سعی می‌کنند زیاد روی روم تکیه نکنند، چون جز درندگی و وحشی‌گری چیزی پیدا نمی‌شه! یه تخته سنگ را نشون میدند میگند اینجا استادیوم 350 هزار نفر نفری بوده و چیزی ازش نمونده!! یه مسجمه داشتیم این هوا که البته ریخته و رفتیم نقره‌هاش را فروختیم! از این دروغ‌های شاخدار خیلی گفتند که من حافظه‌ام الان یاری نمی‌کنه :دی

 

یونان هم همین‌طور... هرودت کم دروغ گفته که اینا پیاز داغش را هم زیاد می‌کنند؟! اصلا یونان قبل از حمله به ایران هم وضعیت جالبی نداشته و بعد که اومدند ایران فهمیدند دنیا دست کیه!

 

حالا وقتی اروپا با تحریف تاریخ و تاریخ‌سازی واسه خودش می‌گه ما چقدر خوب بودیم و پیشرفته بودیم و فلان بودیم؛ ما بگیم باشه شما راست میگید، با این تعریف شما ما هم اصلا تمدنی نداشتیم، شهری نداشتیم... من فکر می‌کنیم بازخوانی دوره‌های اوج فرهنگ و تمدن ما مثل دوره کوروش، نشون بده انقدرها هم حقیر نبودیم:ws2:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

 

 

 

من الان خیلی فی البداهه خدمتتون عرض کنم که پیامبر اسلام با ورود به مدینه بین مسلمون ها پیمان برادری ایجاد کرد(درست؟!!!! هر جا مشکلی بود لطفاً بگید که بحث رو باز از اونجا توضیح بدم) در همین هنگام زمین های مدینه رو به چندین محله متفاوت تقسیم بندی کردند که ملاک این تقسیم بندی بیشتر اشتراکات قومی و قبیله ای بین مهاجران بود(درست؟!!). آیا این رو سازندگی نمیدونید(شاید منظور شما رو از سازندگی بنده اشتباه گرفتم اگه منظور دیگری داشته اید لطفاً مطرح کنید).

 

 

 

ببخشيد

ولي ما در تاريخ نعل وارونه مي زنيم تا به مقاصد خود برسيم(منظورم منبع شما هست و نه شما)

همين امروز هم شما به شهر هاي كوچكي كه داراي تركيب چند قوم و قبيله اي هستند برويد مي بينيد كه محله هاي آنها جداي از هم است.مدينه شهري بود كه داراي دو قبيله ي بزرگ و چندين قبيله ي يهودي بود.

يهوديان در حاشيه ي شهر براي خود قلعه هايي مجزا داشتند و بيشتر براي داد و ستد به مدينه مي امدند و شهر عملا در بين آن دو قبيله تقسيم شده بود.

اين غير منطقي است كه بپذيريم كه پيامبر شهر را بر مبناي قوم مهاجرين مجدد تقسيم بندي نمود .بلكه در جريان برقراري پيمان اخوت ميان انصار و مهاجرين سعي شد كه افرادي از مهاجرين كه با هم قرابت داشتند در نزديكي هم قرار بگيرندو اين يعني رعايت همان تقسيم بندي قبلي .

 

 

 

 

من مخالف این نگارشه هستم، پس چطور قرآن ثبت شد؟ امیدوارم که نگید ایرانیها آمدند و قرآن را نوشتند!!!!!!!!! در ضمن یک نکته در مورد زبان عربی و فارسی: اکثر زبان شناسان جهان (ایران رو نمیگم) زبان فارسی رو لهجه ای از عربی میدونن، این مردم هر چند که صفات بد زیاد داشتن ولی از لحاظ زبانی خیلی پیشرفته بودن، طوری که کتاب قرآن که به عقیده ی ما مسلمون ها زیباترین نثر عربی رو داره کاملاً بر اساس قواعد و دستورزبان عرب اون زمان بوده.

 

 

 

در زمان صدر اسلام و زماني كه اسلام متولد شد تعداد افراد با سواد در كل سرزمين هاي عربستان كمتر از 20 نفر ذكر شده

كتابت در نزد اعراب زشت و كاري پست محسوب مي گرديد و اكثر با سوادان ايشان نيز افراد غير عرب و عمدتا رومي هايي بودند كه به كار تجارت اشتغال داشتند

در معجزات پيغمبر بر مي شمارند كه او فردي بي سواد بود و چنين جنبشي به راه انداخت ولي فراموش مي كنند كه جامعه بي سواد بود و اين عيب يا حسني بر كسي نبود.

مي گويند اعراب اشعارشان را بر پرده هاي كعبه مي آويختند و وقتي پيامبر بر انها قرآن خواند شبانه و از روي خجالت اشعارشان را از پرده بر گرفتند.اما نمي گويند در جامعه ي بي سوادان براي كه مي نوشتند وقتي كسي را ياراي خواندن آن نبود؟

در مورد نگارش قران:

هنگامي كه دولت اسلامي در مدينه مستقر گرديد و هنگام آن فرا رسيد كه افرادي از جانب پيامبر براي تبليغ اسلام به نقاط دور دست تر بروند پيامبر افرادي را به جنوب ايران آن زمان و كوفه ي فعلي قرستاد تا رسم الخط پارسيان را بياموزند و براي نگارش قران به كار ببرند.

اين رسم الخط هماني است كه از آن به نام كوفي نخستين ياد مي شود و شعبه اي از خط ميخي ايران است.

پس از بازگشت اين سفيران قران را تا جايي كه وحي شده بود نوشتند و به ديگر مناطق فرستادند اما از آنجا كه قرآن به مرور نازل شد هر نسخه با نسخه ي قبلي متفاوت بود.از طرفي چون خط كوفي نقطه نداشت و اعراب تسلط بر خوانش آن نداشتند روايات مختلف در خواندن قرآن پديد آمد به نحوي كه در سال 20 هجري و در زمان عثمان بيش از 14 روايت مختل از قران وجود داشت كه عثمان را بر آن داشت تا نسخه اي واحد پديد بياورد و داستان مفصلي كه دارد.اما اين روايات مختلف تا زمان حافظ موجود بوده به نحوي كه در مصرعي به صراحت اشاره مي كند: قرآن ز بر بخواند بر 14 روايت

اما در مورد اشاره اي كه فرموديد كه در بعضي از مجامع فارسي را 32 مين لهجه از عربي مي شمارند دوست ما در پستي جواب دادند كه اين عملا به خاطر عدم شناخت است زيرا نوع ساختار زبان به كل متفاوت است و دو ساختار مختلف هستند .اما تلاش هاي سياسي و نيز كوتاهي ما باعث اين مشكلات در مجامع دنيا است.

بهتون پیشنهاد میکنم این لینک رو ببینید:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

تو این لینک هم یک اثر 1700 ساله رو معرفی میکنه هم میگه که نوشته هایی رو دیواره ش حکاکی شده که باید رمزگشایی بشن.-

 

ممنونم از لينكي كه داديد

اين يك قلعه ي مرزي در مرز يمن است

يمن تمدن 8000 ساله دارد و اين اثر تنها قدمت 1700 ساله دارد.در مباحثي كه مربوط به اسلام است و از عرب يا عربستان در آن ياد مي شود منظور منطقه ي حجاز است و تعميم آن به يمن و حاشيه ي خليج فارس و اعراب افريقايي پسنديده نيست.

منطقه ي يمن بجز اينكه خود داراي تمدني كهن بوده كه امروزه آثار بسياري از ان پا بر جاست قرن هاي بسياري هم پذيراي روميان و ايرانيان بوده كه آثار اين دو تمدن نيز در ان مشهود است.

 

 

 

اینکه در مصالح اعراب چی بکار رفته کاملاً واضحه به چه دلیلی بوده، امروزه هم از اون با عنوان مصالح بومی یاد میکنن و یکی از اصول معماری پایدار استفاده از مصالح بومی و در دسترسه. خب چرا تو ایران سنگ هایی رو که در ایتالیا بکار می بردن نمی بینیم ، اینکه چه مصالحی در بکار برده شده نیازمند این تفکر نیز هست که چه مصالحی در دسترس بوده و اقلیم اونجا چی رو میطلبیده. پیامبر اسلام و حتی خلفا هیچ وقت دنبال ظاهر سازی نبودن، سادگی در اسلام یک اصل بوده؛ حتی در ساختن مسکن، مدارکی وجود داره که نشون میده خلیفه ی دوم دستور به بازسازی قسمتی از نمای یک خانه رو که اون رو ظاهرسازی کرده . مسجدالنبی هم در کمال سادگی ساخته شده بود.

 

در مورد مصالح

ببين دوست من

مصالح در ظاهر و بصورت پايه اي يكي هستند:چوب سنگ خاك

اما اين تمدن ها هستند كه از اين مصالح ابتدايي مصالحي تركيبي و نوين را پديد مي آورند

مثال بزنم:

در ايران با تركيب خاك و كاه و آب اولين كامپوزيت نا همگون جهان را پديد مي اورد به نام كاه گل و تا قرن ها تنها توليد كنندگان كامپوزيت بوده اند و امروزه در اواخر قرن بيستم و اوايل قرن 21 جهان به دانش كامپوزيت روي مي آورد و آن را گسترش مي دهد.يا در منطقه اي مانند تخت جمشيد كه گرماي سوزان و بارندگي كم دارد اين كامپوزيت كارايي ندارد و از بست هاي فلزي براي اتصال استفاده مي شود.

اينكه من مي گويم جز سنگ و گل و برگ خرما نبوده يعني اين كه اين حوزه ي تمدني اصلا تمدني در بر نداشته

دانشي براي ساخت نداشته

حالا اين مردماني كه هيچ شناختي از علم ساخت و ساز و مهندسي ندارند چگونه مي توانند بر حوزه هاي تمدني عظيمي مانند مصر و ايران و آسياي شرقي تاثير بگذارند ؟

چيزي كه تحت نام فرهنگ هاي اسلامي و تمدن هاي اسلامي مي خوانيم اشتباه محض است و درست آن مثلا تمدن ايراني است كه در آن دستورات ديني اسلامي متبلور شده

و مسلما اين نمي تواند اشتراكاتي با حوزه ي مصر داشته باشد و يا هر حوزه ي ديگري

لذا اسلام در هيچ زمينه ي تمدني تمدن ساز نبوده زيرا بستر تمدن ساز نداشته

  • Like 5
لینک به دیدگاه
دوستان عزیز

اعراب به سبب احساس حقارتی که در وجود خود نسبت به ایرانیها در دوران باستان می دیدند، همیشه نسبت به ایران و ایرانی کینه داشتند. پس از ظهور اسلام و قدرت یافتن اعراب، تمام تلاش خودشون رو برای رفع این عقده حقارت به کار بردند و انواع تحقیرها و ستمها رو بر ایرانیها روا داشتند. از اون به بعد این ایرانیها بودند که کینه اعراب رو به دل گرفتند؛ اما..

قربونتون برم اینجا ما بحث علمی میکنیم پس عواطف و احساسات رو تو نظرات خودتون دخیل نکنید. اعراب هم آدم بودند و تونستند تو تاریخ دنیا تاثیگذار باشند.

چرا تا گفته میشه شهرسازی اسلامی؛ همه فکر میکنند به دوره قبل از اسلام و هنگامی که اونها بادیه نشین بودند برمیگرده؟

شهرسازی اسلامی متعلق به دوره پس از خلافت امویه...البته نقش تمدن ایران و روم در مبانی علمی شهرسازی اسلامی غیر قابل انکاره، اما این سبک خود مبدع نظرات و ویژگیهای خاصی بوده که اون رو از دیگر سبکها متمایز میکنه. شهر بغداد نمونه شهرسازی اسلامیه. چون چنین شهری وجود نداشت و منصور خلیفه عباسی آن را در محل روستایی به نام بغ (بغ وازه ای فارسی به معنای خداوندگار است) ساخت.

به هر حال به نظر من شهرسازی اسلامی وجود داره؛ حالا ممکنه مبانی فلسفی، عقیدتی، فکری، فنی و... آن انسجام شهرسازی ایرانی، رومی و یونانی رو نداشته باشه؛ اما وجود داره.

درود دوست من

هيچ حب و كينه اين نسبت به اعراب وجود ندارد

مسله اين است كه اعراب در مقابل عظمت تمدن ايراني دو راه بيشتر نداشتند:

1-سر تعظيم فرود بياورند

2-با استفاده از تمسخر و ريشخند گرفتن و حقير شمردن ايرانيان اين برتري را پنهان سازند و در واقع بد را خوب و خوب را بد جلوه دهند

براي اين سخن سند بسيار وجود دارد

در تاريخ طبري بخوانيد كه اعراب پس از فتح تيسفون ديوانه وار در خيابان هاي شهر مي دويدند و فرياد مي زدند كه چه زود تحقق يافت وعده ي بهشت كه محمد ما را به آن وعده مي داد

عمق تصوير سازي ها و تصوراتي كه براي اعراب از بهشت پديد آوردند در حد تيسفون 1400 سال پيش بوده

كاخ هاي برافراشته

جوي هاي آب روان

درختان بلند

ميوه هاي مطبوع و متنوع

زنان و مردان پاكيزه و زيبا رو

و....

و يا باز در همان كتاب مي خوانيد كه پس از دست يافتن به گنجينه هاي تيسفون برخي ظرف هاي طلا را در دست داشتند و فرياد مي زدند كه چه كسي حاضر است ظرف هاي سفيد خود را با ظرف هاي زرد من عوض كند

باز در جاي ديگر اشاره مي كند كه انبار كافور را گشودند و به خيال آنكه نمك است از آن خوردند و فرياد مي زدند نمك هاي پارسي چه تلخ است

به عمر نامه نوشتند كه اينجا كتابخانه اي است بس عظيم كه از علوم مختلفه در آن كتاب است و عمر پاسخ داد همه را بسوزانيد زيرا اين كتاب ها يا در راستاي قران است كه قرآن خود بهتر است و يا مخالف قرآن است .در هر دو صورت نيازي به آنها نيست

اين ها را مي گويم كه عمق جهالت اعراب در زمان ظهور اسلام را بدانيد

اين جهل و ناداني نمي گذارد كه آن مردمان تمدن ساز باشند و سر منشا تحولات هنري و سازه اي

لذا مي بايست بپذيريم كه آنچه را ما امروزه اسلامي مي خوانيم درواقع همان فرهنگ هاي بومي است كه ربطي به اسلام ندارد .

--------

چون اشاره كرديد به بغداد به عنوان نماد شهر سازي اسلامي مطلب زير را برايتان قرار مي دهم:

 

نام

 

بَغداد واژه ای است به زبان پهلوي به معنای خُداداده. این واژه پیش از اینکه بر این شهر گذارده شود در اوستا ابه گونه صفت آورده شده بود. این واژه در اوستا به ریخت بغوداته bağō-dâta و به همان معنا در بخش‌هایی از اوستا از آن دسته ونديداد آورده شده‌است. در پارسي ميانه این واژه باز به همان معنا و اینبار به ریخت بَغ‌دات آورده شده‌است. نام‌های دیگری نیز با همین شکل ساخته شده‌است مانند خداداد، مهرداد، تیرداد، یا الله داد، محمدداد، علی داد و «بغ» یعنی خدا چنانکه به پادشاهان چین «بغ پور» و به شکل معرب آن فغفور میگفته اند؛ و نامهای دو مکان «بجستان» و «بیستون» نیز هردو دگریدهٔ «بغستان» است.

برخی دیگر از زبان‌شناسان عقیده دارند بغداد از دو کلمه بغ مخفف باغ و داد مخفف دادار به معنی ایزد و پروردگار تشکیل شده‌است و بغداد به معنی باغ خدا است.

اگرچه در خصوص ریشه‌های ايراني هیچ شبهه‌ای وجود ندارد، کلمه بغداد دو نوع ریشه اصلی متفاوت داشته‌است. قابل اطمینان‌ترین موردی که توافق بیشتری بروی آن گردیده لفظی است که از ترکیب كردي باستان با نام «باگا» (=بت، خدا) +داتا (=معلوم مسلم) بوجود آمده که کلمه فارسي ميانه «بگدات / بگداد» (= داده شده توسط خداوند) از آن گرفته شده؛ و سرانجام به کلمه فارسي مدرن و عربي «بغداد» تغییر یافته‌است. ریشه دیگر نیز از فارسي «باگ – داد» یا «بگ-دا-دو»(ترجمه «باغ خداوند») گرفته شده‌است. در عین حال، برخی اقلیت‌ها اعتقاد دارند که این نام از عبارت آرامي گوسفند اخذ شده‌است.

مرکز این شهر در دروهٔ عباسيان «مدینةالسلام» نامیده می‌شد.

تاریخ

 

پایتخت ساسانيان شهر تيسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. در آن زمان بغداد نام منطقهٔ کوچکی در نزدیکی تیسفون بود. خود نام «بغداد» نامی ایرانی است که در زمان ساسانیان به آن منطقه نهاده شد. نام بغداد از دو بخش بغ و داد ساخته شده. بغ به معنای خداست. پس از معنای نام بغداد بخشش خدا یا خداداد به دست می‌آید. بغداد در روزگار عباسيان به پایتختی برگزیده شد و در همان زمان هم ناماور گشت؛ به گونه‌ای که نمادی برای سرزمینهای اسلامی سده هاي مياني بود.

گفته می‌شود که شهر بغداد در 30 ژوييه سال 762 در کرانه غربی رود دجله توسط عباسيان و در زمان خليفه منصور بنیاد شد، به هر رو نام این شهر در متون پیش از اسلام از جمله در تلمود یهودیان نیز ذکر گردیده‌است. از اینرو شاید بغداد جدید در کنار شهر قدیمی بغداد که در ۵۰ مایلی شمال بابل واقع شده بود، ساخته شده‌است. این شهر جایگزین تيسفون پایتخت شاهنشاهی ایران و دمشق پایتخت امپراتوری اموي شد.

با سرنگونی عباسیان به دست مغول ها

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
بغداد نیز ویران و مردمش کشتار شدند. در سالهای دورتر بغداد و پیرامون آن میان ترکمانان و عثمانيان و آنگاه صفويان دست به دست می‌شد. سرانجام به عنوان بخشی از عثمانی شناخته شد تا اینکه پس از جنگ جهامي دوم و تکه تکه شدن عثمانی زیر نظرانگليسي ها به عنوان مرکز کشور تازه ساز عراق درآمد.

نقشه شهر

 

منصور عباسي برای طراحی این شهر از دو طرح استفاده کرد. طرح نخست از نوبخت معمار ایرانی و طرح دوم از ماشاءالله، یک یهودی سابق از اهالی خراسان درايران بود.

بغداد بصورت دایره‌ای با قطر ۲ کیلومتر طراحی شد که این شهر را به‌عنوان ""شهر گرد"" معروف ساخت. طراحی اولیه نشانگر یک حلقه از ساختمان‌های مسکونی و تجاری بود که در کنار دیوارهای داخل شهر ساخته شده بودند، ولی در هنگام ساخت حلقه‌ای دیگر در داخل حلقه اصلی ساخته شد. در مرکز شهر ساختمانهای مسجد و همچنین قرارگاه مرکزی سربازان قرار داشت. هدف از ساخت و کاربری قسمت خالی مرکز شهر ناشناخته‌است. اساس طراحی دایره شکل شهر دقیقاً بر پایه طراحی شهرسازی ساسانيان است. طرح شهر بغداد کپی‌برداری از نقشه و طرح شهر ساسانی گور (فيروزآباد کنونی) است.

اعتقاد عمومی بر آن است که بغداد در طی سال‌های ۷۷۵ تا ۹۳۵ میلادی بزرگ‌ترین شهر جهان بوده‌است. این شهر احتمالاً اولین شهر بالای یک میلیون نفری دنیا نیز بوده‌است.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
[omid vakili]

 

من مخالف این نگارشه هستم، پس چطور قرآن ثبت شد؟ امیدوارم که نگید ایرانیها آمدند و قرآن را نوشتند!!!!!!!!! در ضمن یک نکته در مورد زبان عربی و فارسی: اکثر زبان شناسان جهان (ایران رو نمیگم) زبان فارسی رو لهجه ای از عربی میدونن، این مردم هر چند که صفات بد زیاد داشتن ولی از لحاظ زبانی خیلی پیشرفته بودن، طوری که کتاب قرآن که به عقیده ی ما مسلمون ها زیباترین نثر عربی رو داره کاملاً بر اساس قواعد و دستورزبان عرب اون زمان بوده.

 

 

سلام

نگارش در میان اعراب بادیه نشین جایگاهی نداشت؛ و آنان اکثرا به صورت روایی به نقل حدیث و خاطرات می پرداختند. به خاط همین امر بود که قران هیچگاه به صورت مکتوب وجود نداشت تا اینکه در سده 3ق و در زمان خلافت عباسی به طور کامل نگاشته شد. تحقیقات زبانشناسان هم بیانگر آنست که اعراب دستور زبان نداشتند و در نتیجه تلاش و کوشش ایرانیان بود که دستور زبان عربی به وجود آمده و چارچوب علمی پیدا کرد.

اولين كتاب صرف و نحو و قواعد دستور زباني عربي توسط سيبويه نوشته شد

سيبويه يك ايراني است كه در بيضاي فارس متولد شد .به بصره رفت و در شيراز وفات يافت

  • Like 5
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...