شـاهین 8068 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ شاهییییییییییییییییین :w00::w00: میدونم چقدر سخته ادم خواهری مثل شقی داشته باشه لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ با عرض معذرت...ستاد فرماندهی شیطان دستور داد این عمل رو انجام بدم لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ میدونم چقدر سخته ادم خواهری مثل شقی داشته باشه جوابتو دادم برو ببین:ws28: لینک به دیدگاه
شـاهین 8068 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ :aghosh: میلاد چیکاره باشن؟ ادامش هم که حــــــــــــمید رو میگم بیاد هاااااااا:w13: لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ لذت نوشیدن یه آب خنک ..... لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ حــــــــــــمید رو میگم بیاد هاااااااا:w13: بقول خودشون..بشین بینیم باو لینک به دیدگاه
شـاهین 8068 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ این برای توئه شاهیناینکه زندهای ینی خدا فک میکنه هنوز ارزش زندگی کردنو داری، ماشه رو میکشم، اینجوری شاید بتونم نظر خدا رو هم عوض کنم... ماشاالله چه جیگری هم هستش نیاز به ماشه نی عینکش رو بر داره کار همو اسلحه رو میکنه لینک به دیدگاه
شـاهین 8068 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ بقول خودشون..بشین بینیم باو ایستاده بهتر هستش عزیزم لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ ماشاالله چه جیگری هم هستش نیاز به ماشه نی عینکش رو بر داره کار همو اسلحه رو میکنه استغفرالله :icon_pf (34)::icon_pf (34): لینک به دیدگاه
شـاهین 8068 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ استغفرالله :icon_pf (34)::icon_pf (34): خوب مشکل ماشه و اسلحه هم با یک نگاه و بصیرت ما هل شد میریم ایتم بد لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ خوب مشکل ماشه و اسلحه هم با یک نگاه و بصیرت ما هل شد میریم ایتم بد همچنان سعی میکنم نظر خدا رو عوض کنم لینک به دیدگاه
M.P.E.B 4852 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ :aghosh: يا بسم ا... :icon_pf (34): يه جور ديگه تشكر كن لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ دستور رسید با نزدیک شدن به زمان اذان عکسای جذابتری بذاریم آخخخخخخخخ :icon_pf (34): لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ شعر طنز ماه رمضان سحرگاهان به قصد روزه داری // شدم بیدار از خواب و خماری برایم سفره ای الوان گشودند // به آن هر لحظه چیزی را فزودند برنج و مرغ و سوپ وآش رشته // سُس و استیک با نان برشته خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم // کمی از این کمی از آن چشیدم پس از آن ماست را کردم سرازیر // درون معده ام با اندکی سیر وختم حمله ام با یک دو آروغ // بشد اعلام بعداز خوردن دوغ سپس یک چای دبش قند پهلو // به من دادند با یک دانه لیمو خلاصه روزه را آغاز کردم // برای اهل خانه ناز کردم برای اینکه یابم صبر و طاقت // نمودم صبح تا شب استراحت دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا // کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا به افطاری برایم شد فراهم // زدم تو رگ کمی از زولبیا هم وسی روزی به این منوال طی شد // نفهمیدم که کی آمد و کی شد به زحمت صبح خود را شام کردم // به خود سازی ولی اقدام کردم به شعبان من به وزن شصت بودم // به ماه روزه ده کیلو فزودم اگرچه رد شدم در این عبادت // به خود سازی ولیکن کردم عادت خدایا ای خدای مهر و ناهید // بده توش و توانی را به« جاوید» که گیرد سالیان سال روزه // اگرچه او شود از دم رفوزه لینک به دیدگاه
M.P.E.B 4852 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ با عرض معذرت...ستاد فرماندهی شیطان دستور داد این عمل رو انجام بدم ولي فكر نكنم خدا از سر تقصيرات تو بگذره استارت را زدي ببين چي به روز ملت آوردي لینک به دیدگاه
rezanassimi 9036 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ همچنان سعی میکنم نظر خدا رو عوض کنم بهار دست از سر خدا بردار بیا برو آبجیتو راضی کن تاپیکو برگردونه سر جاش ... لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ من چند تا عکس بذارم ثوابتون دو چندان بشه؟ لینک به دیدگاه
شـاهین 8068 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ همچنان سعی میکنم نظر خدا رو عوض کنم خدا هم با ماست عزیزم زحمت نکش لینک به دیدگاه
M.P.E.B 4852 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ دستور رسید با نزدیک شدن به زمان اذان عکسای جذابتری بذاریم آخخخخخخخخ :icon_pf (34): ماماااااااااااااااااان :cryingf::cryingf::cryingf: لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده