رفتن به مطلب

وطن یعنی همه عشق


am in

ارسال های توصیه شده

نام جاوید وطن

صبح امید وطن

جلوه کن در آسمان

همچو مهر جاودان

وطن ای هستی من

شور و سرمستی من

جلوه کن در اسمان

همچو مهر جاودان

بشنو سوز سخنم

که هم آواز تو منم

همه جان و تنم

وطنم وطنم وطنم

بشنو سوز سخنم

که نواگر این چمنم

همه جان و تنم

وطنم وطنم وطنم

همه با یک نام و نشان

به تفاوت هر رنگ و زبان

همه شاد و خوش و نغمه زنان

ز صلابت ایران جوان

 

 

اولین سرود ملی ایران مربوط به دوره قاجار ساخته موسیو لومر فرانسوی (موسیقیدان نظامی اعزامی به ایران در دوره قاجار)

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شاهنشاه ما زنده بادا

پاید کشور به فرش جاودان

کز پهلوی شد ملک ایران

صد ره بهتر ز عهد باستان

از دشمنان بودی پریشان

در سایه اش آسوده ایران

ایرانیان پیوسته شادان

همواره یزدان بود او را نگهبان

سرود شاهنشاهی ایران ، نام سرود ملی ایران در دوران زمامداری خاندان پهلوی بوده است.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

خاک وجودمن

 

انبوهی از غبار تمامی قرنهاست

 

که از گردباد حادثه ها جان گرفته ام

 

برق نگاه من آیین مهر را

 

از چشم چشمه های صاف و صفا بخش خوانده است

 

شیرازه ی کتاب دلم عشق و زندگی است

 

من دشمنم

 

به هرچه غلامی و بندگی است

 

من آریایی ام ...:icon_gol::icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

بند بندم در ره عشق وطن //////مر سراید این سرود ممتحن

 

 

تا که از ایران و ایرانیست نام ///////جان من بادا فدای هر کدام

 

زنده ام یا مرده ام در هر زمان/////// از وطن رو برنگردانم بران

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ای سر سبز وطن، آذرآبادگان من

از تو جدا يكنفس، مبادا ايران من

روزگارت بر امان، دور از دست گزند

پشت تو بي لرزه باد، همچنان كوه سهند

 

سرفراز ياور ايران من

پر غرور خاك ستارخان من

 

آنكه دلش مي زند ، نبض جدايي در باد

با او سخن مي گويم ، تا نگهدارد به ياد

 

آذرآبادگان من، جان جانان من است

قيمت خون ارس، رگ ايران من است

خانه شمس و زرتشت آبروي ميهن است

 

چه نزديك تو باشم، چه در غربت غريب و دور...

تو را نمي دهم ز دست، اي مرز عشق و شعر و شور

 

مگر بي تو مي شود، زمزمه ارس شنيد؟

مگر بي تو مي شود به معناي وطن رسيد؟

 

سرفراز ياور ايران من

پر غرور خاك ستارخان من

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ايران نگاه کن اين جنگل است

که ناباورانه مي رويد

بعد از حريق هاي پياپي

ايران نگاه کن

 

جنگل هنوز پر ز تپش ايستاده است

با گيسواني درهم و رنگين

با دست هاي از جوانه و از گل

ايران نگاه کن نگاه کن نگاه

 

ايران نگاه کن دامان خاک جنگل

آنک هزار دانه شکفته

اينک هزار مشت فشرده

من عاشقانه رويش اين نسل تازه را

در واژه واژه شعر و ترانه ام تصوير مي کنم

 

من مرگ را به ترس

ترس را به خشم

خشم را به عشق سپردم

عشق را کنون با خود ميان درياي جنگل بردم

 

من در کنار ياران

فرياد با هزاران

ايران نگاه کن...ايران نگاه کن...ايران نگاه کــن

  • Like 1
لینک به دیدگاه

افسانه عشق و جنون ٫ رفته ز خاطر تاکنون

آن تک سوار قصه ها ٫ با اسب خود شد واژگون

 

بس عهدها بشکسته شد ٫ ديگر خدا هم خسته شد

در کارزار زندگی ٫ بازوی مردان بسته شد

 

ای چرخ افسونت چه شد؟

الوند و سيحونت چه شد؟

بر تنب كوچك تا ارس٫

کاوه فريدونت چه شد؟

 

صفرا طلايه دار كو؟

آن نقطه پرگار كو؟

در شهر آزادي ،دري،

بر قامت ديوار كو؟

 

شهنامه خاني دير شد ٫ سيمرغ در زنجير شد

آرش، كماندار زمان ٫ آماج زخم تير شد

 

فريادها بر باد شد ٫ فرياد زير آب شد

ارابهء سردار عشق ٫ افسانه اي در خواب شد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

عزيز بومي اي هم قبيله

رو اسب غربت چه خوش نشستي

تو اين ولايت اي با اصالت

تو مونده بودي تو هم شکستي

 

تشنه و مومن به تشنه موندن

غرور اسم ديار ما بود

اون که سپردي به باد حسرت

تمام دار و ندار ما بود

 

کدوم خزون خوش آواز

تو رو صدا کرد اي عاشق

که پر کشيدي بي پروا

به جستجوي شقايق

 

کنار ما باش که محزون

به انتظار بهاريم

کنار ما باش که با هم

خورشيد و بيرون بياريم

 

هزار پرنده مثل تو عاشق

گذشتن از شب به نيت روز

رفتن و رفتن صادق و ساده

نيامدن باز اما تا امروز

 

خدا به همراه اي خسته از شب

اما سفر نيست علاج اين درد

راهي که رفتي رو به غروبه

رو به سحر نيست شب زده برگرد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دلم گرفته هموطن

هوای موندن ندارم

نشسته غصه تو قلب من

نوای خوندن ندارم

گذشت وقت جوونی

سفر رفت مهربونی

شدم زندونی غم

تو با من همزبونی

ز غربت خيلی خسته م

تو دردمو ميدونی

تويی همخون و جون من

تو با غم آشنايی

وطن خون و غرور من

برام مرگه جدايی

ای وای بر دل من

طلسم مشکل من

اگه وطن نباشه

کجا آب و گل من

از اين بهار پر گل

خزون شد حاصل من

اگه يه روزی غم بره

خنده بياد ماتم بره

دوباره اين دل پر می گيره

زندگی رو از سر می گيره

اگه تنم رها بشه

درای بسته وا بشه

دوباره این دل پر می گيره

زندگی رو از سر می گيره

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دلم گرفته هموطن

هوای موندن ندارم

نشسته غصه تو قلب من

نوای خوندن ندارم

گذشت وقت جوونی

سفر رفت مهربونی

شدم زندونی غم

تو با من همزبونی

ز غربت خيلی خسته م

تو دردمو ميدونی

تويی همخون و جون من

تو با غم آشنايی

وطن خون و غرور من

برام مرگه جدايی

ای وای بر دل من

طلسم مشکل من

اگه وطن نباشه

کجا آب و گل من

از اين بهار پر گل

خزون شد حاصل من

اگه يه روزی غم بره

خنده بياد ماتم بره

دوباره اين دل پر می گيره

زندگی رو از سر می گيره

اگه تنم رها بشه

درای بسته وا بشه

دوباره این دل پر می گيره

زندگی رو از سر می گيره

من عاشق این شعر EBI هستم.........مرسی....:icon_gol::icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ما حالمان سال هاست دیگر خوب نیست !

 

ترانه هامان را خط زده اند ٬ صدامان را خاموش ٬

خواب ها را ربوده اند و ما را به خواب زده اند !

ترانه را ربوده اند و وطن را به دریا سپرده اند !

دریایی که نامش دیگر خلیج همیشه فارس نیست !

و نا اهلان ٬ نه تنها ترانه را ٬ که کلام را ٬

و حتی صدای نی چوپان را از وطن بریده اند ٬

و گریه ی ما سال هاست زخمی ست در گلو .

فریادی نمی آید ٬ صدایی نیست !

کسی از فراز کوه های بلند تیری رها نمی کند !

این روزها وطن دیگر وطن نیست !

وطن را ربوده اند و ما را به خواب زده اند .

و به گمان خود گرد مرگ بر هستی مردمانی پاشیده اند که دل هاشان پر از امید بود !

گرد مرگ بر امید خود پاشیده اند نا اهلان ٬

که این وطن ٬ و این ترانه و سخن را با مرگ کاری نیست .

روزی دوباره خواهد آمد

که ترانه ها سروده می شوند

و صدای نی چوپان دشت را خواهد گرفت !

وطن دوباره وطن خواهد شد ٬ و نام دریایش همیشه فارس خواهد ماند .

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...