رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 69
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دوران راهنمایی که بودم یک معلمی داشتیم با ما رفیق بود و خیلی با ایشان حرف میزدیم. گفت در ابعاد کوچک مواد از اتم ها تشکیل شده اند. اتم از ذرات ریزی تحت عنوان هسته و ذرات ریز دیگری تحت عنوان الکترون که به دور هسته میچرخن تشکیل شده. یک مدل شماتیک هم از موضوع برای ما رسم کرد. همونجا یه سری سوال اومد تو ذهنم. یه جورایی کلافم میکرد. به تشابه کائنات و ذرات ریز اتم فکر کردم. گفتم نکنه این دنیا با همه عظمتش، این منظومه شمسی، این کهکشان راه شیری و ... همه اینها یک ذره کوچک در یک اتم از ماده است. نکنه این دنیا با همه این بزرگی محدود در دنیایی بسیار برزگه که نسبت بهش خیلی ناچیزیم. اگر اون دنیا هم محدود در دنیایی بزرگتر باشه چی؟ این سلسله مراتب تا کجا میتونه پیش بره؟ از اینطرف اگر بریم در ذره و اونجا هم یک دنیای کوچک باشه چی؟ اگر اونجا هم حیات باشه چی؟ واقعا ما در یک مقطع از این بزرگنمایی یا کوچکنمایی بی انتها گیر افتادیم؟ این سوال ها از ذهن من تو اون سالها خیلی بزرگ بود. هنوزم بزرگه. چند سال پیش یه فیلم کارتونی هم راجع به این موضوع ساخته شد. همون فیلی که تو یه گرده گیاه حیات رو پیدا کرد. پس اینها دغدغه ذهن های دیگری هم بوده و هست. و هزار سوال دیگه مثل این که هیچ جواب قاطعی راجع به اون نداریم. تنها نتیجه ای که میتونم بگیرم اینه که سرم رو زیاد بالا نگیرم. چون هیچ چیز تو این دنیا نمیتونه مطلق باشه.

لینک به دیدگاه

و نکته دیگه اینکه ایکاش همه آدما گاهی این سوالات رو از خودشون بپرسن. شاید بتونن از این خودبزرگ بینی ها و منیت ها دوری کنن. شاید این تنها راه چاره برای فهماندن این عده باشه.

لینک به دیدگاه

جاناتان مرغ دریایی شاید یکی ازکتابایی که هست که میخواد به این سوال جواب بده

 

چرا دشوارترین کار در دنیا این است به پرنده ای بیاموزی که آزاد هست ؟

 

به نظرم یا باید بری داخل یک لیوان از اونجا دنیا رو ببینی یا اینکه از لیوان بیایی بیرون داخل لیوان رو ببینی

لینک به دیدگاه

من بچه بودم هميشه اين فكر تو سرم بود كه من يك موجود خيلي خاص هستم كه از نسل من 1 دونه مونده و بقه همه موجودات ديگه اي هستن كه خودشونو شكل من در آوردن تا روي من مطالعه كنن:banel_smiley_4:

ولي اين كه من چيستم ؟ سئوال خوبيه ؛ اصلا اگه من همين آدم هستم ؛ چي هستم؟ هميشه ميگيم دسته من ؛ پاي من ؛ سر من ؛ گوش من ؛ مغز من ؛ همه اينا چيزايي هستن كه ما مالكشونيم ؛ ولي خود من چي هست؟ من احساس ميكنم منه من يه چيزيه پشت چشمام:banel_smiley_4: هركسي فهميد چي گفتم 20 امتياز جايزه داره:banel_smiley_4:

در مورد خود تايپيك هم فيلم inception فكر كنم منظورته؟

لینک به دیدگاه

مولانا میگه که:

 

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

 

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

 

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

 

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

 

نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم

آن که آورد مرا باز برد در وطنم

 

و در آخر به این نتیجه رسیده که:

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 

موافقید با مولانا؟

لینک به دیدگاه

امام راحل (ره) یک جمله قشنگی داره درباره کسانیکه مدام میگویند من.

 

ایشان میفرماید:

 

اینقدر نگویید من ، من شیطان است.

 

 

به راستی هم مولای ما به نکته ظریفی اشاره کرده اند،اگر زیاد به این فکر کنی که من کیستم و من چه میشوم و... در واقع شیطان تو را از راهت باز میدارد.

لینک به دیدگاه
امام راحل (ره) یک جمله قشنگی داره درباره کسانیکه مدام میگویند من.

 

ایشان میفرماید:

 

اینقدر نگویید من ، من شیطان است.

 

 

به راستی هم مولای ما به نکته ظریفی اشاره کرده اند،اگر زیاد به این فکر کنی که من کیستم و من چه میشوم و... در واقع شیطان تو را از راهت باز میدارد.

 

به روح امام راحل قسم، منظور ما از من این من نبود، اون من بود!

لینک به دیدگاه
به روح امام راحل قسم، منظور ما از من این من نبود، اون من بود!

 

نه منه؟

 

چند منه؟

 

نفهمیدم چی گفتی از بس من من گفتی..

 

حالا منظور ایشون چی بوده مهم نیست،مهم اینست که زیاد به من فکر نکنیم تا غرق در من شویم.

 

ما برای بودن خیلی بهتر از من برای چه گشتن است. :JC_thinking:

لینک به دیدگاه

خواجه مگو که من منم من نه منم نه من منم

گر تو تویی و من منم من نه منم نه من منم

عا شق زار او منم بی دل و یا ر او منم

با غ و بها ر او منم من نه منم نه من منم

یار و نگار او منم غنچه و خار او منم

بر سر دار او منم من نه منم نه من منم

لاله عذار او منم چاره ی کار او منم

حسن وجوار او منم من نه منم نه من منم

باغ شدم زورد او داغ شدم زگرد او

زاغ شدم ز درد او من نه منم نه من منم

آب گذشت از سرم بخت برفت از برم

ماه بریخت اخترم من نه منم نه من منم

لاف زدم ز جام او گام شدم ز گام او

عشق چه گفت نام او من نه منم نه من منم

روح مرا حیات ازو ذات مرا صفات ازو

فقر مرا ذکات از او من نه منم نه من منم

جان مرا جمالازو نفس مرا جلال ازو

عشق مرا کمال ازومن نه منم نه من منم

قرق شدم ز روح او بحر شدم ز نوح او

تا برسد فتوح او من نه منم نه من منم

دولت شید او منم باز سپید او منم

راه امید او منم من نه منم نه من منم

گفت برو تو شمس دین هیچ مگو از ان واین

تا شودت گمان یقین من نه منم نه من منم

لینک به دیدگاه
نه منه؟

 

چند منه؟

 

نفهمیدم چی گفتی از بس من من گفتی..

 

حالا منظور ایشون چی بوده مهم نیست،مهم اینست که زیاد به من فکر نکنیم تا غرق در من شویم.

 

ما برای بودن خیلی بهتر از من برای چه گشتن است. :jc_thinking:

امام راحل رو بی خیال!

مولانا رو بچسب. خودشو خلاص کرده!

اصلا گفته من زمینی نیستم!

لینک به دیدگاه

در مورد خود تايپيك هم فيلم inception فكر كنم منظورته؟

 

اونم میشه ...

اونم در واقع پیرامون اگزیستانسیالیزمه یه جورایی ... هی تو خواب خواب می سازن. آره، خوب مثالی زدی. :icon_gol:

لینک به دیدگاه

مولانا میگه که:

 

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

 

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

 

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

 

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

 

نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم

آن که آورد مرا باز برد در وطنم

 

و در آخر به این نتیجه رسیده که:

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 

موافقید با مولانا؟

 

این شعر مخصوصا دو بیت آخری قبلا شعر مورد علاقه من بود ولی میدونید چیه؟ الان به نظرم خودپسندانه ترین شعر ممکنه... انسان هم مثل تمام موجودات دیگر خاکی و موجودی مادیه. هیچ دلیلی وجود نداره که ما خودمون رو به اصطلاح اشرف مخلوقات بدونیم.

لینک به دیدگاه
این شعر مخصوصا دو بیت آخری قبلا شعر مورد علاقه من بود ولی میدونید چیه؟ الان به نظرم خودپسندانه ترین شعر ممکنه... انسان هم مثل تمام موجودات دیگر خاکی و موجودی مادیه. هیچ دلیلی وجود نداره که ما خودمون رو به اصطلاح اشرف مخلوقات بدونیم.

 

دیدگاه جالبیه!

اما شاید حیوانات هم مرغ باغ ملکوت باشن. نظرت در این مورد چیه؟

لینک به دیدگاه
دیدگاه جالبیه!

اما شاید حیوانات هم مرغ باغ ملکوت باشن. نظرت در این مورد چیه؟

من وقتي هنوز نميدونم خودم چيم ؛ كيم ؛ اصلا هستم يا نه! ؛ چطوري به اين باغ ملكوت و صاحابش اعتقاد داشته باشم؟ :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
من وقتي هنوز نميدونم خودم چيم ؛ كيم ؛ اصلا هستم يا نه! ؛ چطوري به اين باغ ملكوت و صاحابش اعتقاد داشته باشم؟ :banel_smiley_4:

همینه!

کلا علمای ایرانی هرجا که از نظر علمی به بن بست خوردن انداخت از مسیر عرفان و متافیزیک میرن.

همینه من میگم دیدگاه های متفاوت، هر کدومشون قابل نقد هستند، اما برای آدمای مختلف قابل قبول!

من و تو از نظر عقلی نمی تونیم چیزی رو اثبات کنیم! فقط میتونیم بگیم نمیدونم!

اما عرفا میندازن از یه جا دیگه میرن!

لینک به دیدگاه
باغ ملکوت؟ یه کم درباره ش توضیح میدی؟ چه جوریه؟ کجاست؟

منظور اینه که روح داشته باشن. مثل انسان ها که به اعتقاد عرفا روح دارن.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...