Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ عزیز من رمانای ایرانی اگه منظورتون رمانای فهیمه رحیمی و نسرین ثامنی و ... هست خب حق دارید، ولی اگه منظورتون رمانای رضا قاسمی و صادق هدایت و مخصوصا رمان کلیدره تعجب میکنم.شما باید صدسال تنهایی رو بخوونید. :girl_in_dreams: منظور من همون رمان رحیمی و اینا بود!!! من نمیدونم شما چی خوندین.....اما نمیشه که اینجوری قضاوت کرد!نسرین ثامنی داستان مینویسه......ژان پل سارتر هم داستان مینویسه من گفتم بیشتر رمانای ایرانی که همه داستاناش عشقو عاشقیه و اصن معلوم نیس چی به چیه!!! حالا خوبه تو یکی از پستام نوشتم من کتاب جنگ و صلحو دارم میخونما!!! 3 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ خوب من فقط نظر خودم رو میگم... دیگران شاید دلایل دیگه ای دارند... نمیدونم چطور توضیح بدم... ولی ببین من کتاب میخونم برای اینکه برام کاربرد داره... کتاب randomness رو خوندم برای اینکه نیاز داشتم بدونم چی میگه تا بتونم جواب یک سوال رو بدم... نشستم ساعت ها در مورد هرم نیاز های مازلو خوندم چون اگر نمیخوندم نمیتونستم در مورد بهداشت انگیزشی و نقد هایی که بر اون بوده حرفی بزنم... نیاز داشتم بدونم... من کتاب هزار و خورده ای صفحه ای ظهور و سقوط رایش سوم رو دو بار خوندم برای اینکه اگر نمیدونستم مسلما نمیتونستم حرفی در مورد آلمان زمان جنگ جهانی بزنم... نیاز داشتم در این مورد بدونم... رفتم کتاب chaos رو خوندم برای اینکه خیلی از دین داران داشتند از این تئوری سو استفاده میکردند... و پدرم در اومد تا کتابش به دستم رسید و خوندم... ولی خوندم و فهمیدم و حالا کسی نمیتونه جلوم حرفی بزنه و من نفهمم... رفتم the selfish gene رو که اصلا رو که کتاب سنگین و بزرگی هست رو خوندم چون اگر از فرگشت دفاع میکنی بهتره کمی در مورد ژنتیک هم بدونی... اگر کسی حرفی زد توش نمونی... برای من علم یک ابزاره... یک اسلحه هست... یک وسیله ای برای دفاع از خودم... اسمم هم وافن هست... یعنی مسلح... یک ربطی به این داره... وقتی چیزی رو بدونی کسی نمیتونه سرت راحت کلاه بزاره و عقلت رو ازت بدوزده... من مدلم اینه... یک سوال میاد توی ذهنم... به جای اینکه برم از مامان بابا و حسن آقا یا معلم یا استاد بپرسم میرم یک کتاب در اوم مورد میگیرم میخونم و نه تنها جواب اون سوال رو پیدا میکنم بلکه هزار چیز دیگه هم یاد میگیرم... حالا رمان کدوم یکی از اینها رو داره ؟ من تا حالا هیچ سوالی توی ذهنم نیومده که رمانی بتونه جوابش رو بده... مسلما هر رمان و هر داستانی نکته ای توش هست... ولی چرا باید برای رسیدن به نکته ای ساعت ها وقت بزارم و خیالات و تصورات یک انسان دیگه رو با کلمات به تصویر کشیده شدند بخونم تا بلاخره اون نویسنده بتونه اون مطلب رو برسونه... در صورتی که میتونم با خوندن یک کتاب علمی به راحتی جوابم رو بگیرم... علاقه ای به خوندن تصورات و تخیلات دیگران ندارم... خودم هم اینها رو دارم... ترجیح میدم در ذهن خودم غرق بشم تا دیگران... خب شما فقط برا علمتون بالا بره کتاب میخوونید ولی یکی مثل من واسه اینکه از کتاب خووندن لذت میبره. وقتی یه رمان که دوستش هم دارم میگیرم برا رسیدن به خونه و خووندنش چنان شوق و ذوقی دارم که نگو و نپرس. ته قلبم احساس شوق میکنم، از هر چیزی هم ناراحت باشم باز یاد کتابه تو کیفم که میفتم ناراحتیم برطرف میشه. 3 لینک به دیدگاه
M_Archi 7762 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ من اصلا کسایی که دوست ندارن رمان بخوونن رو درک نمیکنم. برام خیلی عجیبه همچین چیزی. خب به نظر من شخصا: رمان داستان و تصور و تخیل پردازش شده یه نفره که لزوما نمیتونه تماما حقیقت داشته باشه و چون درحال حاضر بیشتر از نیاز به غرق شدن تو تصورات و داستان سرایی دیگران، مطالب جدی و مهمتری برام مطرحه که حقیقت محضه و میخوام بدونم، واسه همین به نظرم سرکار گذاشتن میاد و وقت تلف کردنه و حوصلم سر میره. شاید بعدها که این مسائل پایه و دغدغه های اصلی ذهنم برطرف بشه، ذهنم از خیلی چیزها ازاد بشه منم علاقه به خوندن رمان و داستان پیدا کنم و صرفا از قلم نویسنده لذت ببرم. ولی درحال حاضر قلم برام مهم نیست. حقیقت بودن و واقعی بودن برام مهمه. مثلا داستان زندگی یه بزرگی رو دوست دارم بخونم ولی داستان خیالی رو نه! 6 لینک به دیدگاه
Atre Baroon 19624 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ مگه کتاب دفترچه یادداشته که توش بنویسی؟کتابهای درسی اگر نیازی به عملیات محاسباتی نداشته باشن ته تهش سه ساعت وقتمو میگیرن(شاهد زنده برای درس مدیریت منابع انسانی یک ساعت وچهل وپنج دقیقه...نمره 17...کافیه دیگه مگه میخوایم شاگرد اول بشیم؟) برای کتابهایی که درموردشون اطلاعات دارن یکریز میخونم ولی اگه مباحثش تازه باشه وگرفتاری خاصی نداشته باشم دیگه توش غرق میشم بدترین چیز هم اینه که من موقع کتاب خوندن یا فیلم دیدن همذات پنداری میکنم موقع خوندن 1984 احساس میکردم دارم خفه میشم! دقیقا منم همین حسو داشتم و خیلی واسم وحشتناک بود بخصوص اون تله اسکرینش!!! 1 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ خب شما فقط برا علمتون بالا بره کتاب میخوونید ولی یکی مثل من واسه اینکه از کتاب خووندن لذت میبره. وقتی یه رمان که دوستش هم دارم میگیرم برا رسیدن به خونه و خووندنش چنان شوق و ذوقی دارم که نگو و نپرس. ته قلبم احساس شوق میکنم، از هر چیزی هم ناراحت باشم باز یاد کتابه تو کیفم که میفتم ناراحتیم برطرف میشه. بله تا حدود خیلی زیادی درسته... شما از خود خوندن کتاب لذت میبرید... من نه... من از علم لذت میبرم... اگر یک کتابی علمی نباشه به نظرم اصلا جذاب نیست... میدمش به یکی دیگه... من از کتاب لذت میبرم زمانی که توش مسئله ای علمی بیان شده باشه... فرق من و شما اینه... 4 لینک به دیدگاه
hodaa 5488 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ خوب من فقط نظر خودم رو میگم... دیگران شاید دلایل دیگه ای دارند... نمیدونم چطور توضیح بدم... ولی ببین من کتاب میخونم برای اینکه برام کاربرد داره... کتاب randomness رو خوندم برای اینکه نیاز داشتم بدونم چی میگه تا بتونم جواب یک سوال رو بدم... نشستم ساعت ها در مورد هرم نیاز های مازلو خوندم چون اگر نمیخوندم نمیتونستم در مورد بهداشت انگیزشی و نقد هایی که بر اون بوده حرفی بزنم... نیاز داشتم بدونم... من کتاب هزار و خورده ای صفحه ای ظهور و سقوط رایش سوم رو دو بار خوندم برای اینکه اگر نمیدونستم مسلما نمیتونستم حرفی در مورد آلمان زمان جنگ جهانی بزنم... نیاز داشتم در این مورد بدونم... رفتم کتاب chaos رو خوندم برای اینکه خیلی از دین داران داشتند از این تئوری سو استفاده میکردند... و پدرم در اومد تا کتابش به دستم رسید و خوندم... ولی خوندم و فهمیدم و حالا کسی نمیتونه جلوم حرفی بزنه و من نفهمم... رفتم the selfish gene رو که اصلا رو که کتاب سنگین و بزرگی هست رو خوندم چون اگر از فرگشت دفاع میکنی بهتره کمی در مورد ژنتیک هم بدونی... اگر کسی حرفی زد توش نمونی... برای من علم یک ابزاره... یک اسلحه هست... یک وسیله ای برای دفاع از خودم... اسمم هم وافن هست... یعنی مسلح... یک ربطی به این داره... وقتی چیزی رو بدونی کسی نمیتونه سرت راحت کلاه بزاره و عقلت رو ازت بدوزده... من مدلم اینه... یک سوال میاد توی ذهنم... به جای اینکه برم از مامان بابا و حسن آقا یا معلم یا استاد بپرسم میرم یک کتاب در اوم مورد میگیرم میخونم و نه تنها جواب اون سوال رو پیدا میکنم بلکه هزار چیز دیگه هم یاد میگیرم... حالا رمان کدوم یکی از اینها رو داره ؟ من تا حالا هیچ سوالی توی ذهنم نیومده که رمانی بتونه جوابش رو بده... مسلما هر رمان و هر داستانی نکته ای توش هست... ولی چرا باید برای رسیدن به نکته ای ساعت ها وقت بزارم و خیالات و تصورات یک انسان دیگه رو با کلمات به تصویر کشیده شدند بخونم تا بلاخره اون نویسنده بتونه اون مطلب رو برسونه... در صورتی که میتونم با خوندن یک کتاب علمی به راحتی جوابم رو بگیرم... علاقه ای به خوندن تصورات و تخیلات دیگران ندارم... خودم هم اینها رو دارم... ترجیح میدم در ذهن خودم غرق بشم تا دیگران... وافن جان به نظرم مهمترین تاثیر کتاب اینه که ذهن آدم رو به چالش میکشه.....یه جورایی دید آدم رو باز میکنه.....البته یه کتاب خوب و این تاثیر روی نگرش آدم مهمترین قسمتی ه که توی زندگی فردی و اجتماعی به آدم کمک میکنه.....شاید حتی بیشتر از قسمت علمیش رمان....رمانی که خوب باشه....ذهن ادم رو درگیر میکنه و یه جاهایی تورو در معرض قضاوت قرار میده....کمک میکنه که با تفکرات مختلف آشنا بشی....و متوجه بشی که دید به موضوعات خیلی نسبیه.... بازم میگم.....کتاب خوب....با هر مضمونی.....کمک میکنه به باز شدن ذهن 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ سرعت نت شما هم لاک پشتی شده؟ اصلا صفحات لود نمیشن! بریم مستند Root of all evil رو ببینیم شب خوش 2 لینک به دیدگاه
hodaa 5488 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ منظور من همون رمان رحیمی و اینا بود!!! حالا خوبه تو یکی از پستام نوشتم من کتاب جنگ و صلحو دارم میخونما!!! ببخشید عزیزم.....من اون پست شما رو ندیدم آخه خیلی ها هستن که 4تا کتاب مزخرف خوندن.....بعد فکر میکنن کتاب رمان و داستان یعنی همون 2 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ وافن جان به نظرم مهمترین تاثیر کتاب اینه که ذهن آدم رو به چالش میکشه.....یه جورایی دید آدم رو باز میکنه.....البته یه کتاب خوبو این تاثیر روی نگرش آدم مهمترین قسمتی ه که توی زندگی فردی و اجتماعی به آدم کمک میکنه.....شاید حتی بیشتر از قسمت علمیش رمان....رمانی که خوب باشه....ذهن ادم رو درگیر میکنه و یه جاهایی تورو در معرض قضاوت قرار میده....کمک میکنه که با تفکرات مختلف آشنا بشی....و متوجه بشی که دید به موضوعات خیلی نسبیه.... بازم میگم.....کتاب خوب....با هر مضمونی.....کمک میکنه به باز شدن ذهن منم با حرفات موافقم هدی جون ضمن اینکه اینم اضافه کنم که رمان خوب علاوه بر اینکه سواد ادبی آدم و بالا میبره بعضی وقتا دنیای انسان ها رو به چالش میکشه زندگی بشر و اینکه داره رو به چه سمتی میره رو نقد میکنه اینا چیزایی نیست که فقط توهمات یا تخیلات یه نویسنده باشه حتی اگرم باشه هشدارهایی که میتونه به جامعه انسانی بده خیلی عمیقه 3 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ وافن جان به نظرم مهمترین تاثیر کتاب اینه که ذهن آدم رو به چالش میکشه.....یه جورایی دید آدم رو باز میکنه.....البته یه کتاب خوبو این تاثیر روی نگرش آدم مهمترین قسمتی ه که توی زندگی فردی و اجتماعی به آدم کمک میکنه.....شاید حتی بیشتر از قسمت علمیش رمان....رمانی که خوب باشه....ذهن ادم رو درگیر میکنه و یه جاهایی تورو در معرض قضاوت قرار میده....کمک میکنه که با تفکرات مختلف آشنا بشی....و متوجه بشی که دید به موضوعات خیلی نسبیه.... بازم میگم.....کتاب خوب....با هر مضمونی.....کمک میکنه به باز شدن ذهن درسته... شاید من تا حالا رمان خوبی ندیدم... یعنی تا حالا کتابی به این شکل ندیدم که بتونه ذهنم رو به قول شما به چالش بکشه... اتفاقا عاشق همین هم هستم... یک نگاه جدید... ولی خوب تا حالا با همچین چیزی برخورد نداشتم... توی پست اولم هم گفتم... من آدم کتاب خونی نیستم... ادعایی هم در این مورد ندارم... میخونم برای اینکه نیاز دارم... 2 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ منم با حرفات موافقم هدی جون ضمن اینکه اینم اضافه کنم که رمان خوب علاوه بر اینکه سواد ادبی آدم و بالا میبره بعضی وقتا دنیای انسان ها رو به چالش میکشه زندگی بشر و اینکه داره رو به چه سمتی میره رو نقد میکنه اینا چیزایی نیست که فقط توهمات یا تخیلات یه نویسنده باشه حتی اگرم باشه هشدارهایی که میتونه به جامعه انسانی بده خیلی عمیقه خوب این دو مسئله رو کتاب های علمی هم به انسان میدند... با این تفاوت که اونها خیلی دقیق تر و با اثبات هستند... رمان اینطور نیست... و خیلی هم حاشیه داره... اون همه شخصیت های مختلف... فکر های نویسنده... چیزهایی که در ذهن شخصیت ها میگذره... اینها برام جذاب نیستند... 3 لینک به دیدگاه
hodaa 5488 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ منم با حرفات موافقم هدی جون ضمن اینکه اینم اضافه کنم که رمان خوب علاوه بر اینکه سواد ادبی آدم و بالا میبره بعضی وقتا دنیای انسان ها رو به چالش میکشه زندگی بشر و اینکه داره رو به چه سمتی میره رو نقد میکنه اینا چیزایی نیست که فقط توهمات یا تخیلات یه نویسنده باشه حتی اگرم باشه هشدارهایی که میتونه به جامعه انسانی بده خیلی عمیقه در کل خیلی روی تفکر ادم تاثیر داره....و بجز اون روی همین سواد ادبی و ادبیات کلام هم به طور بارزی تاثیر گذاره کلا کتاب خیلی خوبه.....هر چی میخونید،فقط بخونید.....اما سعی کنید کتاب خوب بخونید:4chsmu1: شب همگی خوش 4 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ waffen پیشنهاد میکنم رمان صدسال تنهایی رو اگه نخووندین حتما بخوونید، و یا ابله داستایفسکی. یا رمان مارتین ایدن. یا رمان پله اول دوزخ. 4 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ کسی مثلا اینجا بوده که رمان زنان کوچک رو خونده باشه ؟ ازش لذت بردید ؟ 2 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ waffen پیشنهاد میکنم رمان صدسال تنهایی رو اگه نخووندین حتما بخوونید، و یا ابله داستایفسکی. یا رمان مارتین ایدن. یا رمان پله اول دوزخ. اصلش رو دارم... 34 صفحه خوندم دیدم نه فایده ای نداره... من رو جذب نمیکنه... دیگه نخوندمش... هنوز هم توی سیستمم هست... 3 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ من وقتی تین ایجر بودم خووندم، از اون هم لذت بردم ولی رمانهای خیلی قشنگتر و بزرگتر از اون هم هستن. رمان زنان کوچک مثل فیلم هری پاتر میمونه waffen. 2 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ اصلش رو دارم... 34 صفحه خوندم دیدم نه فایده ای نداره... من رو جذب نمیکنه... دیگه نخوندمش... هنوز هم توی سیستمم هست... e-book کجا و کتاب کجا؟ من e-bookایی که خووندم رو جزو کتابایی که خووندم حساب نمیکنم. 1 لینک به دیدگاه
hodaa 5488 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ درسته... شاید من تا حالا رمان خوبی ندیدم... یعنی تا حالا کتابی به این شکل ندیدم که بتونه ذهنم رو به قول شما به چالش بکشه... اتفاقا عاشق همین هم هستم... یک نگاه جدید... ولی خوب تا حالا با همچین چیزی برخورد نداشتم... توی پست اولم هم گفتم... من آدم کتاب خونی نیستم... ادعایی هم در این مورد ندارم... میخونم برای اینکه نیاز دارم... کافکا، ژان پل سارتر، میان کوندرا،آلبر کامو.....من قلم اینها رو بیشتر از خیلی ها دوست دارم......امتحانش ضرری نداره امیدوارم بعد از خوندن داستان هم با من هم عقیده بشید کتاب مگس ها از ژان پل سارتر یکم سنگینه اما خوبه.....شاید خوشتون بیاد بار هستی از میلان کوندرا جاودانگی از میلان کوندرا سقوط از کامو بیگانه از کامو تهوع از سارتر و خیلی کتابهای خوبه دیگه شب خوش 4 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ خوب این دو مسئله رو کتاب های علمی هم به انسان میدند... با این تفاوت که اونها خیلی دقیق تر و با اثبات هستند... رمان اینطور نیست... و خیلی هم حاشیه داره... اون همه شخصیت های مختلف... فکر های نویسنده... چیزهایی که در ذهن شخصیت ها میگذره... اینها برام جذاب نیستند... درسته ولی جایگاه رمان با کتابای علمی فرق میکنه البته اینکه لذت نمیبری یه بحث دیگست هرکسی از یه نوع فعالیت هاییی لذت میبره و نمیشه کسی و مجبور کرد که منم از خشکی کتابایی که فقط علمی و دودوتا چهارتایی هستن لذت نمیبرم البته نمیگم نمیخونم چون دوست ندارم تو یه بعد پیش برم حالا چرا زنان کوچک و اسم بردی ؟ "بیگانه" آلبر کامو رو اسم میبردی یا "کوری "ساراماگو ...."قلعه حیوانات" جرج اورول "بار هستی"کوندرا "مسخ" کافکا و خیلیای دیگه حالا یکی از اینارو بخون شاید خوشت اومد من کوری رو بهت پیشنهاد میکنم 3 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۰ من وقتی تین ایجر بودم خووندم، از اون هم لذت بردم ولی رمانهای خیلی قشنگتر و بزرگتر از اون هم هستن.رمان زنان کوچک مثل فیلم هری پاتر میمونه waffen. خوب من زنان کوچک برام خیلی خنده دار بود... نمیدونم والا... من کلا برای رمان خوندن خلق نشدم... اصلا یک صفحه رو هم نتونستم بخونم... داشت خوابم میبرد... دریغ از یک ذره جذابیت... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده