pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۰ سلام دوستان قصد دارم در این تاپیک از حرفها و اندیشه های درونی خودم بگم حرفهایی که گاه گفتنش موجب دردسر میشه و نگفتنش باعث رنج و ملال!!! [FLASH=width=1 heigh=1] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH] 47 لینک به دیدگاه
pianist 31129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۹۰ یاد بازی گردو ، شکستم افتادم من یه قدم جلو میام تو یه قدم جلو میای دوباره من یه قدم و.... هر لحظه به هم نزدیک و نزدیکتر میشیم حس عجیبی داره با برداشتن هر قدم برای دیدن قدم های بعدی مشتاق تر میشیم و در آخر... و در لحظه ی آخر وقتی خیلی به هم نزدیک شدیم یکی پا میزاره روی پای اون یکی و همه چیز تموم میشه! آره یه نفر پیروز میشه و یه نفر بازنده داشتم فکر میکردم روابط بین ما آدما هم مثل همین بازی میمونه! 28 لینک به دیدگاه
pianist 31129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۰ میخوام پرواز کنم! آره پرواز... هر چند... هوای شهر آلوده ست... ولی شاید یه گوشه ای ، یه شاخه درختی و یا شاید اگه یه خورده تلاش کنم بتونم خودمو برسونم به قله... اونجاست که میتونم با خیال راحت نفس بکشم..! :smiley-gen165: 21 لینک به دیدگاه
pianist 31129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آبان، ۱۳۹۰ [FLASH=width=25 heigh=25] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH] 26 لینک به دیدگاه
pianist 31129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یکسال پیش... او رفت... چه بجا ماند... یک جفت کفش... یک عصای چوبی.... یک چادر نماز.... و اندکی وسایل دیگر... که دیگر جلوی چشم نیست... اینها اندک اند اما... چیزی که ماند یک دنیا خاطرست... و اشک... یادمان نمیرود هرگز... خدایت رحمت کند... 20 لینک به دیدگاه
pianist 31129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۲ دقیقا مشکل همینجاست... که من یکرنگم و... تو رنگارنگ...! 15 لینک به دیدگاه
pianist 31129 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۲ قبلا هم گفته بودم وابستگی آدم رو از پا در میاره، آدم باید به زندگی امید داشته باشه و ثابت قدم باشه... اینروزها احساس میکنم در استانه تغییر بزرگی قرار گرفته ام و باید بپذیریم که رویایی زندگی کردن اصلا خوب نیست. باید چشم هارو باز کرد و حقایق زندگی رو دید و باید با قدرت و قاطعیت قدم برداشت. خدایا اینروزها بهمون فهموندی که چقدر تنها شدیم ولی حداقل خودت دستمونو بگیر و تنهامون نذار. پذیرفتن بعضی حقایق شاید سخت باشه ولی حداقل باعث میشه آدم قوی بشه و احساسی برخورد نکنه. مثل زندگی توی همین فضای مجازی که بنظر من جز به دیده یه محیطی کاری و سرگرمی نباشد بهش نگاه کرد ولی خیلی وقتا ما بیش از حد غرق اون شدیم. حالا... ممنون از دوستایی که در اندیشه های پیانیست رسه زدن و روی تاپیک من کلیک زدن چه اونهایی که فقط خواندند و چه اونهایی که گاهی همدردی کردند. من هیچوقت پیانیست نشدم به همین دلیل باید نام دیگری برای خودم انتخاب کنم. 13 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده