Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ 6 سال پیش هابرماس طی سخنرانی ای از بازگشت ایمان و دین به سپهر عمومی خبر داد. به زعم وی در واقع ما در مرحله گذار از سکولاریسم به پساسکولاریسم هستیم. بازگشت به دینی که از صافی رد شده و نقطه وحدت بخش خواهد بود. روزنامه شرق چند هفته پیش گزیده ی مقاله اش را نوشته بود. مهمترین چیزی که توجه من رو جلب کرد این بود: "تلاش هابرماس در 6 سال پیش، آشكاركردن اين نكته بود كه مدرنيته لزوما با سكولاريزاسيون نسبت مستقيمي ندارد و اينهماني مدرنيته و سكولاريسم تنها نتيجه گونهاي خاص از مدرنيزاسيون است كه در كشورهاي اروپايي رشد و نمو يافته است. پس ميتوان به آموزهها و ارزشهاي جهان مدرن باور داشت بيآنكه تجربه سكولاريسم اروپايي را از سر گذراند" در واقع هابرماس بین مدرنیسم و دینداری در کشورهای غیراروپایی تضادی نمی بینه. هابرماس از طرفی میگوید: «بعيد است متوجه اين حقيقت نشده باشيم كه سنتهاي مذهبي و اجتماعات ديني از اهميت تازهاي كه تاكنون بيسابقه بوده، برخوردار شدهاند. اين حقيقت، دستكم براي آن دسته از ما كه از منطق عرفي رايج در جريان اصلي علوم اجتماعي پيروي ميكردهاند و بر اين باور بودند كه تجدد با سكولاريزه شدن، با كمرنگ شدن عقايد و روشهاي مذهبي و نفوذ آنها در عرصه سياست و در زمينه كلي اجتماع، ملازمه تام دارد، كاملا دور از انتظار است.» هابرماس ميپرسد، با بازگشت مذهب به عرصه عمومي چه بايد كرد؟ و در نهایت در مقام ارايه راهحل بر «اخلاق شهروندي» تكيه ميكند. اين امر نشان از آن دارد كه او قادر به حل تعارضات موجود از طريق نهادي نيست. بنابراين ميكوشد از عرصه «قانون» به عرصه «اخلاق» جهش كند و به اصل مدارا و رواداري متوسل شود: «شهروندان، صرفنظر از اختلافنظرهاي هميشگي خود درباره مسايل مربوط به جهانبيني و آموزههاي مذهبي، بايد به يكديگر به عنوان اعضاي برابر و آزاد جامعه سياسي احترام بگذارند و بر مبناي اين اتحاد مدني هنگامي كه نوبت به مسايل سياسي مورد اختلاف ميرسد، آنها بايد براي اظهارنظرهاي سياسي خود دلايل مناسب ارايه كنند.» (با استفاده از روزنامه شرق و بازنویسی فرشاد کوشا.) و اما! نظر شما چیست؟ آبا در کشور ما باز هم برای رسیدن به مدرنیسم باید مذهب را دور زد؟ یا نه میتوان با حضور مذهب به جامعه ای مدرن دست پیدا کرد؟ آیا ما هم نباید با توجه به شرایط جامعه مان تصمیم بگیریم؟ تا کی میخواهیم مرحله ی شناخت رو دور بزنیم؟ 10 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ اخلاق از نظر من میتونه یه راهنما باشه چون اخلاق میگه فکر کنید اگر وجدانتون بهتون اجازه شکوندن این هنجار رو داد یعنی اینکه هنجارش ناقصه یک سری قوانین هم هستن و قانونگذار که میشینن روی همین قوانین هم بحث میکنن و اگه لازم باشه اونها رو میشکونن اما ادیانی که الان هست میگه فقط به من نگاه کنید و هرچی من میگم نمونه بارزش همه جا هست حتی مسیحیت نمونش هم اینکه پاپ تا همین چند وقت پیش استفاده از کـاندوم رو خلاف شرعشون میدونست کلا ادیان اون مدل اصلیشون بر اصل بودن خودشون و نابودی هرچیزی که باهاشون تضاد داره بنا شده 4 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ نظر شما چیست؟ آبا در کشور ما باز هم برای رسیدن به مدرنیسم باید مذهب را دور زد؟ یا نه میتوان با حضور مذهب به جامعه ای مدرن دست پیدا کرد؟ آیا ما هم نباید با توجه به شرایط جامعه مان تصمیم بگیریم؟ تا کی میخواهیم مرحله ی شناخت رو دور بزنیم؟ بستگی به تعریفی داره که از مدرنیسم و مذهب داریم... و صد البته مهره کلیدی این وسط همون شناخت یا اگاهیه به نظر من اگاهی درست و در مسیر مشخص خودش صورت بگیره لازم نیست بقیه اتفاقات لازم رو به جامعه دیکته کنیم!جامعه اموزش پذیر میشه!جامعه حافظه تاریخی پیدا میکنه ! جامعه از تجربه ها به نحو احسن استفاده میکنه!در این حالت چه فرقی میکنه من به خدا ایمان داشته باشم یا همسایه م تو خونش روزی سه بار نماز بخونه یا بچه م بت بپرسته؟؟ نمیگم اینا هیچ ربطی به اگاهی ندارن!دارن ولی اگه مذهب فقط بشه عقیده کاملا شخصی و بدون هیچ بعد احتماعی ( هر چند حالا بعید به نظر میرسه)واقعا فرقی نمیکنه شما ادم مدرن دیندار باشید! به نظر خیلی ایده ال گرا میاد ولی واقعیت اینه که نشد نداره!شما میتونی با یه کلیک تمام جهان رو سیر کنی با لحظه لحظه اتفاقات و کشفیات علمی زندگی کنی اما تو دلت به یه انرژی به اسم خدا تکیه کنی! 4 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ در مورد سوالت هم با فروغ موافقم اگه فقط و فقط یک بعد شخصی داشته باشه خیلی عالی میتونه باشه چون خودش نوعی بلوغ فکری و روانی رو نشون میده و قدرت تحمل عقاید حتی صد درصد مخالف 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ اخلاق از نظر من میتونه یه راهنما باشه چون اخلاق میگه فکر کنید اگر وجدانتون بهتون اجازه شکوندن این هنجار رو داد یعنی اینکه هنجارش ناقصهیک سری قوانین هم هستن و قانونگذار که میشینن روی همین قوانین هم بحث میکنن و اگه لازم باشه اونها رو میشکونن اما ادیانی که الان هست میگه فقط به من نگاه کنید و هرچی من میگم نمونه بارزش همه جا هست حتی مسیحیت نمونش هم اینکه پاپ تا همین چند وقت پیش استفاده از کـاندوم رو خلاف شرعشون میدونست کلا ادیان اون مدل اصلیشون بر اصل بودن خودشون و نابودی هرچیزی که باهاشون تضاد داره بنا شده مرسی امین جان. لازم میدونم عرصه ی عمومی از منظر هابرماس رو اینجا بگم: در واقع هابرماس تلاش ميكند با رجوع به هگل فضايي ميان دولت و فرد باز كند و آنرا "عرصه عمومي" می نامد. درواقع ما اینجا بحثی در خوب بودن یا نبودن حکومت دینی نداریم. اما درباره ادیان، باز هم هابرماس، در این سخنرانی تاریخی خودش، بیشتر اسلام رو مدنظر قرار داده، چون توی سخنانش به تبدیل شدن جزیره ای به نام اروپا و جدائیش از بقیه دنیا اشاره میکنه. 2 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ من هنوز هم وقتی کسی صحبت از مذهب و دین میکند،نمیفهمم منظورش چه چیزی است !!! چون هر چیزی را باید با یک نشانه موجود،بتوان درک کرد. امروز نمونه یک انسان مذهبی و دین دار در جهان کیست؟ که اگر بنده نوعی او را ببینم ، آنوقت بتوانم بگویم آیا با دین و مذهب میشود به مدرنیته رسید یا خیر... 4 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ بستگی به تعریفی داره که از مدرنیسم و مذهب داریم... و صد البته مهره کلیدی این وسط همون شناخت یا اگاهیه به نظر من اگاهی درست و در مسیر مشخص خودش صورت بگیره لازم نیست بقیه اتفاقات لازم رو به جامعه دیکته کنیم!جامعه اموزش پذیر میشه!جامعه حافظه تاریخی پیدا میکنه ! جامعه از تجربه ها به نحو احسن استفاده میکنه!در این حالت چه فرقی میکنه من به خدا ایمان داشته باشم یا همسایه م تو خونش روزی سه بار نماز بخونه یا بچه م بت بپرسته؟؟ نمیگم اینا هیچ ربطی به اگاهی ندارن!دارن ولی اگه مذهب فقط بشه عقیده کاملا شخصی و بدون هیچ بعد احتماعی ( هر چند حالا بعید به نظر میرسه)واقعا فرقی نمیکنه شما ادم مدرن دیندار باشید! به نظر خیلی ایده ال گرا میاد ولی واقعیت اینه که نشد نداره!شما میتونی با یه کلیک تمام جهان رو سیر کنی با لحظه لحظه اتفاقات و کشفیات علمی زندگی کنی اما تو دلت به یه انرژی به اسم خدا تکیه کنی! با توجه به تعریف هابرماس از عرصه عمومی، در واقع بعدی از دین شخصی مدنظر هست که خودش رو در عرصه عمومی نشون میده. مثل حجاب. 2 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ با توجه به تعریف هابرماس از عرصه عمومی، در واقع بعدی از دین شخصی مدنظر هست که خودش رو در عرصه عمومی نشون میده. مثل حجاب. مگه زمان شاه نبود که دخترهایی با پوشش چادر و دخترهای با مینی ژوب سر کلاس مینشستند؟؟چه مشکلی بود به نظرتون؟ 2 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ مرسی امین جان.لازم میدونم عرصه ی عمومی از منظر هابرماس رو اینجا بگم: در واقع هابرماس تلاش ميكند با رجوع به هگل فضايي ميان دولت و فرد باز كند و آنرا "عرصه عمومي" می نامد. درواقع ما اینجا بحثی در خوب بودن یا نبودن حکومت دینی نداریم. اما درباره ادیان، باز هم هابرماس، در این سخنرانی تاریخی خودش، بیشتر اسلام رو مدنظر قرار داده، چون توی سخنانش به تبدیل شدن جزیره ای به نام اروپا و جدائیش از بقیه دنیا اشاره میکنه. خب عرصه عمومی بین فرد و دولت هست؟ یعنی وجود واسطه؟ من کلا با وجود واسطه مخالفم اگه منظور از وجود این عمومیت ایجاد سد باشه اما اگه فضایی هست که هر دو میتونن عقاید خودشون رو بیان بکنن بدون ترس از مجازات فضای خیلی ایده آل میتونه باشه که فک نمیکنم در حد کامل در حال حاضر جایی وجود داشته باشه ولی وجودش الزامی هست اگر در مورد اروپا (و یا هر جایی و هر جامعه ای و هر گروهی) هم بحث باشه و جدایی اروپا از بقیه نقاط به هر صورتی این فقط و فقط باعث رکود در اون جامعه و فسادپذیری بیشتر اون میشه 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ خب عرصه عمومی بین فرد و دولت هست؟یعنی وجود واسطه؟ من کلا با وجود واسطه مخالفم اگه منظور از وجود این عمومیت ایجاد سد باشه اما اگه فضایی هست که هر دو میتونن عقاید خودشون رو بیان بکنن بدون ترس از مجازات فضای خیلی ایده آل میتونه باشه که فک نمیکنم در حد کامل در حال حاضر جایی وجود داشته باشه ولی وجودش الزامی هست اگر در مورد اروپا (و یا هر جایی و هر جامعه ای و هر گروهی) هم بحث باشه و جدایی اروپا از بقیه نقاط به هر صورتی این فقط و فقط باعث رکود در اون جامعه و فسادپذیری بیشتر اون میشه عرصه عمومی یعنی فضایی که مردم در برابر قدرت حاکمیت، قدرت خودشون رو اعمال میکنن. مثل فضاهای شهری در اروپا و فضاهای مجازی در ایران. از طرفی منظور هابرماس این نیست که اروپا جدا میشه و هیچ رابطه ای نداره! بلکه میگه مدرنیسم توی اروپا به شیوه ای جدا از سایر نقاط جهان اتفاق افتاده و دلیل نداره بقیه دنیا هم از همون روند پیروی کنن. 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ مگه زمان شاه نبود که دخترهایی با پوشش چادر و دخترهای با مینی ژوب سر کلاس مینشستند؟؟چه مشکلی بود به نظرتون؟ مگه من گفتم مشکلی داشتند؟ 2 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ با توجه به تعریف هابرماس از عرصه عمومی، در واقع بعدی از دین شخصی مدنظر هست که خودش رو در عرصه عمومی نشون میده. مثل حجاب. فک کنم منظورت از عرصه عمومی برداشت دومم بود در این صورت فکر میکنم همون مفهوم آزادی بیان به شرط رعایت اخلاق هست یعنی من تا وقتی آزادم که مثلا آزادی من صدمه ای به چیز دیگه ای نزنه که این نوع عرصه عمومی رو هم نداریم فعلا همه جای دنیا یه محدودیتهایی هست یه جا باید هلوکاست رو نفی بکنی یه جا نباید فکر میکنم جوامع باید خودشون برای خودشون تصمیم بگیرن اما الان جوری شده که بدون اغراق و اغراض جوامع مثل گوسفندایی شدن که بدون چون و چرا از حکومت (چوپان یا سگ گله) پیروی میکنن این سیر از اول بوده و تا آخر هم به نظرم باقی میمونه و واقعا نمیشه عوضش کرد لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ مگه من گفتم مشکلی داشتند؟ نه بهتر بود میپرسیدم مشکلی بود به نظرتون! 2 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ عرصه عمومی یعنی فضایی که مردم در برابر قدرت حاکمیت، قدرت خودشون رو اعمال میکنن. مثل فضاهای شهری در اروپا و فضاهای مجازی در ایران. از طرفی منظور هابرماس این نیست که اروپا جدا میشه و هیچ رابطه ای نداره! بلکه میگه مدرنیسم توی اروپا به شیوه ای جدا از سایر نقاط جهان اتفاق افتاده و دلیل نداره بقیه دنیا هم از همون روند پیروی کنن. درسته با این نظر موافقم یعنی الگوسازی بومی داشته باشن نمونش هم میتونه ژاپن باشه درسته کاملا مدرن شده و اشتراکات زیادی با فرهنگ به اصطلاح غربی پیدا کرده اما ذات و هسته فرهنگی خودش رو حفظ کرده تقریبا با استفاده از پتانسیل های عمومی موافقم 1 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ من هنوز هم وقتی کسی صحبت از مذهب و دین میکند،نمیفهمم منظورش چه چیزی است !!! چون هر چیزی را باید با یک نشانه موجود،بتوان درک کرد. امروز نمونه یک انسان مذهبی و دین دار در جهان کیست؟ که اگر بنده نوعی او را ببینم ، آنوقت بتوانم بگویم آیا با دین و مذهب میشود به مدرنیته رسید یا خیر... ببین اسی جان شاید بشه گفت کسی که از رفتارهای پیشنهادی یک دین پیروی کند، در واقع از الگوهای رفتاری اون دین رو در عرصه ی عمومی به نمایش بگذارد. در پست مربوط به فروغ گفتم مثل کسی که در عرصه عمومی حجاب دارد. شما در هر صورتی که نمیتونی تشخیص بدی مسلک کی چیه. اما نمودهای اون توی جامعه یه گشتالت بهت میده. 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ نه بهتر بود میپرسیدم مشکلی بود به نظرتون! نه مشکلی نداشتند! خب؟ 2 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ ببین اسی جان شاید بشه گفت کسی که از رفتارهای پیشنهادی یک دین پیروی کند، در واقع از الگوهای رفتاری اون دین رو در عرصه ی عمومی به نمایش بگذارد. در پست مربوط به فروغ گفتم مثل کسی که در عرصه عمومی حجاب دارد. شما در هر صورتی که نمیتونی تشخیص بدی مسلک کی چیه. اما نمودهای اون توی جامعه یه گشتالت بهت میده. خب حجاب رو مثال زدی داشتن پوشش دلخواه جزو بدیهی ترین حقوق یک انسانه نباید کسی رو مجبور کرد که چادر داشته باشه یا نداشته باشه مینی بپوشه یا نپوشه اگه دو نفر بتونن همدیگه رو در این شرایط درک بکنن این فضای عمومی به سلامت اجتماعی خودش رسیده 1 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ نه مشکلی نداشتند! خب؟ خب به جمالت! منم جوابت رو در مورد این پستی که دادی گفتم با توجه به تعریف هابرماس از عرصه عمومی، در واقع بعدی از دین شخصی مدنظر هست که خودش رو در عرصه عمومی نشون میده. مثل حجاب. اینکه واقعا این موضوع هرچقدر هم خودشو در عرصه عمومی نشون بده تاثیری تو چارچوب های احتماعی نداشته باشه و به ازادی های فردی بقیه لطمه نزنه و واقعا شخصی بمونه فرقی نداره مدرن دیندار باشی یا مدرن بی دین! 2 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ خب حجاب رو مثال زدیداشتن پوشش دلخواه جزو بدیهی ترین حقوق یک انسانه نباید کسی رو مجبور کرد که چادر داشته باشه یا نداشته باشه مینی بپوشه یا نپوشه اگه دو نفر بتونن همدیگه رو در این شرایط درک بکنن این فضای عمومی به سلامت اجتماعی خودش رسیده خب به جمالت!منم جوابت رو در مورد این پستی که دادی گفتم اینکه واقعا این موضوع هرچقدر هم خودشو در عرصه عمومی نشون بده تاثیری تو چارچوب های احتماعی نداشته باشه و به ازادی های فردی بقیه لطمه نزنه و واقعا شخصی بمونه فرقی نداره مدرن دیندار باشی یا مدرن بی دین! مسئله توی سخنرانی هابرماس، دین در بعد شخصی انسانهاست. الزاما هر نوع تفکری، باید در جامعه آزادانه وجود داشته باشه. بحث من همینه. من میخواستم یه نوع تفکر هم مطرح بکنم، که فارق از اونچیزی که در لایه ی روشنفکری جامعه ی ایرانی حاکمه، و گاها به دین ستیزی هم میرسه و نشون بدم، که راه کربلا الزاما از غزه نمیگذره!!!!! توی همین بخش گفتگوی آزاد، بحثها همیشه به سمتی پیش میره که بخشی از جامعه ی که دیندار هستند، مورد اتهام واقع میشن (خود من بزرگترین متهم کننده بودم و دستی بلند توی این قضیه دارم) اما بعد به این نتیجه رسیدم که حذف دین از جامعه ایرانی غیرممکنه! شما از هر جامعه شناسی که سرش یه تنش می ارزه بپرسید.از طرفی حق انتخاب راه آزادانه برای زندگی مسئله ایه که باید بهش اشاره کرد. مهمترین چیز وحدت مدنیه. چیزی که ما بعضا به خاطر بغضی که تفکرات همدیگه پیدا کردیم، شدیدا به مخاطره افتاده. در واقع همین وحدت مدنیه بین مسلمان و غیر مسلمان، زرتشتی و مسیحی، یهودی و بی دین، تا عرصه ی عمومی قدرتمند باشه و بتونه قدرت دولت حاکم رو تعدیل کنه. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده