*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۰ تورم : تورم یکی از آشناترین واژه ها در علم اقتصاد است. تورم باعث می شود کشورها به دوره های طولانی بی ثباتی گرفتار گردند. مقامات بانک های مرکزی اغلب دوست دارند که به عنوان سردمداران مبارزه با تورم شناخته شوند. سیاست مداران با وعده های مبارزه با تورم بر سر کار می آیند و خیلی راحت با شکست خوردن در این مبارزه، از قدرت کنار گذاشته می شوند. در ۱۹۷۴جرالد فورد، یکی از روسای جمهور آمریکا، حتی تورم را دشمن عمومی شماره یک در آمریکا اعلام کرد. پس ببینیم این تورم چیست و چرا این قدر اهمیت دارد؟ تورم، نرخ افزایش قیمت ها طی یک دوره زمانی معین است. تورم، معمولا یک سنجه کلی از قبیل افزایش عمومی در قیمت ها یا افزایش هزینه زندگی در یک کشور است؛ اما به شکل محدودتری نیز تعریف می شود (تورم کالاهای معین از قبیل غذا یا برای خدمات، از قبیل اصلاح موی سر). تورم در هر جا به کار رود، بیانگر میزان گران تر شدن مجموعه ای از کالاها یا خدمات طی یک دوره معین زمانی معمولا سالانه است. ● اندازه گیری تورم هزینه زندگی مصرف کنندگان به قیمت بسیاری از کالاها و خدمات و سهم هر یک در بودجه خانوار بستگی دارد. موسسات دولتی برای اندازه گیری هزینه زندگی یک مصرف کننده معمولی، اقدام به آمارگیری از خانوارهای نمونه می کنند تا سبد اقلام خریداری شده عمومی را شناسایی کرده و سپس هزینه خرید این سبد را طی زمان ردیابی کنند. (به طور مثال، هزینه های مسکن شامل اجاره و بهره وام مسکن، بزرگ ترین بخش از سبد مصرفی خانوارها در آمریکا را تشکیل می دهد.) هزینه این سبد در یک زمان معین، نسبت به سال پایه را شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) می نامند و درصد تغییر CPI طی یک دروه معین را تورم قیمت مصرف کننده، رایج ترین شاخص اندازه گیری تورم است. (برای مثال، اگر سال پایه CPI عدد ۱۰۰ باشد و CPI جاری ۱۱۰ است، تورم طی این دوره ۱۰ درصد است.) تورم اصلی مصرف کننده، با حذف قیمت هایی که دولت تعیین می کند و حذف قیمت های محصولات پرنوسان مثل غذا و انرژی، که تحت تاثیر شدید عوامل فصلی یا شرایط موقتی عرضه قرار دارند، روی روندهای زیربنایی و پایدار در تورم تمرکز می کند. تغییرات تورم اصلی را سیاست گذاران نیز با دقت نگاه می کنند. محاسبه نرخ تورم کلی برای یک کشور و نه فقط برای مصرف کنندگان، مستلزم ساختن یک شاخص با پوشش دهی گسترده تر است از قبیل شاخص تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی. سبد CPI به منظور سازگاری آمار تورمی، معمولا طی زمان ثابت نگهداشته می شود؛ اما هر از گاهی تغییر می کند تا تغییر الگوی مصرف جامعه را منعکس نماید؛ مثلا کالاها پیشرفته و مدرن امروزی شامل می شود و اقلامی که دیگر مورد مصرف اکثریت جامعه نیست از آن حذف می شود. یکی از شاخص های جانشین، شاخص تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی است که تغییر قیمت هر کالایی را که در اقتصاد طی زمان تولید می شود، نشان می دهد و در نتیجه محتوای آن هر سال دچار تغییر شده و به روزتر از سبد عمدتا ثابت CPI است؛ اما از طرف دیگر، چون شاخص تعدیل کننده شامل اقلام غیرمصرفی (از قبیل مخارج دفاعی) است؛ بنابراین نمی تواند معیار خوبی برای ارزیابی هزینه زندگی خانوارها به حساب آید. ● برندگان و بازندگان تورم در صورتی که درآمد اسمی خانوار که به صورت پول رایج دریافت می کند به اندازه افزایش قیمت ها افزایش نیابد، وضع خانوارها بدتر شده است؛ چون آنها حتی موفق به خرید همان سبد کالای سابق نخواهند شد. به عبارت دیگر، قدرت خرید آنها یا درآمد واقعی (که با تورم تعدیل شده است) کاهش می یابد. درآمد واقعی، یک متغیر جانشین برای نشان دادن سطح زندگی است. وقتی درآمدهای واقعی در حال افزایش است، به معنای افزایش سطح زندگی است و برعکس. در واقعیت امر، قیمت کالاها و خدمات با آهنگ متفاوتی تغییر می کنند. برخی اقلام از قبیل کالاهای تجاری هر روزه تغییر می کنند، سایرین از قبیل دستمزدها بر اساس قراردادهای کاری تثبیت شده اند که زمان بیشتری طول می کشد تا تعدیل شوند (یا به بیان اقتصادی، «چسبنده» هستند). در محیط تورمی، قیمت هایی که تصادفی و نابرابر افزایش می یابند، قدرت خرید برخی مصرف کنندگان را به شدت کاهش می دهند، که این از دست دادن درآمد واقعی، بزرگ ترین هزینه تورم است. تورم همچنین می تواند قدرت خرید را طی زمان برای دریافت کنندگان و پرداخت کنندگان نرخ های بهره ثابت مختل سازد. برای مثال یک بازنشسته تامین اجتماعی را در نظر بگیرید که هر ساله مستمری هایش به میزان ثابت ۵ درصد افزایش می یابد. اگر تورم بیشتر از ۵ درصد باشد، قدرت خرید فرد بازنشسته کاهش خواهد یافت. از طرف دیگر، وام گیرنده ای که نرخ بهره ثابت ۵ درصدی برای وام مسکن می پردازد از تورم ۵ درصدی سود می برد؛ چون نرخ بهره واقعی (نرخ بهره اسمی منهای نرخ تورم) صفر خواهد بود. مادامی که درآمد وام گیرنده همراه با نرخ تورم افزایش یابد بازپرداخت اصل و بهره چنین وامی حتی آسان تر خواهد بود اگر تورم بالاتر باشد. البته درآمد واقعی وام دهنده در این حالت آسیب خواهد دید. هر اندازه که تغییرات تورم، خود را در نرخ های بهره اسمی نشان دهند، برخی قدرت خریدشان را از دست داده و برخی دیگر قدرت خرید بیشتری به دست می آورند. در واقع تعدادی از کشورها هستند که گرفتار تورم های بالا و در برخی موارد حتی ابرتورم شده اند که به تورم های با نرخ بالای ۱۰۰۰ درصد یا بیشتر در سال گفته می شود. در سال ۲۰۰۸، زیمبابوه یکی از بدترین موارد ابرتورم تاکنون در جهان را تجربه کرد که برآورد می شود تورم سالانه به نقطه ۵۰۰ میلیارد درصد رسید. چنین سطح بالایی از تورم فاجعه بار بوده و کشورها مجبور شده اند اقدامات سیاستی دشوار و دردآوری را پیشه کنند تا تورم را به سطح معقول و منطقی برگردانند و برخی اوقات مثل مورد زیمبابوه، پول ملی خود را از دست داده اند. با اینکه تورم بالا به اقتصاد صدمه می زند، تورم منفی یا کاهش یافتن قیمت ها نیز پدیده مطلوب و خواستنی نیست. وقتی قیمت ها در حال کاهش هستند، مصرف کنندگان با پیش بینی اینکه قیمت ها در آینده کمتر خواهد شد خریدهای خود را تا جایی که می توانند به تاخیر می اندازند. برای اقتصاد این به معنای فعالیت اقتصادی کمتر و رشد اقتصادی پایین تر است و برای تولیدکنندگان به معنای درآمد دریافتی کمتر است. ژاپن یکی از کشورهایی است که برای دوره طولانی ده ساله، تقریبا هیچ رشد اقتصادی نداشت که عمدتا به خاطر تورم منفی بود. جلوگیری از تورم منفی طی بحران مالی جهانی که در سال ۲۰۰۷ شروع شد یکی از دلایلی است که بانک مرکزی آمریکا و سایر بانک های مرکزی در اطراف جهان، شروع به پایین نگه داشتن نرخ های بهره برای دوره های طولانی کردند و سایر سیاست های پولی را دنبال نمودند تا مطمئن شوند که نظام های مالی، نقدینگی به حد کافی دارند. امروز تورم جهانی یک از پایین ترین سطوح خویش از ابتدای دهه ۱۹۶۰ تاکنون را می گذراند که بخشی از آن به دلیل بحران مالی است. اینک اکثر اقتصاددانان معتقدند که تورم پایین، باثبات و از همه مهمتر قابل پیش بینی، یک عامل خوب برای اقتصاد است. اگر تورم پایین و قابل پیش بینی باشد، آسان تر می توان آن را در قراردادهای تعدیل قیمت و نرخ های بهره گنجاند و اثرات اختلال زای تورم کاهش خواهد یافت. به علاوه با دانستن اینکه قیمت ها در آینده، اندکی بالاتر خواهند رفت، به مصرف کنندگان انگیزه می دهد تا خریدهایشان را زودتر انجام دهند که فعالیت اقتصادی را تقویت می کند. بیشتر بانک های مرکزی هدف اصلی سیاست گذاری خود را تورم پایین و باثبات قرار دادند که سیاست هدف گذاری تورم نامیده می شود. ● چه چیز باعث تورم می شود؟ دوره های بسیار طولانی تورم بالا اغلب نتیجه سیاست پولی آسان گیرانه است. اگر عرضه پول نسبت به اندازه اقتصاد خیلی زیاد رشد کند، ارزش واحد پول کشور سقوط می کند؛ به عبارت دیگر، قدرت خرید پول کاهش یافته و قیمت ها افزایش یابند. این رابطه بین عرضه پول و اندازه اقتصاد را نظریه مقداری پول می نامند که یکی از قدیمی ترین فرضیه ها در علم اقتصاد است. فشارها روی طرف عرضه یا تقاضای اقتصاد نیز می تواند تورم زا باشد. تکانه های عرضه که تولید را مختل می سازد از قبیل فجایع طبیعی یا افزایش هزینه های تولید از قبیل قیمت های بالای نفت می تواند عرضه کل را کاهش داده و منجر به تورم «ناشی از فشار هزینه» گردد که محرک افزایش قیمت ها از ناحیه بی نظمی در عرضه می آید. تورم مواد غذایی و سوخت در سال ۲۰۰۸ یکی از این موارد در اقتصاد جهانی بود که افزایش شدید قیمت مواد غذایی و سوخت به واسطه تجارت از یک کشور به کشور دیگر منتقل گردید. برعکس آن تکانه های تقاضا هستند از قبیل ترقی بازار سهام یا سیاست های انبساطی از قبیل زمانی که بانک مرکزی نرخ بهره را کاهش داده یا دولت مخارج خود را افزایش می دهد و می تواند موقتا تقاضای کل را تقویت کرده و رشد اقتصادی را بالا ببرد؛ اما اگر این افزایش تقاضا بیش از ظرفیت تولید اقتصاد باشد، فشار حاصله بر منابع، در تورم «ناشی از کشش تقاضا» منعکس می شود. سیاست گذاران باید توازن درستی بین تقویت تقاضا و رشد اقتصادی پیدا کنند بدون اینکه باعث تحریک بیش از حد اقتصاد شده و تورم به وجود آورند. انتظارات نیز نقش کلیدی در تعیین تورم ایفا می کنند. اگر مردم یا بنگاه ها پیش بینی بالارفتن قیمت ها را بکنند، آنها این انتظارات را در مذاکرات و چانه زنی های دستمزد خود و تعدیل قیمت قراردادها (از قبیل افزایش خودکار اجاره مسکن) وارد می کنند. این رفتار تا حدودی تورم دوره بعد را تعیین می کند؛ به محض اینکه قراردادها عمل شوند و دستمزدها و قیمت ها طبق توافق افزایش یابند، انتظارات خودمحقق شونده می شوند و تا آن حد که مردم انتظارات خویش را براساس گذشته اخیر قرار دهند، تورم الگوهای مشابهی را طی زمان دنبال خواهد کرد و منجر به ماندگاری تورم می شود. ● چگونه سیاست گذاران با تورم مقابله می کنند؟ مجموعه سیاست های درست ضدتورمی، آنهایی که با هدف کاهش تورم اجرا می شوند، بستگی به علل تورم دارند. اگر اقتصاد بیش از حد به حرکت افتاده باشد، بانک های مرکزی، اگر متعهد به تضمین ثبات قیمت ها باشند، می توانند سیاست های انقباضی را اجرا نمایند که تقاضای کل را مهار کرده و معمولا با افزایش نرخ بهره این کار را می کنند. برخی بانک های مرکزی، با درجات مختلفی از موفقیت، انضباط پولی را با تثبیت نرخ ارز تحمیل کرده اند که پول خود را به پول کشور دیگری گره زده اند و بنابراین، سیاست پولی کشور خود را به سیاست پولی کشوری دیگر متصل کرده اند؛ اما وقتی تورم به واسطه تحولات جهانی و نه شرایط داخلی بوجود آمده است، چنین سیاست هایی کمکی نخواهد کرد. در سال ۲۰۰۸، وقتی تورم در سراسر جهان به دلیل بالارفتن قیمت غذا و سوخت افزایش یافت، بسیاری از کشورها اجازه دادند قیمت های بالای جهانی به اقتصاد داخلی انتقال یابد. در برخی موارد دولت، مستقیما قیمت ها را تعیین می کند (همان طور که در سال ۲۰۰۸ این کار را کرد تا از انتقال قیمت های بالای مواد غذایی و سوخت جلوگیری کند). چنین اقدامات قیمت گذاری اداری، معمولا منجر به متعهدشدن دولت به مبالغ عظیم یارانه برای جبران درآمد از دست رفته تولید کنندگان می شود. بانک های مرکزی هر چه بیشتر متکی به توانایی خود در تاثیرگذاری بر انتظارات تورمی به عنوان یک ابزار کاهش تورم هستند. سیاست گذاران اعلام می کنند که قصدشان پایین نگه داشتن موقت فعالیت اقتصادی است با این امید که بر انتظارات تورمی مردم و عنصر تورم درونی ساز قراردادها تاثیر بگذارند. اعتبار بیشتر بانک های مرکزی، تاثیر زیادی بر اعلان های آنها روی انتظارات تورمی دارد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده