spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ هر لحظه مزن در،که در این خانه کسی نیست بیهوده مکن ناله،که فریاد رسی نیست شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستند شاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست آزادی اگر می طلبی،غرقه به خون باش کاین گلبن نو خاسته بی خار و خسی نیست دهقان دهد از زحمت ما یک نفس اما آنروز کخ دیگر ز حیاتش نفسی نیست با بودن مجلس بود آزادی ما محو چون مرغ که پابسته ولی در قفسی نیست گر موجد گندم بود از چیست که زارع از نان جوین سیر به قدر عدسی نیست هر سر به هوای سر و سامانی ما را در دل بجز آزادی ایران هوسی نیست در راه طلب فرخی ار خسته نگردید دانست که تا منزل مقصود بسی نیست 5 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۰ ارزش دوباره خوندنش رو داره ...... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده