shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ تجربشو داشتید یا نداشتید؟ یه وقتایی هر چی تلاش میکنید باز انگار کلی عقبید نگاه به اطرافیان میکنید یا دوستاتون نه اینکه حسرت بخوریدا میگید شما هم که دارید تلاش میکنید چرا باز عقبید؟ هر کسی تو یه چیزی درس کار زندگی تجربیاتت وبگو شاید کمکی باشه به بقیه 16 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ آره داشتم... تو دوران دانشگاه همه ی دوستام بعد از تموم شدن درسمون شروع کردن واسه کنکور خوندن اما من نه... اون موقع احساس میکردم خیلی ازشون عقب افتادم الان اکثرا دیگه تا درسشون تموم شده تا اخرشن... اما نگاشون که می کنم هیچی ندارن که من بخوام به خاطرش حسرت بخورم... فقط دو سال دیگه خودشونو تو این سیستم آموزشی مزخرف گیر انداختن... و البته قصد دکترا هم دارن... 8 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ منم فکر میکنم 5 سال از عمرمو تو دانشگاه الکی حروم کردم چون هیچ فرقی تو زندگیم نداشت البته خیلی چیزای دیگه هم هست 8 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ این که الان ما داریم فقط اسمش زندگیه. اگه روزی تونستم به معنی واقعی کلمه زندگی بکنم اونوقت به این مقایسه هم فکری خواهم کرد. زندگی که چه عرض کنم فقط داریم بزور نفس میکشیم. 8 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ من به هیشکی حسرت نمیخورم فقط وقتی به سن و سالم فکر میکنم و اینکه تا حالا غیر از درس خووندن هیچ کار مفید دیگه ای انجام نداده ام حسرت میخورم و فکر میکنم تا کی قراره فقط درس بخوونم. درس خووندم بعدش چی؟ من خیلی به فیلم سازی، موسیقی، نقاشی و نویسندگی علاقه دارم ولی هیچ وقت براشون وقت نزاشتم، این بزرگترین حسرت زندگیمه. 9 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ آره واسه من پیش اومده...بعضی اوقات دچار این فکر می شم و احساس می کنم هیچی نمی دونم و از همه عقبم...الان انگار دوباره دچار این حس شدم :icon_pf (34): در صورتی که فکر نمیکنم واقعا اینجوری باشه.فقط اعتماد به نفسم یکم اومده پایین :icon_pf (34): 9 لینک به دیدگاه
::: شیـــما ::: 6955 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ عقب نیستم زندگیم سره جای خودشه 6 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ به نظر من همه این حس رو دارن، هرکی بالاتر از خودشو میخواد دیگه. من دوستی دارم که نسبت به سنش واقعاٌ جلوتره ولی اونم میگه من باید فلان میشدم و ... . به نظرم همه این حس رو دارن. من خودم دارم یاد میگیرم از اینکه میبینم دیگران دارن پیشرفت میکنن درس بگیرم تا حسرت. با اومدن این دوستم تو زندگیم این حس رو بیشتر دارم تقویت میکنم تا حسرت خوردن، چون اگه بنا به فکر و خیال اینکه من عقب موندم و ... باشه افسردگیم دوباره شروع میشه. 7 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۰ داریم با زندگی میریم جلو دیگه یه مدت همه دغدغمون مشق مدرسه و گرفتن نمره بیست بود بعد شد کنکور و دانشگاه و خدمت سربازی بعد شد کار و خونه وماشین بعدها هم شاید بشه زن و بچه و بقیه ماجرا... اما اگه منظورت ایینه که چقدر از دیگران عقبیم زیاد مهم نیست اول همه چی نسبیه و هرکه برای خودش زندگی میکنه در ثانی ادما هرچقد درست و قانونی هم جلو بیفتن در زندگی هر کودمشون یه چراغ راهنمایی قرمزی هست که خواه نا خواه مجبورشون میکنه به توقف و همین فرست کافیه تا خیلی های دیگه هم بهشون برسن پس زیاد نه باید ناامید بو نه امیدواربه نظرم... مهم حرکته و اینکه هر روز اولین روز از بقیه عمرمونه 9 لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۰ به نظر من هم فکر کردن به گذشته و دیدن اطرافیان و اینکه چه طور دوستان و اطرافیان هم دوره ایمون از ما جلوتر یا عقب تر هستند جز ایجاد ناامیدی یا غرور حاصل دیگری ندارد. مهم نیست تاکنون چه قدر از دیگران به لحاظ مختلف علمی یا مالی و .... عقبتریم مهم اینه که تو زندگیمون چقدر انسان بودیم ، چقدر احترام گذاشتیم و نگه داشتیم و چقدر کمک برای دیگران بودیم ... ملاک های خوشبختی زیادند و پول و سواد بالاتر بخش کوچکی از اونها رو تشکیل میدهد. شاید علم و ثروت رو بدست بیاری ولی در عوضش انسانیتو از دست بدی آنگاه بدست آوردن انسانیت ، احترام و شخصیت بسیار مشکل تر است برای آنکه اونا رو از دست داده تا به دست آوردن علم و ثروت برای آنکه انسانیتش را نگه داشته. مهم اینه که هدف و چشم اندازتو از الان تو زندگیت مشخص کنی و برای رسیدن بهش گام بر داری... اینطوری هر وقت به گذشته ات نگاه میکنی با افتخار دوره ای از تلاش رو میبینی برای هدفی که در ذهنت داشتی. 7 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۰ من خیلی کارا قصد داشتم انجام بدم ولی دنبال هر کدومشون رفتم این قوانین مزخرف نظام نزاشتن هر کاری خواستم بکنم پارتی خواستن ازم..... عقب که چه عرض کنم کلا انگار اصلا نیستیم... 5 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۰ چرا. خیلی عقبم. بنا به دلایل فردی و محیطی از همون اول احساس میکردم عقب بودم. ولی دست از تلاش بر نخواهم داشت. چون معتقدم تلاشگر محکوم به موفقیت است. 3 لینک به دیدگاه
victoria_r 7682 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد، ۱۳۹۱ خوب من خیلی از زندگیم عقب موندم به نظر خودم.از درسم و زندگی مشترکی که باید میساختم و نساختمش به دلیل نامعلومی... البته واسه دومی خیلی وقت دارم ولی یکی از اشتباهات بزرگ زندگیم بود و هیچ وقت فراموشش نمیکنم. ولی کلا عقب افتادم از زندگی با اینکه از خیلی از همدوره ایام لیاقتم بیشتر بود. لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۱ تمام سعیم رو کردم که احساس نکنم از زندگی عقب موندم.همیشه آدم نباید به بالاتر از خودش نگاه کنه.گاهی .قتا لازمه پایین تر از خودتم ببینی ولی االان یه ذره اوضاع فرق میکنه الان احساس میکنم آدم وقتی که فارغ التحصیل میشه تمام مشکلاتش شروع میشه. خودم وقتی به این فکر میکنم تو این چند سال هیچ کاری جز درس خوندن نکردم و حالا میبینم با این اطلاعاتی که دارم نمیتونم به شغلی که میخوام برسم عذاب میکشم. همیشه به مامانم میگم شاید برای تحمل این مشکلات هنوز بزرگ نشدم. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده