اندیشه 2345 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ به گفته دکتر محمد رضا خدایی، روانپزشک ، وقتی که یک فشار روحی روانی یا جسمی به فرد وارد می شود بر حسب شدت آن فشار و متناسب با شخصیت آن فرد و انتظارات او، واکنش هایی که در مقابله با آن بروز می دهد متفاوت خواهد بود. امکان دارد شما در یک تنش وحشتناک با احساس خشم بگویید: «خدایا چرا من ؟!» اما شخص دیگری همین تجربه یا حس شما را تنها با گم کردن هزار تومان یا یک سرما خوردگی ساده بدست آورد. کلا واکنش ها را به دو دسته تقسیم می کنیم: ۱- واکنش های مقابله ای هیجان مدار ۲- واکنش های مقابله ای مساله مدار به گفته وی، گریه کردن در واقع نوعی تخلیه هیجانی است که در گروه اول جای می گیرد. اگر فشار روحی از حد توان فرد بالاتر باشد بدن او سوپاپ های اطمینانی دارد که کمک می کند از صدمه به فرد جلوگیری شود. گریه کردن یکی از این سوپاپ هاست که اگر افراط و تفریط در آن صورت نگیرد نه تنها بد نیست بلکه واکنش مثبتی تلقی می شود و در موقع بروز فشاری که از حد توان شما بیشتر است به جای واکنش هیجانی منفی مانند فریاد کشیدن و صدمه زدن به خود و اشیا می تواند جایگزین شود. دکتر خدایی می افزاید، آنهایی که اهل خودخوری هستند بیشتر از بقیه به بیماری های عمده روانی مبتلا می شوند و در یک سیکل معیوب قرار می گیرند. برخی از مردان گریه کردن را بد می دانند، مثلا بعضی ها می گویند ما بزرگ شده ایم گریه کردن مال بچه هاست! بعضی هم می گویند مرد که گریه نمی کند! و حرف های این چنینی. برای همین خانم ها کمتر از آقایان به مشکلات روانی دچار هستند. آنها از واکنش گریه بهره می برند و با این مکانیسم دفاعی از سکته قلبی می گریزند. آمار ها نشان می دهد شیوع سکته قلبی در مرد ها بیشتر است. وقتی یک عامل استرس زا یا ناراحت کننده هجوم می آورد خانم ها با حرف زدن یا گریستن خود را تخلیه می کنند. اما باید دقت کنند از گریه به عنوان راه حل استفاده نکنند بلکه تنها باید به طور گذرا از گریه کردن استفاده کنند. دعا کردن، نذر و توکل به خدا، درد دل با دیگران، و همچنین تکنیک های آرام بخش هم باید استفاده شود تا بتوان در آن لحظه پر تنش کمی آرام شد و فرصتی دوباره به بدن خود داد تا آماده حل کردن مساله و مشکل موجود باشد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 15 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۰ گریه کردن یکی از همین سوپاپ هاست این سوپاپ من سال هاست که خراب شده به نظرتون باید چه کار کنم ؟ بعضی اوقات خیلی نیاز به گریه کردن دارم اما نم تونم در نهایت همش می شه بغض و در آخر یه خشم غیر قابل کنترل و یا سکوت محض ! این خیلی بده که بخوای گریه کنی اما نتونی 5 لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۰ آره واقعا خیلی بده ...اینو کاملا درک میکنم اما یواش یواش باید روش کار کنی .... بجای خشم میتونی بنویسی ....تا حالا این کارو کردی ؟ 4 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۰ منم قبلنا وقتی سره موضوعی ناراحت میشدم گریه میکردم.. اما الان خشک شده خیلی دارم رو خودم کار میکنم مثه قبلنم شم 4 لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۰ منم قبلنا وقتی سره موضوعی ناراحت میشدم گریه میکردم.. اما الان خشک شدهخیلی دارم رو خودم کار میکنم مثه قبلنم شم چه کار میکنی ؟ 2 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۰ چه کار میکنی ؟ سعی میکنم احساساتمو بیشتر دخیل کنم .. یه چند وقتی به خاطر بعضی از مشکلات سنگدل که نمیشه گفت اما بیش از حد دیگه بیخیال شده بودم.. به نظرم همش بر میگرده به تفکرات ادم... یه وقتا انقد حساس میشی که با کوچیکتیرین تلنگر گریه ت می گیره اما بعضی وقتا ..وقتی باید گریه کنی تا اروم بشی فقط با خودت کلنجار میری یه روزی انقد ناراحت بودم که چرا گریه نمیکنم اما یکی گریمو دراورد.. اونم ییهو احساساتم بروز کرد گریم گرفت 3 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ آره واقعا خیلی بده ...اینو کاملا درک میکنم اما یواش یواش باید روش کار کنی .... بجای خشم میتونی بنویسی ....تا حالا این کارو کردی ؟ مدت هاست که دارم سعی می کنم اما خودم فکر می کنم ریشه در کودکیم داره بچه هم که بودم به هیچ عنوان جلوی کسی گریه نمی کردم ؛ یه جورایی فکر می کردم فقط بچه ننه ها گریه می کنن ! به همین خاطر خیلی جلوی خودم رو می گرفتم و اگر خیلی بهم فشار می اومد شبا توی رختخواب یا پشت درختا یا یه گوشه خلوت پیدا می کردم و گریه می کردم اما هر چی بزرگتر شدم این مشکلم هم با خودم بزرگتر شد من حتی برای مرگ پدر بزرگ و مادر بزرگم هم که این قدر دوستشون داشتم یه قطره اشک نتونستم بریزم زمانی که ناراحتم هیچ چیز نمی تونه تخلیه روحیم کنه حتی نوشتن به محض این که دستم بره روی کاغذ فقط یه سری خطوط کج و ماوج می کشم که آخرشم با مچاله کردن کاغذ و پرت کردن مداد همه چیز تموم می شه ؛ اما حتی 1% هم از ناراحتیم کم نمی شه مثلا چند روز پیش این قدر سر یه جریانی حرص خورده بودم و ناراحت بودم که بدون هیچ فکری با مشت کوبیدم توی آینه قدی اتاقم ! حتی دو بار آخری که گریه کردم یه بار سال دوم راهنمایی بودم یه بار هم 3 سال پیش! مامانم خیلی نگران بود و می خواست ببرم پیش روان پزشک که حریف من نشد سعی میکنم احساساتمو بیشتر دخیل کنم .. یه چند وقتی به خاطر بعضی از مشکلات سنگدل که نمیشه گفت اما بیش از حد دیگه بیخیال شده بودم.. به نظرم همش بر میگرده به تفکرات ادم... یه وقتا انقد حساس میشی که با کوچیکتیرین تلنگر گریه ت می گیره اما بعضی وقتا ..وقتی باید گریه کنی تا اروم بشی فقط با خودت کلنجار میری یه روزی انقد ناراحت بودم که چرا گریه نمیکنم اما یکی گریمو دراورد.. اونم ییهو احساساتم بروز کرد گریم گرفت خوش به حالت 2 لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ مدت هاست که دارم سعی می کنم اما خودم فکر می کنم ریشه در کودکیم داره بچه هم که بودم به هیچ عنوان جلوی کسی گریه نمی کردم ؛ یه جورایی فکر می کردم فقط بچه ننه ها گریه می کنن ! به همین خاطر خیلی جلوی خودم رو می گرفتم و اگر خیلی بهم فشار می اومد شبا توی رختخواب یا پشت درختا یا یه گوشه خلوت پیدا می کردم و گریه می کردم اما هر چی بزرگتر شدم این مشکلم هم با خودم بزرگتر شد من حتی برای مرگ پدر بزرگ و مادر بزرگم هم که این قدر دوستشون داشتم یه قطره اشک نتونستم بریزم زمانی که ناراحتم هیچ چیز نمی تونه تخلیه روحیم کنه حتی نوشتن به محض این که دستم بره روی کاغذ فقط یه سری خطوط کج و ماوج می کشم که آخرشم با مچاله کردن کاغذ و پرت کردن مداد همه چیز تموم می شه ؛ اما حتی 1% هم از ناراحتیم کم نمی شه مثلا چند روز پیش این قدر سر یه جریانی حرص خورده بودم و ناراحت بودم که بدون هیچ فکری با مشت کوبیدم توی آینه قدی اتاقم ! حتی دو بار آخری که گریه کردم یه بار سال دوم راهنمایی بودم یه بار هم 3 سال پیش! مامانم خیلی نگران بود و می خواست ببرم پیش روان پزشک که حریف من نشد خوش به حالت شرط میبندم اگه گیه کنی خیلی خوشگل میشی 1 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ شرط میبندم اگه گیه کنی خیلی خوشگل میشی از چه لحاظ این رو می گی ؟ من که امتحان کردم فقط سردرد گرفتم و پشت سرش 2 تا ژلوفن نوش جان کردم ! بعدشم این که دوای دردم نیست ! لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ بعد شاید نمیدونم چن ماه یا .........نمی دونم چن روز پیش جاتون خالی زیر بارون گالون گالون اشک ریختیم اونهم از روی عصبانیت نه ناراحتی 1 لینک به دیدگاه
arian ariaey 1755 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۰ در واقع خودم به این موضوع پی برده بودم که خود خوری و فشارهای غصبی ناشی از اون خیلی در مورد مردها شایع تره! و مخصوصا من! همیشه! در مواجحه با حوادث همین کارو می کنم! حتی به کسی هم نمی گم مشکلمو! اذیت می شم! اما از این که اجازه نمی دم پای کسی به مسائل شخصیم باز شه راضیم! 1 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ من چرا زیاد گریم میگیره؟ سر مسائل احساسی :dancegirl2: فیلم یخورده غمناک هم میبینم گریم میگیره لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ خیلی خوبه که بتونیم گریه کنیم متاسفانه باور غلطی هست که مرد گریه نمیکنه من نمیدونم یعنی مردها آدم نیستن ...دل ندارن ..احساس ندارن ..حق ندارن احساسشونو بروز بدن 1 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ چرا من گریه می کنم هر موقع دلم بگیره 2 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ من همیشه راحت گریه میکنم بدبختی یه مدت هست اصلا نمیتونم ! فقط بغضم میگیره و دو سه قطره اشک دلمم میخواد گریه کنم ولی نمیشه ! خیلیم بده داره اذیتم میکنه ! 2 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ من همیشه راحت گریه میکنم بدبختی یه مدت هست اصلا نمیتونم ! فقط بغضم میگیره و دو سه قطره اشک دلمم میخواد گریه کنم ولی نمیشه ! خیلیم بده داره اذیتم میکنه ! بزن تو صحرای کربلا حتما گریت میگیره 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ گریه میخوام ولی انگار اشکام خشک شده 2 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۰ گریه میخوام ولی انگار اشکام خشک شده اشک مصنوعی بریز حل میشه 1 لینک به دیدگاه
اندیشه 2345 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۰ گریه میخوام ولی انگار اشکام خشک شده خودتو بشکن 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده