رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار مولوی


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

در باغ به جز عکس رخ دوست نبینیم

وز شاخ به جز حالت مستانه ندانیم

  • Like 5
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

مكانم لامكان باشد نشانم بي نشان باشد

نه تن باشد نه جان باشد كه من از جان جانانم

  • Like 4
ارسال شده در

من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب

با یکی افتاده​ام کو بگسلد زنجیر را

  • Like 3
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

از علی اموز اخلاص عمل

شیر حق را دان منزه از دغل

  • Like 3
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

لقمه شدی جمله جهان گر عشق را بودی دهان

دربان شدی جان شهان گر عشق را بودی دری

  • Like 1
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا

من خمره افیونم زنهار سرم مگشا

آتش به من اندرزن آتش چه زند با من

کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا

  • Like 1
ارسال شده در

ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی​منتها

ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه​ها

امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی

بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا

  • Like 1
ارسال شده در

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا

در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا

جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو

ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا

  • Like 1
ارسال شده در

از سبب مصادره شحنه عشق رهزند

پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره

  • Like 1
ارسال شده در

هزارساله گذشتی ز عقل و وهم و گمان

تو از کجا و فشارات بدگمان ز کجا

تو مرغ چارپری تا بر آسمان پری

تو از کجا و ره بام و نردبان ز کجا

کسی تو را و تو کس را به بز نمی‌گیری

تو از کجا و هیاهای هر شبان ز کجا

  • Like 1
ارسال شده در

آمد بتی بی​رنگ و بو دستم معطل شد بدو

استاد دیگر را بجو بهر دکان بتگری

 

  • Like 3
ارسال شده در

يک مدتی ارکان بدی يک مدتی حيوان بدی

 

يک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو

  • Like 3
ارسال شده در

تو رو خدا دیگه به و ختم نشه،پیرمان در آمد:obm:

 

ور خود برآید بر سما کی تیره گردد آسمان

کز دود آورد آسمان چندان لطیفی و ضیا

  • Like 3
ارسال شده در

اندک اندک جمع مستان میرسند

اندک اندک می پرستان میرسند!!!:ws3:

  • Like 3
ارسال شده در

به روی چشم:ws3:

 

دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را

داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را

  • Like 2
ارسال شده در

خداوند خیرتان دهد:ws3:

 

اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را

فراغت​ها کجا بودی ز دام و از سبب ما را

  • Like 2
ارسال شده در

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما تا می‌شود انگور ما

  • Like 2
ارسال شده در

ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب

وز بهر خدا زین جا اندرگذری امشب

  • Like 2
ارسال شده در

بهر شهوت جان خود را میدهی همچون ستور

 

وز برای جان خود که میدهی وانگه به زور:icon_gol:

  • Like 1
ارسال شده در

روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی

پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا:ws37:

  • Like 1
×
×
  • اضافه کردن...