ali6668 1159 ارسال شده در 28 خرداد، 2012 در باغ به جز عکس رخ دوست نبینیم وز شاخ به جز حالت مستانه ندانیم 5
AFARIN 7196 ارسال شده در 9 تیر، 2012 مكانم لامكان باشد نشانم بي نشان باشد نه تن باشد نه جان باشد كه من از جان جانانم 4
sam arch 55879 ارسال شده در 9 تیر، 2012 من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب با یکی افتادهام کو بگسلد زنجیر را 3
moein.s 18984 ارسال شده در 28 مرداد، 2012 لقمه شدی جمله جهان گر عشق را بودی دهان دربان شدی جان شهان گر عشق را بودی دری 1
*Cloudy sky* 22513 ارسال شده در 13 مهر، 2012 یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا من خمره افیونم زنهار سرم مگشا آتش به من اندرزن آتش چه زند با من کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا 1
moein.s 18984 ارسال شده در 13 مهر، 2012 ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها ای آتشی افروخته در بیشه اندیشهها امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا 1
*Cloudy sky* 22513 ارسال شده در 13 مهر، 2012 ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا 1
moein.s 18984 ارسال شده در 13 مهر، 2012 از سبب مصادره شحنه عشق رهزند پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره 1
*Cloudy sky* 22513 ارسال شده در 13 مهر، 2012 هزارساله گذشتی ز عقل و وهم و گمان تو از کجا و فشارات بدگمان ز کجا تو مرغ چارپری تا بر آسمان پری تو از کجا و ره بام و نردبان ز کجا کسی تو را و تو کس را به بز نمیگیری تو از کجا و هیاهای هر شبان ز کجا 1
moein.s 18984 ارسال شده در 13 مهر، 2012 آمد بتی بیرنگ و بو دستم معطل شد بدو استاد دیگر را بجو بهر دکان بتگری 3
*Cloudy sky* 22513 ارسال شده در 13 مهر، 2012 يک مدتی ارکان بدی يک مدتی حيوان بدی يک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو 3
moein.s 18984 ارسال شده در 13 مهر، 2012 تو رو خدا دیگه به و ختم نشه،پیرمان در آمد:obm: ور خود برآید بر سما کی تیره گردد آسمان کز دود آورد آسمان چندان لطیفی و ضیا 3
*Cloudy sky* 22513 ارسال شده در 13 مهر، 2012 به روی چشم دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را 2
moein.s 18984 ارسال شده در 13 مهر، 2012 خداوند خیرتان دهد اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را فراغتها کجا بودی ز دام و از سبب ما را 2
*Cloudy sky* 22513 ارسال شده در 13 مهر، 2012 ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا میشود انگور ما 2
moein.s 18984 ارسال شده در 13 مهر، 2012 ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب وز بهر خدا زین جا اندرگذری امشب 2
azarafrooz 14221 ارسال شده در 21 مهر، 2012 بهر شهوت جان خود را میدهی همچون ستور وز برای جان خود که میدهی وانگه به زور 1
moein.s 18984 ارسال شده در 21 مهر، 2012 روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا 1
ارسال های توصیه شده