spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ در زندگي بعدي من مي خواهم در جهت معکوس زندگي کنم. با مردن شروع مي کني و مي بيني که همه چيز خيلي عجيب است. سپس بيدار مي شوي و مي بيني که در خانه سالمندان هستي! و هر روز که مي گذرد حالت بهتر مي شود. بعد از مدتي چون خيلي سالم و سرحال مي شوي از آنجا اخراجت مي کنند! بعد از آن مي روي و حقوق بازنشستگي ات را مي گيري. وقتي کارت را شروع ميکني در همان روز اول يک ساعت مچي طلا مي گيري و يک ميهماني برايت ترتيب داده مي شود (ميهماني اي که موقع بازنشستگي براي شما مي گيرند و به شما پاداش يا هديه مي دهند). 40 سال آزگار کار مي کني تا جوان شوي و از بازنشستگي ات!! لذت ببري. سپس حال مي کني و الکل مي نوشي و تعداد زيادي دوست دختر خواهي داشت. کمي بعد بايد خودت را براي دبيرستان آماده کني. سپس دبستان و بعد از آن تبديل به يک بچه مي شوي و بازي مي کني. هيچ مسووليتي نداري. سپس نوزاد مي شوي و آنگاه به دنيا مي آيي. در اين مرحله 9 ماه را بايد به حالت معلق در يک آب گرم مجلل صفا مي کني که داراي حرارت مرکزي است و سرويس اتاق هم هميشه مهيا است، و فضا هر روز بزرگتر ميشود، وااااي! و در پايان شما با يک ارضاء به پايان مي رسيد. مي بينيد که حق با بنده است. 9 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ جالب بود تو فیلم سرگذشت عجیب بنجامین باتن هم همین داستان رو به تصویر کشیدن میشه تصور کرد امکانپذیربودن همچین چیزی رو! 5 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ چقدر دوست داشتم الان تو اون اب گرمه بودم 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ افشین من هرجا این شکلکه رومیبینم یاد تومیافتم فک کنم تو زندگی بعدی هرجاتورو ببینم یاد این شکلکه بیفتم!! 1 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ در زندگي بعدي من مي خواهم در جهت معکوس زندگي کنم.با مردن شروع مي کني و مي بيني که همه چيز خيلي عجيب است. سپس بيدار مي شوي و مي بيني که در خانه سالمندان هستي! و هر روز که مي گذرد حالت بهتر مي شود. بعد از مدتي چون خيلي سالم و سرحال مي شوي از آنجا اخراجت مي کنند! بعد از آن مي روي و حقوق بازنشستگي ات را مي گيري. وقتي کارت را شروع ميکني در همان روز اول يک ساعت مچي طلا مي گيري و يک ميهماني برايت ترتيب داده مي شود (ميهماني اي که موقع بازنشستگي براي شما مي گيرند و به شما پاداش يا هديه مي دهند). 40 سال آزگار کار مي کني تا جوان شوي و از بازنشستگي ات!! لذت ببري. سپس حال مي کني و الکل مي نوشي و تعداد زيادي دوست دختر خواهي داشت. کمي بعد بايد خودت را براي دبيرستان آماده کني. سپس دبستان و بعد از آن تبديل به يک بچه مي شوي و بازي مي کني. هيچ مسووليتي نداري. سپس نوزاد مي شوي و آنگاه به دنيا مي آيي. در اين مرحله 9 ماه را بايد به حالت معلق در يک آب گرم مجلل صفا مي کني که داراي حرارت مرکزي است و سرويس اتاق هم هميشه مهيا است، و فضا هر روز بزرگتر ميشود، وااااي! و در پايان شما با يک ارضاء به پايان مي رسيد. مي بينيد که حق با بنده است. چه قدر جالب شبیه بنجامین باتن. اتفاقا بعد از مدت ها امروز برای بار دوم این فیلم رو دیدم. پر از نکته و دیالوگ های قابل تامله. زندگی رو از هر طرف که شروع کنی سرگذشت همون پوشکه و این که هیچ چیز پایدار نیست این دو تا دیالوگ چن بار تکرار می شن ولی وقتی اون حس بنجامین توی 7 یا 8 سالگی رو تصور می کنم که می گفت احساس می کنه یه عمری رو پشت سر گذشته اما هیچ چیز یادش نمیاد یا اون حالت هایی که می گفتند پزشک ها ابتدای جنونه، اصلا دلم نمی خوادتوی این روند معکوس قرار بگیرم!!! تا رسیدن به یه سنیش لذت بخشه. تا میانسالیش و جوونی. همون جایی که به کیت بلانشیت می گه داره سنمون بهم می رسه. ولی بعد ز اون از دست دادن همه چیز بر خلاف روند طبیعی اطراف درد آوره. 3 لینک به دیدگاه
//\// 1806 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ افشین من هرجا این شکلکه رومیبینم یاد تومیافتمفک کنم تو زندگی بعدی هرجاتورو ببینم یاد این شکلکه بیفتم!! لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده