masisabz 228 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ خیلی دردناک بود! چون واقعی بود! ولی کلا که نمیشه گفت، (همیشه استثنا هست) خانما بیشتر تو این مواقع از خودشون تحمل نشون میدن، نمونش یکی از اقوام ما که، هم با بچه دار نشدن، در آخر هم با ام اس شوهرش ساخت و حالا هم بعد چندین سال تنها مونده!!! لینک به دیدگاه
maryam*arch 1022 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ تو این جور مواقع میشه مردارو شناخت..... بی معرفت اون به ژاله عشق واقعی نداشت وگرنه ترکش نمی کرد لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ خاک برسرش....ارزشش و نداشته همشون همینن....!!!!!!!!!!! لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ این که ی داستانه!ولی من میشناسم مردی رو که 1 سال بعد از ازدواجش همسرش ام اس گرفته و الان 20 ساله که با اون زن داره زندگی میکنه در حال حاضر دیگه کاملا فلج شده خانومش ولی تحت هیچ شرایطی حاضر نشده دوباره ازدواج کنه!! ُُ منم یه مردی رو میشناسم تا فهمید زنش سرطان داره ولش کرد رفت چهلم زنشم عروسیش بود لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ هر وقت آدم تونست غرور رو در خودش خفه کنه می تونه عاشق بشه.... آی گفتیییییییی این که ی داستانه!ولی من میشناسم مردی رو که 1 سال بعد از ازدواجش همسرش ام اس گرفته و الان 20 ساله که با اون زن داره زندگی میکنه در حال حاضر دیگه کاملا فلج شده خانومش ولی تحت هیچ شرایطی حاضر نشده دوباره ازدواج کنه!! ُُ منم یه مردی رو میشناسم تا فهمید زنش سرطان داره ولش کرد رفت چهلم زنشم عروسیش بود همیشه همینجور بوده خانومها خیلی فداکارتر هستن .... لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ تو این جور مواقع میشه مردارو شناخت.....بی معرفت اون به ژاله عشق واقعی نداشت وگرنه ترکش نمی کرد لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ خاک برسرش....ارزشش و نداشتههمشون همینن....!!!!!!!!!!! همشون نه!!!!! فقط مردا هم اینجوری نیستنا لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ جالبه که همتون فقط میگید بی معرفت بود و... بابا جای اون بنده خدا نبودید که....!!!! من نمیگم کار درستی کرده... ولی شرایط زندگی گاهی بدجور آدمارو به تنگ میاره... مخصوصا اگر مدام اشخاصی باشن که درست روی همون موضوع انگشت بذارن و تحریک کنن طرف رو... شاید یک نفر خودش انقدر ضعیف باشه که همیشه برای زندگی به یک بهونه احتیاج داشته باشه..به یه محرک و اگه اون نباشه کم کم دچار افسردگی بشه و به هیچ چیز نتونه مثل گذشته نگاه کنه... شاید اگر کس دیگه ای بود که عشقش به اندازه این آقا نبود خیلی زودتر همه چیز رو فراموش میکرد... اون خانوم که دیده بود همسرش اواخر رفتارش تغییر کرده و مثل قبل نیست بهتر بود از وضعیتی که براش پیش اومده همسرش رو خبر دار میکرد حتی همون روز اولی که فهمید بیناییش رو در حد کم به دست آورده و همسرش رو در خوشحالیش شریک میکرد.. مگه میخواسته شکلات بده دست همسرش که سورپرایزش کنه... یکم واقع بین باشین.. به هرحال تا آدم تو موقعیتی قرار نگیره نمیتونه به سادگی فقط یک طرف رو محکوم کنه... لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ جالبه که همتون فقط میگید بی معرفت بود و...بابا جای اون بنده خدا نبودید که....!!!! من نمیگم کار درستی کرده... ولی شرایط زندگی گاهی بدجور آدمارو به تنگ میاره... مخصوصا اگر مدام اشخاصی باشن که درست روی همون موضوع انگشت بذارن و تحریک کنن طرف رو... شاید یک نفر خودش انقدر ضعیف باشه که همیشه برای زندگی به یک بهونه احتیاج داشته باشه..به یه محرک و اگه اون نباشه کم کم دچار افسردگی بشه و به هیچ چیز نتونه مثل گذشته نگاه کنه... شاید اگر کس دیگه ای بود که عشقش به اندازه این آقا نبود خیلی زودتر همه چیز رو فراموش میکرد... اون خانوم که دیده بود همسرش اواخر رفتارش تغییر کرده و مثل قبل نیست بهتر بود از وضعیتی که براش پیش اومده همسرش رو خبر دار میکرد حتی همون روز اولی که فهمید بیناییش رو در حد کم به دست آورده و همسرش رو در خوشحالیش شریک میکرد.. مگه میخواسته شکلات بده دست همسرش که سورپرایزش کنه... یکم واقع بین باشین.. به هرحال تا آدم تو موقعیتی قرار نگیره نمیتونه به سادگی فقط یک طرف رو محکوم کنه... در اینکه هر کسی ممکنه ترک کنه در این شرایط همسرشو که شکی نیست انوشه جان شاید اگر منم بودم همین کار و میکردم کسی چه میدونه ولی حرف ما اینه که اگر واقعا عاشق بود هیچ وقت ترکش نمی کرد لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ آخه چرا با احساسات من بازی می کنی آخی احساساتی نشو لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ در اینکه هر کسی ممکنه ترک کنه در این شرایط همسرشو که شکی نیست انوشه جانشاید اگر منم بودم همین کار و میکردم کسی چه میدونه ولی حرف ما اینه که اگر واقعا عاشق بود هیچ وقت ترکش نمی کرد حرف شما تا حدی درست اما اگر عشق اون خانوم واقعا عشق بود... هیچ وقت به خودش این اجازه رو نمیداد که صرفا برای سورپرایزکردن، مدت طولانی تری همسرش رو تو موقعیتی قرار بده که زجر بکشه... و کمترین کاری که میتونست بکنه این بوده که از همون لحظه اول همسرش رو تو شادیش شریک کنه و میتونست مطمئن باشه با اون خبر سورپرایزش میکرده... حالا اومدیم 11ماه بعد تولد همسرش بود؟!میخواست بیچاره رو زجرکش کنه که 1سال بگذره حتما؟!!!! کاری به داستانی بودن یا واقعی بودن موضوع ندارم..مهم اینه که نگرش آدما باید طوری باشه که هر دوطرف رو درنظر بگیرن نه اینکه فقط با توجه به اون چیزی نظر بدن که نویسنده مقصودش بوده و این داستان واقعی( یا غیر واقعی) رو طوری هدایت کرده که انگار فقط مرد گناهکار بوده... لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ حرف شما تا حدی درستاما اگر عشق اون خانوم واقعا عشق بود... هیچ وقت به خودش این اجازه رو نمیداد که صرفا برای سورپرایزکردن، مدت طولانی تری همسرش رو تو موقعیتی قرار بده که زجر بکشه... و کمترین کاری که میتونست بکنه این بوده که از همون لحظه اول همسرش رو تو شادیش شریک کنه و میتونست مطمئن باشه با اون خبر سورپرایزش میکرده... حالا اومدیم 11ماه بعد تولد همسرش بود؟!میخواست بیچاره رو زجرکش کنه که 1سال بگذره حتما؟!!!! کاری به داستانی بودن یا واقعی بودن موضوع ندارم..مهم اینه که نگرش آدما باید طوری باشه که هر دوطرف رو درنظر بگیرن نه اینکه فقط با توجه به اون چیزی نظر بدن که نویسنده مقصودش بوده و این داستان واقعی( یا غیر واقعی) رو طوری هدایت کرده که انگار فقط مرد گناهکار بوده... خوب درست میگی انوشه جان ولی اون خانوم هم کم کم و به مرور زمان تونسته سلامتیشو بدست بیاره و چون تولد همسرش نزدیک بوده گفته که بهتره صبر کنم و روز تولدش بهش بگم که خوشحالش کنه.درسته باید دو طرف رو در نظر گرفت شاید دختره هم مقصر باشه ولی مرده خیلی ادعاش میشده که دوسش داره و نباید ترکش می کرده فاسله بین حرف و عمل ادعاست،این پسره هم خیلی ادعای عاشقیش میشده لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ به نظر من کاری که ژاله انجام داد اشتباه بود و باعث این اتفاقات شد.من مقصر اصلی رو اون میدونم لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ خوب درست میگی انوشه جان ولی اون خانوم هم کم کم و به مرور زمان تونسته سلامتیشو بدست بیاره و چون تولد همسرش نزدیک بوده گفته که بهتره صبر کنم و روز تولدش بهش بگم که خوشحالش کنه.درسته باید دو طرف رو در نظر گرفت شاید دختره هم مقصر باشه ولی مرده خیلی ادعاش میشده که دوسش داره و نباید ترکش می کرده فاسله بین حرف و عمل ادعاست،این پسره هم خیلی ادعای عاشقیش میشده 1ماه زمان زیادیه برای پنهان کردن یک خبر که میتونه بزرگترین تغییرات رو توی زندگی ایجاد کنه... و به نظر من قابل بخشش نیست... کسی که فکر میکنه عاشقه این ادعا رو هم میکنه ... اکثرا افرادی که فکر میکنن عاشق هستن و از این بابت هم مطمئنن فکر بدترین شرایط رو که ممکنه در آینده پیش بیاد نمیکنن یا نمیدونن واقعا ظرفیتش رو دارن یا نه... پس ممکنه چنین اتفاقاتی بیفته هرچند خیلی دردناکه به خصوص برای کسی که ترد میشه... تو این داستان من اون خانوم رو بیشتر مقصر میدونم چون با دست خودش زندگیش رو نابود کرد... لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۰ 1ماه زمان زیادیه برای پنهان کردن یک خبر که میتونه بزرگترین تغییرات رو توی زندگی ایجاد کنه... و به نظر من قابل بخشش نیست...کسی که فکر میکنه عاشقه این ادعا رو هم میکنه ... اکثرا افرادی که فکر میکنن عاشق هستن و از این بابت هم مطمئنن فکر بدترین شرایط رو که ممکنه در آینده پیش بیاد نمیکنن یا نمیدونن واقعا ظرفیتش رو دارن یا نه... پس ممکنه چنین اتفاقاتی بیفته هرچند خیلی دردناکه به خصوص برای کسی که ترد میشه... تو این داستان من اون خانوم رو بیشتر مقصر میدونم چون با دست خودش زندگیش رو نابود کرد... کم کم دارم به این نتیجه میرسم که امتحان خیلی سختی کرده شوهرشو....:icon_pf (34): لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده