مشاعره با اشعار مولوی

[azarafrooz 14221]

فرستاد آنطرف یک دو رسول

حاذقان و کافیان بس عدول

[* v e n o o s * مهمان]

لطف سالوس جهان خوش لقمه ایست

کمترش خور کان پر آتش لقمه ایست

آتشش پنهان و دودش آشکار

دود او ظاهر شود پایان کار

[m.memar 434]

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

[* v e n o o s * مهمان]

مجنون شده‌ام از بهر خدا

زان زار تو مرا یک سلسله کن

[m.memar 434]

نیست در عالم ز هجران تلخ تر

هرچه خواهی کن و لیک آن نکن

[* v e n o o s * مهمان]

نغمه ها ی اندرون اولیا

اولا گوید که ای اجزا بیا

 

هین ز لا و نفی سر ها بر زنید

این خیال و وهم یکسو افکنید

[meysam62 4529]

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد

[m.memar 434]

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

[meysam62 4529]

دوست دارد یار این آشفتگی

کوشش بیهود به از خفتگی

[moein.s 18984]

یک پاره اخضر می​شود یک پاره عبهر می​شود

یک پاره گوهر می​شود یک پاره لعل و کهربا

[ترانه18 8013]

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما

آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

[meysam62 4529]

از خدا جوییم توفیق ادب

بی ادب محروم گشت از لطف رب

[moein.s 18984]

بر روح برافزودی تا بود چنین بودی

فر تو فروزان شد تا باد چنین بادا

[meysam62 4529]

از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم

 

ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

[moein.s 18984]

نفسی فلک نیاید دو هزار در گشاید

چو امیر خاص اقرا به دعا گشاید آن لب

[meysam62 4529]

با من صنما دل یک دله کن

گر سر ننهم آنگه گله کن

[moein.s 18984]

نیر اعظم بدان شد آفتاب

کو در آتش خانه دارد بی​لغوب

[meysam62 4529]

باده نخورم ور زآن که خورم

بوسه دهد او بر ساغر من

[azarafrooz 14221]

نوميد مشو اميد مي دار اي دل

در غيب عجايبست بسيار اي دل

[judyabott 8886]

دام دگر نهاده ام تا که مگر بگیرمش ...... آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش