رفتن به مطلب

هر چه دل تنگت میخواهد بگو...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

یا لیت قومی یعلمون ...

  • Like 5
  • پاسخ 337
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

مثل همیشه هــمه چی داری و هــیچی نداری ... !

  • Like 5
ارسال شده در

گاهي دو نفر بايد از هم فاصله بگيرند تا بفهمند چقدر نيازمند برگشتن به يكديگرند ..

  • Like 5
ارسال شده در

خدایا از روزگار دلم گرفته ... از زمانه دلتنگم ...

  • Like 2
ارسال شده در

روزگاري مردم دنيا دلشان درد نداشت

 

 

هر كسي غصه ي اينكه چه ميكرد نداشت

 

چشمه ي سادگي از لطف زمين مي جوشيد

 

خودمانيم زمين اين همه نامرد نداشت...

  • Like 3
ارسال شده در

پاشو بیا کمی بغلم کن ببوس، تا باور کنم حضور تو این دفعه خواب نیست.....:hanghead:

  • Like 4
ارسال شده در

مردونه تمومش کن من طاقتشو دارم

هر بار ترحم بود این بار نمیذارم

  • Like 2
ارسال شده در

عاشقم عاشق آن « میم » که می آید آخر "عزیز" و مرا می کند مالِ تو.......

  • Like 6
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

دلم واسه دوستامو شب های خوابگاه یه ذره شده:sigh:

  • Like 4
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

مرا چه شده است که این روزها فراموش میکنم قاه قاه بخندم!یادم میرود بدوم بپرم شیطنت کنم!من...بانوی بالنده این روزها که کمی و فقط کمی بزرگ شده ام باید متین باشم...وقار رفتارم را حفظ کنم و خودم را از یاد ببرم!من بانوی بالنده این روزها دارم کودکانه هایم را از یاد می برم!

  • Like 4
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

دلتنگم .............. همین ....:sigh:

  • Like 2
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

[h=5]♥ مخصوص دهه شصتی ها ♥ :

ما ماهواره نداشتیم

ما را رستوران نمی بردند که بدانیم جوجه کباب چه شکلی است

ما خیلی قانع بودیم به خدا

صحنه دارترین تصاویر عمرمان عکس خانم های مینی ژوب پوشیده بود توی مجله های قدیمی...

...

یا زنانی که موهایشان باز بود توی کتاب های آموزش a.b.c.d

زنهای فیلمهای تلوزیون ما توی خواب هم روسری سرشان می کردند

حتی توی کتابهای علوممان هم با حجاب بودند

ما فکر می کردیم بابا مامان هایمان ما را با دعا کردن به دنیا آورده اند

عاشق که می شدیم رویا می بافتیم

موبایل نداشتیم که اس ام اس بدهیم

ما خودمان خودمان را شناختیم

بدنمان را

جنسیتمان را یواشکی و در گوشی آموختیم

هیچکس یادمان نداد

و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل

نسلی که عشق و حال هایشان را توی شهر نوها و کاباره های لاله زار کرده بودند

و نسلی که دارد با فارسی وان و من و تو و ایکس باکس و فیس بوک بزرگ می شوند

و هیچکدامشان مارا نمی شناسند و نمی فهمند

[/h]

  • Like 8
ارسال شده در

بی ر حمی بزرگی است که روزگار اجازه دوست داشتن و خواستن کسی

یا چیزی را به ما می دهد اما اجازه داشتنش را نه...!

  • Like 5
ارسال شده در

مگر قلب من بت بود..!!!

 

که خدا تو را …

 

برای شکستنش فرستاد….؟؟؟

  • Like 4
ارسال شده در

گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گيرد...!

 

گاهے دلمـ دو كلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!

 

نه به شكل ِ دوستت دارم و يا نه بــ ِ شكل ِ بے تو مے ميرمـــ...!

 

ساده شايد ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز ديگر ے ست !

  • Like 5
ارسال شده در

دلم واسه هیچکی به اندازه ی خودم تنگ نیست . خیلی وقته خودمو گم کردم .

  • Like 5
ارسال شده در

دل تنگ من خونه قدیمیمون و می خواد تا بره توی حیاط بزرگ و با صفاش و وقتی داره برف میاد به تماشای ستاره های برفی سر به آسمون ببره.:sigh:

  • Like 4
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

منو جدا كنيد

منو از منم جدا كنيد

ازدنيا جدا كنيد

نو انديشان منو جدا كن

لطفا يه دنيا ديگه برام بساز ميتوني؟

  • Like 2
ارسال شده در

پشت این خنده های تلخ و زورکیم یه دنیا اشکه ...

دست و پامو بازکن خدا ...

همین حالا

از قفس ازادم کن ...

میخوام دوستمو ببینم

خواسته ی زیادیه ؟

ارزومو مقایسه کن با ارزوهای بقیه

آرزوی بزرگیه؟

بزا برم ...

کاری کن ...

دارم آب میشم

ببین

.

.

.

  • Like 2
ارسال شده در

کاش می شد رفت . افتادم تو جمع اردکا کاری هم نمی تونم بکنم . به جز صبر ...... تا دیروز فک می کردم که من یه جوجه اردک زشتم ولی امروز فهمیدم که من یه قویم که تو جمع اینا جوجه اردک زشت به نظر می یام . خدایا من فقط تو رو دارم نجاتم بده از شرشون عمری با هاشون ساختم ولی الان دیگه تحملشونو ندارم .


×
×
  • اضافه کردن...