رفتن به مطلب

علل نفوذ زبانهاي تر کی و گیلکی در تالش


ارسال های توصیه شده

سالها پیش یعنی درست در سال 1372 یا 1993 میلادي،بعنوان استاد مهمان،یک ترم در دانشگاه کلاگن فورت اتریش تدریس میکردم.روزي به همراه دوست و همکار دیرینه ام پرفسور مارتین زگر که رییس انستیتوي جغرافیاست به ملاقات سفیر وقت ایران در وین رفتیم.پس از صحبتهاي کاري در دفتر سفیر به اتاقی رفتیم که کتابهاي زیادي در قفسه هاي آن چیده شده بود وظاهرا شکل کتابخانه داشت.سفیرکه خود مردي اهل مطالعه و تحقیق بود به نکته اي اشاره کرد که براي هر دوي ما جالب بود. میگفت در ساعات فراغت در آرشیو سفارت به مطالعه سوابق روابط ایران و اتریش میپردازم و روزي به آیین نامه پذیرش

سفراي خارجی در اتریش بر خوردم و آنرا مطالعه کردم. در یکی از بند هاي این آیین نامه آمده بود که شرط پذیرش سفراي دیگر کشورها در اتریش، دانستن یکی از سه زبان خارجی است که یکی از این زبانها زبان فارسی بود یعنی اینکه اگر سفیري زبان فارسی را بعنوان زبان خارجی میدانست، شرط پذیرش وي در اتریش برآورده میشد.

از این سخن سفیر مارتین فقط حیرت کرد،اما من احساس مطبوع و غرور آمیزي داشتم که زبان رسمی کشورم،یعنی فارسی یا زبانی که گوته و نیچه از درك مضامین و شیوایی آن لذت میبردند،تا سالهاي نه چندان دور،حداقل در این کشور اروپایی، بعنوان یک زبان جهانی به رسمیت شناخته میشد.

اینکه چرا چنین بوده و چگونه زبان فارسی این اعتبار را بدست آورد و سپس از دست داده بحثی جداگانه است قدر مسلم اینکه عملکرد بردارهاي یک زبان یعنی کسانیکه به آن زبان سخن میگویند و مینویسند، در فرازوفرود اعتبار آن نقش بسیار تعیین کننده دارد.

زبان اگر فعال باشد، یعنی مورد استفاده قرار گیرد، به پویایی و بالندگی میرسد و اگر مورد بی اعتنایی قرار گیرد بسرعت زبان دیگري جایگزین میشود. سرنوشتی که زبان تالشی در گستره جغرافیایی قومی خود دچار آن شده، از این قانونمندي جدا نیست واگر امروز بخود نیاییم، فردا براي باز زنده سازي این زبان بسیار دیر خواهد بود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

بسیاري از شما از خود میپرسید و یا اینکه مورد پرسش قرار میگیرید که چرا در تالش برخی مردم به ترکی

سخن میگویند. سنجش و معیار این استنباط دیگران از مردم که متاسفانه آنرا به همه مناطق تالش نشین تعمیم میدهند، عمدتا کسانی هستند که در کوچه و بازارهاي شهري تالش با آنان برخورد میکنند. و همین برخوردهاي مقطعی وسطحی، این ذهنیت را براي آنان ایجاد میکنند که همه مردم در تالش به ترکی سخن میگویند. آنوقت این سوال پیش میاید که اگر تالشها هویت قومی و فرهنگی مستقل دارند، پس چرا به زبان خویش سخن نمی گویند. پاسخ به چنین سوالی چندان ساده نیست واغلب از پرداختن به آن طفره میروند و دقیقا همین جاست که به سادگی از کنار آن میگذریم.

اگر بدانی که چگونه به زبان خود جفا کرده ایم، شاید در صدد آن براییم که چگونه به آن وفا کنیم . لازمه این وفا آگاهی از علل مقهور شدن زبان تالشی در خانه خود، در مقابل زبان ترکی است.

اگر بخواهیم شدت تاثیر پذیري زبان تالشی را از زبانهاي مجاور، در قلمرو کنونی تالش تقسیم بندي کنیم،میتوان از سه حوزه اصلی بشرح زیر نام برد:

حوزه شمالی، عمدتا کرگانرود، لیسار و حویق که بشدت تحت تاثیر زبان ترکی قرارا گرفته است.

حوزه مرکزي یعنی اسالم ، پره سر و شاندرمن که تاثیر پذیري کمتري دارند.

حوزه جنوبی یعنی رضوانشهر وماسال که تا حدود زیادي تحت تاثیر زبان گیلگی قرار گرفته است.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

بسیاري از شما از خود میپرسید و یا اینکه مورد پرسش قرار میگیرید که چرا در تالش برخی مردم به ترکی

سخن میگویند. سنجش و معیار این استنباط دیگران از مردم که متاسفانه آنرا به همه مناطق تالش نشین تعمیم میدهند، عمدتا کسانی هستند که در کوچه و بازارهاي شهري تالش با آنان برخورد میکنند. و همین برخوردهاي مقطعی وسطحی، این ذهنیت را براي آنان ایجاد میکنند که همه مردم در تالش به ترکی سخن میگویند. آنوقت این سوال پیش میاید که اگر تالشها هویت قومی و فرهنگی مستقل دارند، پس چرا به زبان خویش سخن نمی گویند. پاسخ به چنین سوالی چندان ساده نیست واغلب از پرداختن به آن طفره میروند و دقیقا همین جاست که به سادگی از کنار آن میگذریم.

اگر بدانی که چگونه به زبان خود جفا کرده ایم، شاید در صدد آن براییم که چگونه به آن وفا کنیم . لازمه این وفا آگاهی از علل مقهور شدن زبان تالشی در خانه خود، در مقابل زبان ترکی است.

اگر بخواهیم شدت تاثیر پذیري زبان تالشی را از زبانهاي مجاور، در قلمرو کنونی تالش تقسیم بندي کنیم،میتوان از سه حوزه اصلی بشرح زیر نام برد:

حوزه شمالی، عمدتا کرگانرود، لیسار و حویق که بشدت تحت تاثیر زبان ترکی قرارا گرفته است.

حوزه مرکزي یعنی اسالم ، پره سر و شاندرمن که تاثیر پذیري کمتري دارند.

حوزه جنوبی یعنی رضوانشهر وماسال که تا حدود زیادي تحت تاثیر زبان گیلگی قرار گرفته است.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

در مقابل این تقسیم بندي کلی،تقسیمات فرعی با شدت و ضعف نسبی شهرستانهاي سه گانه تالش و دیگر شهرستانهاي تالش نشین وجود دارد که میتوان آنرا بشرح زیر خلاصه کرد:

حوزه ویزنه با برتري نسبی زبان تالشی

حوزه چوبر با برتري زبان ترکی در چوبر و روستاهاي واقع در کنار جاده اصلی ولی برتري زبان تالشی در روستاهاي کوهپایه و کوهستان.

حوزه حویق با زبان ترکی در روستاهاي جلگه اي.

حوزه سوست و کشلی با برتري زبات تالشی.

حوزه خطبه سرا و شیرآباد با برتري زبان ترکی.

حوزه لیسار با برتري زبان ترکی در جلگه و کوهپایه.

حوزه جوکندان با برتري زبان تالشی در جلگه و کوهپایه.

حوزه هشتپر با برتري زبان ترکی در شهر و تعادل زبان تالشی و ترکی در جلگه و کوهپایه و کوهستان.

حوزه اسالم با برتري زبان تالشی.

حوزه پره سر و دیناچال با برتري زبان تالشی.

حوزه اردجان با برتري زبان تالشی.

حوزه پونل و شاندرمن با برتري زبان تالشی.

حوزه رضوانشهر و ماسال به هم وزنی نسبی زبان تالشی و گیلکی در نقاط شهري و برتري زبان تالشی در نفاط روستایی.

البته این نیز تقسیم بندي کاملی نیست، بلکه در حدي که بتوان تمایزهاي کلی را نشان دهد قابل توجه است. انجام یک تقسیم بندي و حوزه بندي کامل به تحقیقات میدانی گسترده اي نیاز دارد که امیدوارم دانشجویان عزیز در رشته هاي مرتبط به انجام آن همت گمارند.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در نفوذ و گسترش زبانهاي ترکی وگیلکی در شمال و جنوب تالش عوامل متعددي دخالت داشته اند که اهم آنها را میتوان بشرح زیر طبقه بندي کرد:

١عامل سیاسی: همه میدانیم که پس از پایان جنگهاي ایران وروس و تحمیل عهدنامه گلستان وترکمانچاي به ایران، وحدت جغرافیایی تالش از هم گسیخت و بدنبال آن تالش به واحدهاي سیاسی - اداري کوچکتري تقسیم شد. پادشاهان قاجار براي درهم شکستن یکپارچگی قومی و زبانی تالش، حکومت نواحی تالش را به حکام غیر محلی واگذار کردند. در قسمتهای مختلف کرگانرود، یعنی نیمه شمالی تالش ایران، از آستارا تا اسالم، تعدادي از خوانین ترك زبان به حکومت گمارده شدند که هریک حکومت قسمتی ازاین ناحیه را در تیول

خود داشتند این حکام براي اداره حوزه حکومتی خود، بویژه آنجا که به خوانین، کدخدایان و مباشرین تالشی اعتمادي نداشتند، ناگزیز تعدادي از نزدیکان خویش را به محل حکومت خود برده و در آنجا اسکان دادند. بدین ترتیب این حکام و مباشرین آنها چون زبان تالشی نمی دانستند و تنها به ترکی سخن میگفتند، زبان حکومتی نیز به تبعیت از آنها زبان ترکی شده و مردم بهنگام مراجعه به آنها ناگزیر از یادگیري زبان ترکی شدند.

در همین حال تعدادي از بزرگان و صاحب منصبان تالشی نیز که با امور سیاسی آشنا بودند، به اقتضا شغل و منصبی که داشتند، با زبان ترکی که زبان اصلی قاجارها و حکام محلی آنان بود، آشنایی داشتند. لیکن تنها در مواقع معینی به این زبان تکلم میکردند و زبان روزمره آنها عمدتا تالشی بود.

برعکس کرگانرود، در حوزه هاي اسالم و تالشدولاب حتی خوانین غیر تالشی و ترك زبان نیز در میان تالشها ذوب شده وناگزیر از پذیرش و یادگیري تالشی شدند. لیکن چون کرگانرود مقر اصلی حکومت بود، تاثیر پذیري توده مردم از زبان حکومت بیشتر از سایر نواحی تالش بود. در خطبه سرا و لیسار نیز بعنوان مراکز درجه دوم حکومتی و مهاجرت و اسکان تعداد زیادي از اقوام ترك زبان به این نواحی، بتدریج زبان ترکی اهمیت بیشتري پیدا کرد. امروز در این دو محل بیشتر به ترکی سخن گفته میشود.

درنواحی ماسال و شاندرمن چون ارتباطات سیاسی بیشتر با مرکز حکومت گیلان،یعنی رشت بر قرار بود، کمتر در حوزه نفوذ زبان ترکی قرار گرفت. حتی تا دهه هاي اخیر نیز زبان گیلکی در این ناحیه گسترش چندانی نداشت. به همین دلیل زبان تالشی توانست موقعیت و منزلت خود را بعنوان زبان اصلی گفتگو بین مردم حفظ کند.

امروزه نیز زبان ترکی آنجاها عمومیت بیشتري دارد که مرکز و مقر استقرار حگومت بودند. هرچه فاصله مردم بومی با مقر حکومت بیشتر وتماس آنها با عوامل حکومتی ترك زبان کمتر بود، به همان نسبت تاثیر پذیري آنان از زبان ترکی نیز کمتر و برتري زبان تالشی در میان آنها محسوستر است.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

٢عامل اقتصادي: اصولا تالشها کمتر به مشاغل بازرگانی و داد وستد می پرداختند و حتی میتوان گفت که هنوز هم تالشها بازرگان خوبی، آنچنانکه از دیگر نقاط ایران میشناسیم نیستند. شاید یکی از دلایل عدم علاقه آنان به بازرگانی، صداقت و وارستگی فطري و باطنی آنان باشد. اگر به تاریخ تکامل سوداگري یا مرکانتلیسم در اروپا و امریکا و دیگر مناطق آسیا توجه کنیم به یک سري قانونمندي هاي « سیاست اقتصادي » و « اقتصاد سیاسی » و مفهوم علمی و عملی دو اصطلاح کلی براي تحقق این دو اصطلاح و بکارگیري اصول آن پی میبریم که شرایط اولیه آن در تالش وجود نداشته است. تالشها عمدتا اقتصاد خودکفا داشته اند و براي تامین نیازهاي خود کمتر به تولیدات مناطق مجاور وابسته بودند. غذاي اصلی مورد نیاز را خود تامین میکردند. و پوشاك خود را نیز خود تهیه میدیدند. مازاد محصول بین جلگه نشینان و کوه نشینان مبادله میشد و به همان نسبت که از مصرف کالاهاي دیگر مناطق بی نیاز بودند، کالاي چندانی هم به بازارهاي مناطق مجاور عرضه نمی کردند.

تعجبی ندارد اگر میبینیم که تالش ها حتی زیور آلات، آیینه و ابزار مورد نیاز را خود تولید میکردند. بنظر میرسد عومل جغرافیایی طبیعی مانند جنگلهاي انبوه و بیشه زارها، رودخانه هاي سیلابی، کوهستانهاي سخت، اراضی باتلاقی در ناحیه جلگه اي و حتی اقلیم پر باران مشکلات ارتباطی و دسترسی زیادي براي آنان ایجاد میکردند. تا جاییکه ترجیح میدادند بجاي جستجو در بازارهاي مناطق مجاور براي کالاهاي مورد نیاز، خود به تولید آن بپردازند. اما حرکتی که به دنبال پویایی عصر مرکانتلیسم و رواج سوداگري آغاز شده بود، میکوشید که گستره اي فراگیرداشته باشد.

به همین دلیل تالش هم از روند این تحول نمی توانست بدور مانده و به اقتضاي شرایط محیطی در انزواي جغرافیایی بسر برد.

بدنبال این روند سوداگران و بازرگانان مهاجر با استقرار در آبادیهاي ساحلی مانند کرگانرود، لیسار، حویق، آلالان، دیناچال و سایر نقاط که اغلب با پیشوند بازار نامگذاري شده بودند، ابتدا مرکز تجاري ثابتی بوجود آوردند که هم کالا هاي بومی تالشان را خریداري میکردند و هم اینکه محصولات کارخانه اي عصر صنعتی را به آنان عرضه میداشتند. بیشتر این بازرگانان مستقر در بازارهاي ثابت و شرکا دوره گرد آنان را که چرچی یا جارچی نامیده میشدند، مهاجرین ترك زبان تشکیل میدادند که یا از باکو و یا از اردبیل و خلخال به این بازار ها آمده بودند. با رونق سوداگري و تجارت و تجاري شدن تولیدات تالشان وابستگی آنان به بازار روزبروز بیشترشد و به همین نسبت هم زمینه هاي گفتگو میان تالشان و بازرگانان توسعه یافت و چون این بازرگانان ترك زبان بودند، ناگزیر زبان تجاري مردم نیز ترکی شد.

امروز هم بازماندگان بسیاري از این بازرگانان که اجداد آنان از دیگر نقاط به تالش مهاجرت کرده اند، در تالش زندگی میکنند وبا آمیزش با تالشان، در طول زمان خود تالش شده اند. لیکن هنوز هم در شهرها و آبادیهایی که درمسیر جاده اصلی قرار گرفته اند، بسیاري از مغازه داران به زبان ترکی سخن میگویند. در همین رابطه نباید فراموش کرد که بر خی از مشتریان آنان را مسافرین عبوري ترك زبان تشکیل میدهند و آنان براي سهولت فهم یکدیگر بجاي زبان تالشی یا فارسی با همدیگر به ترکی صحبت میکنند.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

٣عامل اجتماعی : سومین عامل تاثیر گذار که در گسترش و نفوذ زبان ترکی در نواحی شمالی تالش نقش داشت عامل اجتماعی بود. میدانیم که تالشها عمدتا برنجکار و دامدار هستند و کشت برنج به نیروي کار متمرکز نیاز دارد. تا قبل از بکارگیري تیلرها براي شخم مزارع، انجام شخم و مرزبندي و آماده سازي زمین براي کاشت عمدتا توسط کارگران فصلی صورت میگرفت که براي همین منظور از روستاهاي مختلف خلخال و اردبیل به تالش می آمدند و نیاز به نیروي کار و انجام قرار و مدارهاي آن ازپایان فصل پاییز شروع میشد. به همین دلیل کارگران فصلی از ماههای آذر و دي به طرف تالش حرکت میکردند و با جمع شدن در قهوه خانه هاي شهري و روستایی با کارفرماي خود قرار داد کاري می بستند. آنان چون با گاو وخیش شخم میزدند کار به کندي پیش میرفت. بویژه اینکه شخم اول و شخم دوم یامرزکه باکرت بندي مزارع همراه بود وقت زیادي میگرفت و مزارع باید تا آخر فروردین آماده کاشت میشدند.

این کارگران که در زبان تالشی مژدور یا مزدور نامیده میشدند، حدود 3تا 5ماه در منزل کارفرمایان خود بسر میبردند.

تداوم این آمد و شدها به آمیزش اجتماعی و فرهنگی بیشتري منجر میشد و چه بسا که برخی از این کارگران فصلی از زادگاه خود کنده شده و در تالش ساکن میشدند. از این طریق نیز زبان ترکی در لایه هاي میانی و پایینی جوامع تالشی، بدلیل حضور مستمر کارگران مژدور و در میان خانواده هاي تالشی گسترش می یافت.

از طرف دیگر تالشان پس از پایان فصلی برنجکاري براي استراحت و فرار از گرماي تابستان و آزار پشه ها،مزارع را به میرابها و آبیارها می سپردند و عازم ییلاقهاي سنتی خود میشوند. نواحی ییلاقی تالشان همرز با عشایر و دامداران استان کنونی اردبیل است. این همجواري ارتباط اجتماعی زیادي را میان آنان موجب شده و بیش از پیش باعث استفاده از زبان ترکی براي گفتگو میشد.

در همین حال نباید فراموش کرد که مهاجرتهاي فصلی در تالش بشکل عمودي یعنی در مسیر ییلاق-قشلاق انجام میگرفت و کمتر اتفاق میافتاد که این مهاجرتها شکل افقی داشته باشد.یعنی بندرت کسی میان لیسار و حویق یا اسالم و پره سر مهاجرت میکرد و مهاجرت عمدتا عبارت بود از مهاجرت فصلی و ییلاقی تالشان به کوهستانها و مهاجرت فصلی کارگران ترك زبان در زمستان و آذربایجان به تالش براي کار در مزارع.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

البته در کنار مهاجرت فصلی کارگران مردوز ترك زبان از قلمرو استان کنونی اردبیل به تالش، مهاجرت فصلی کارگران زن از بندر انزلی و کپورچال در فصل بهار به تالش نیز انجام می گرفت. با افزایش سطح زیر کشت مزارع برنج، به همان نسبت که نیاز به نیروي کارمردان فزونی میگرفت، نیاز به نیروي کار زن نیز براي کاشت و وجین مزارع افزایش می یابد. کمبود نیروي کار زن هم از همسایگان جنوبی تالش که گیلک زبان بودند تامین میشد. استمرار این مناسبات اجتماعی و کاري باعث اسکان خانوارهاي گیلک زبان در نواحی جنوبی تالش شده و از این طریق نیز آمیزش وسیعی میان تالشان و گیلکها و زبان تالشی و گیلکی بوجود آمده است.

 

بر گرفته از شماره 2 فصلنامه تحقیقات تالش - زمستان 1380

محمد تقی رهنمایی

 

منبع:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

مقاله مفیدی بود امین جان.:wubpink:

فقط دو سوال داشتم..

تالشی ریشتاََ یه زبان مستقل هست یا یه گویش فارسیه؟

و اینکه با گیلکی متفاوت هست یانه؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
مقاله مفیدی بود امین جان.:wubpink:

فقط دو سوال داشتم..

تالشی ریشتاََ یه زبان مستقل هست یا یه گویش فارسیه؟

و اینکه با گیلکی متفاوت هست یانه؟

تالشی یه زبان مشتق شده و بالاتر از گویش هست

از زبان پهلوی مشتق شده

و با گیلکی دارای تفاوتهای عمده هست ولی عموما برای یکدیگر مخصوصا در مناطق همجوار قابل درک هستند!!!

  • Like 2
لینک به دیدگاه
تالشی یه زبان مشتق شده و بالاتر از گویش هست

از زبان پهلوی مشتق شده

و با گیلکی دارای تفاوتهای عمده هست ولی عموما برای یکدیگر مخصوصا در مناطق همجوار قابل درک هستند!!!

مرسی امین جان. انشاا... همه اقوام بتونند در حفظ زبان و آداب و سنن خود در سراسر ایران کوشا باشند.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...