رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

خوب قبول!تااینجا اکثریت دوستان عنوان کردند که قبل از ازدواج هرچی بوده تمام شده!!منم قبول دارم گذشته فرد هرچقدرهم سیاه وبد باشدگذشته است :a030::icon_gol:

سوال بعدی اینست که درزندگی مشترک چگونه باید باید باشد؟آیاهمسرموظف است همه چیز را به طرف مقابل بگوید؟

 

 

اون موقع آره از لحظه ای که اسمش شد زندگی مشترک دیگه نباید چیزه پنهانی بینشون باشه حتی یه موضوع خیلی کوچیک:ws37:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 72
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

پیمان جان از اونجایی که این بحث رو دوست دارم نمیخوام سریع از روی سوالاتت رد شیم. اینجا اگه برای گفتگوه بزار همدیگه رو نقد کنیم شاید نظر من اشتباه باشه و دوستمون دلیل یا دلایلی آورد که من باید گذشته خودم(اونجاهاای که مسئله سازه) رو نگم و گذشته ی طرف هم برام مهم نباشه(منظورم قبل از ازدواجه).

خواهشاً اگه میشه اول تکلیف قبل از ازدواج رو معلوم کنیم بعد توی ازدواج هم تا حد زیادی معلوم میشه.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
پیمان جان از اونجایی که این بحث رو دوست دارم نمیخوام سریع از روی سوالاتت رد شیم. اینجا اگه برای گفتگوه بزار همدیگه رو نقد کنیم شاید نظر من اشتباه باشه و دوستمون دلیل یا دلایلی آورد که من باید گذشته خودم(اونجاهاای که مسئله سازه) رو نگم و گذشته ی طرف هم برام مهم نباشه(منظورم قبل از ازدواجه).

خواهشاً اگه میشه اول تکلیف قبل از ازدواج رو معلوم کنیم بعد توی ازدواج هم تا حد زیادی معلوم میشه.

امیدجان دوتا نظریه هست که هردو شم به نحوی صحیحه.

1)گذشته آدم هرچی بوده گذشته کسی که حالا وارد زندگی تو میشه یعنی تورو انتخاب کرده واز گذشته خودش پشیمونه وسعی داره گذشته رو جبران کنه توهم باید این فرصت رو بهش بدی که گذشته رو جبران کنه:w16:

 

2)گذشته به نحوی رو حال وآینده اثر داره پس نمیشه نسبت بهش بی تفاوت بود.کسی که اشتباهی درگذشته کرده احتمال تکرارش درآینده بیشتره پس اگه کسی اشتباه بزرگی داشته باشه به نحوی قابل بخشش نیست:ws52:

 

حالا بین این دوتا هرکس یکی رو انتخاب میکنه

  • Like 3
لینک به دیدگاه
امیدجان دوتا نظریه هست که هردو شم به نحوی صحیحه.

1)گذشته آدم هرچی بوده گذشته کسی که حالا وارد زندگی تو میشه یعنی تورو انتخاب کرده واز گذشته خودش پشیمونه وسعی داره گذشته رو جبران کنه توهم باید این فرصت رو بهش بدی که گذشته رو جبران کنه:w16:

 

2)گذشته به نحوی رو حال وآینده اثر داره پس نمیشه نسبت بهش بی تفاوت بود.کسی که اشتباهی درگذشته کرده احتمال تکرارش درآینده بیشتره پس اگه کسی اشتباه بزرگی داشته باشه به نحوی قابل بخشش نیست:ws52:

 

حالا بین این دوتا هرکس یکی رو انتخاب میکنه

به نظر من بحث سر یه گزینه دیگه س.

اینکه فردی که تو گذشته اشتباه یا اشتباهاتی رو مرتکب شده یه چیز طبیعیه و برای همه پیش میاد. ولی اینکه قبل از ازدواج باید اونا رو به خواستگارش بگه یا نه ! من دوست دارم اون برام روشن بشه. دو حالتی که در بالا گفتید دو دیدگاه مختلف نسبت به گذشته نه به مسئله ی اصلی گفتگو.

سوال این بود که قبل ازدواج باید گذشته رو گفت یا نه؟ جوابا به این سمت میرفت که باید اونایی رو که تاثیر گذارن تو زندگی بگیم تا تو آینده به بهانه ی نگفتن این مسائل به مشکل بزرگتری برنخوریم. نمیدونم این وسط چی شد از اون نتیجه گیری، رفتین سر اینکه نباید وارد جزئیات و اینا شد چون ممکنه فاجعه آور باشه.

پس خواشم اینه که اول سوال اول رو جمع بندی کنیم با دلایای که دوستان خواهند آورد. چون اکثر نظرات بدون پشتوانه مطرح میشن. مثلاً گفته میشه نباید گفت چون فاجعه آورا. خب قبول ولی در چه حد فاجعه آوره؟ آیا از فاجعه ش از مشخص شدن این موضوع تو زندگی توسط یه سوم شخص بدتره؟ عواقب کدام فاجعه را باید قبول کرد؟

از دوستان خواهش میکنم نظر خودشون رو که میگن دلیل یل دلایلی هم بیارن که اگه ما(من) اشتباه میکنیم نظرمون رو اصلاح کنیم.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
به نظر من بحث سر یه گزینه دیگه س.

اینکه فردی که تو گذشته اشتباه یا اشتباهاتی رو مرتکب شده یه چیز طبیعیه و برای همه پیش میاد. ولی اینکه قبل از ازدواج باید اونا رو به خواستگارش بگه یا نه ! من دوست دارم اون برام روشن بشه. دو حالتی که در بالا گفتید دو دیدگاه مختلف نسبت به گذشته نه به مسئله ی اصلی گفتگو.

سوال این بود که قبل ازدواج باید گذشته رو گفت یا نه؟ جوابا به این سمت میرفت که باید اونایی رو که تاثیر گذارن تو زندگی بگیم تا تو آینده به بهانه ی نگفتن این مسائل به مشکل بزرگتری برنخوریم. نمیدونم این وسط چی شد از اون نتیجه گیری، رفتین سر اینکه نباید وارد جزئیات و اینا شد چون ممکنه فاجعه آور باشه.

پس خواشم اینه که اول سوال اول رو جمع بندی کنیم با دلایای که دوستان خواهند آورد. چون اکثر نظرات بدون پشتوانه مطرح میشن. مثلاً گفته میشه نباید گفت چون فاجعه آورا. خب قبول ولی در چه حد فاجعه آوره؟ آیا از فاجعه ش از مشخص شدن این موضوع تو زندگی توسط یه سوم شخص بدتره؟ عواقب کدام فاجعه را باید قبول کرد؟

از دوستان خواهش میکنم نظر خودشون رو که میگن دلیل یل دلایلی هم بیارن که اگه ما(من) اشتباه میکنیم نظرمون رو اصلاح کنیم.

من تجربه ای که خودم شاهدش بودم و میگم

کسی و میشناسم که با دختری دوست بوده و این رابطه دوستی به رابطه جنسی ختم شده و به خاطر یه مسائلی هم دختر و پسر نتونستن با هم ازدواج کنن

حالا اون پسر با دختر دیگه ای اشنا شده و برای اینکه صداقت به خرج بده این موضوع و به دختره گفته ....

حالا این دختر هم طرفش و دوست داره هم هضم این موضوع براش سخت و ناراحت کنندست

و ازین موضوع تحت فشار و ناراحتیه ....مسلما فردا اگر با هم ازدواج هم بکنن تو روابطشون تردید و ناراحتی پیش میاد

از طرفی نمیخواد این ارتباط و از بین ببره

ببینید بعضی وقتا ادم یه چیزایی و قبول میکنه اما عواقب روحیش دست خود ادم نیست ...

شما میتونید با منطق قبول بکنید این شرایط و بپذیرید یا قبول نکنید ...اما به روحتون که نمیتونید فرمول بدید

این شرایط و به خاطر علاقه ای که به طرف دارید یا به خاطر صداقتش یا هر علت دیگه ای قبول میکنید اما برای احساستون که نمیتونید تکلیف و چهارچوب تعیین کنید ...توی بعضی شرایط به خاطر دونستن این موضوع دائم دچار تنش میشید

این موضوع اصلا صحه گذاشتن به این مطلب نیست که ادم هر کاری دلش میخواد بکنه بعد بگه تو که تو گذشته من نبودی من از الان به بعد باتو هستم با قبل چیکار داری!

ولی اگر همچین مسئله ای به وجود اومد به نظر من ضرر گفتنش از نگفتنش بیشتره

 

به قول دوستمون بعضی اوقات بین بد و بدتر باید یکی و انتخاب کرد ...اگه تاثیر گذشته فرد تو ایندش کم هستش به نظرم بعضی مسائل و باز نکنه خیلی بهتره

  • Like 3
لینک به دیدگاه
به نظر من بحث سر یه گزینه دیگه س.

اینکه فردی که تو گذشته اشتباه یا اشتباهاتی رو مرتکب شده یه چیز طبیعیه و برای همه پیش میاد. ولی اینکه قبل از ازدواج باید اونا رو به خواستگارش بگه یا نه ! من دوست دارم اون برام روشن بشه. دو حالتی که در بالا گفتید دو دیدگاه مختلف نسبت به گذشته نه به مسئله ی اصلی گفتگو.

سوال این بود که قبل ازدواج باید گذشته رو گفت یا نه؟ جوابا به این سمت میرفت که باید اونایی رو که تاثیر گذارن تو زندگی بگیم تا تو آینده به بهانه ی نگفتن این مسائل به مشکل بزرگتری برنخوریم. نمیدونم این وسط چی شد از اون نتیجه گیری، رفتین سر اینکه نباید وارد جزئیات و اینا شد چون ممکنه فاجعه آور باشه.

پس خواشم اینه که اول سوال اول رو جمع بندی کنیم با دلایای که دوستان خواهند آورد. چون اکثر نظرات بدون پشتوانه مطرح میشن. مثلاً گفته میشه نباید گفت چون فاجعه آورا. خب قبول ولی در چه حد فاجعه آوره؟ آیا از فاجعه ش از مشخص شدن این موضوع تو زندگی توسط یه سوم شخص بدتره؟ عواقب کدام فاجعه را باید قبول کرد؟

از دوستان خواهش میکنم نظر خودشون رو که میگن دلیل یل دلایلی هم بیارن که اگه ما(من) اشتباه میکنیم نظرمون رو اصلاح کنیم.

ببین امیدجان به نظرمن که بحث از مسیرخودش خارج نشده:ws52:

قبل از ازدواج باید فقط به مطالبی اشاره بشه که دربعداز ازدواج دخیل هستند.مثل سابقه بیماری خاص.داشتن مشکلی که ادامه داره وحتی بعداز ازدواج هم طرف رو رها نمیکنه مثلاطرف رابطه ای قبل ازدواج داشته که اون سر رابطه ول نمیکنه وسماجت به خرج میده وهمسرشما میتونه ثابت کنه که ایشون درادامه رابطه نقشی نداشته،یا پیرومکتب یا حزب خاصی شده که نمیتونه کنارش بذاره وامثال اینها

اما اگه درگذشته مثلا طرف باکسی رابطه ای داشته که این رابطه فقط یکبار اتفاق افتاده ودربرهه ای از زمان وتمام شده وهیچ اتفاق خاصی هم این وسط چه ازلحاظ روحی چه جسمی نیافتاده من لزومی نمیبینم گفته بشه.مگراینکه خود شخص سوال کنه دراین صورت کتمان حقیقت کاررو بدتر میکنه.

بازهم میگم گذشته ای که حال وآینده ی یک رابطه رو تحت تاثیر قرار میده باید گفته بشه

  • Like 2
لینک به دیدگاه
من تجربه ای که خودم شاهدش بودم و میگم

کسی و میشناسم که با دختری دوست بوده و این رابطه دوستی به رابطه جنسی ختم شده و به خاطر یه مسائلی هم دختر و پسر نتونستن با هم ازدواج کنن

حالا اون پسر با دختر دیگه ای اشنا شده و برای اینکه صداقت به خرج بده این موضوع و به دختره گفته ....

حالا این دختر هم طرفش و دوست داره هم هضم این موضوع براش سخت و ناراحت کنندست

و ازین موضوع تحت فشار و ناراحتیه ....مسلما فردا اگر با هم ازدواج هم بکنن تو روابطشون تردید و ناراحتی پیش میاد

از طرفی نمیخواد این ارتباط و از بین ببره

ببینید بعضی وقتا ادم یه چیزایی و قبول میکنه اما عواقب روحیش دست خود ادم نیست ...

شما میتونید با منطق قبول بکنید این شرایط و بپذیرید یا قبول نکنید ...اما به روحتون که نمیتونید فرمول بدید

این شرایط و به خاطر علاقه ای که به طرف دارید یا به خاطر صداقتش یا هر علت دیگه ای قبول میکنید اما برای احساستون که نمیتونید تکلیف و چهارچوب تعیین کنید ...توی بعضی شرایط به خاطر دونستن این موضوع دائم دچار تنش میشید

این موضوع اصلا صحه گذاشتن به این مطلب نیست که ادم هر کاری دلش میخواد بکنه بعد بگه تو که تو گذشته من نبودی من از الان به بعد باتو هستم با قبل چیکار داری!

ولی اگر همچین مسئله ای به وجود اومد به نظر من ضرر گفتنش از نگفتنش بیشتره

 

به قول دوستمون بعضی اوقات بین بد و بدتر باید یکی و انتخاب کرد ...اگه تاثیر گذشته فرد تو ایندش کم هستش به نظرم بعضی مسائل و باز نکنه خیلی بهتره

من هم مسئله ای رو میگم که دیدم:

زن یکی از اقوام رابطه ای نامشروع و دوستانه رو با یکی قبل از ازدواج داشته بعد 8 سال از ازدواجشون و وقتی که یه بچه ی 6 ساله داشتن بخاطر این موضوع از هم جدا میشن.

به نظرتون اول کار و در خواستگاری از هم جدا میشدن بهتر بود (که رابطه ی روحی این دو بهم خیلی کم بوده) یا بعد 8 سال و ضرر زدن به به روحیه ی کودکی 6 ساله؟

اینکه نمیشه روحیه رو فرمول بندی کرد قبول. ولی کسی که میدونه این مسئله ای که توی خواستگاری گفته میشه توی زندگی آزارش میده چرا باید قبولش کنه؟

اتفاقاً بین بد و بدتر یکی رو انتخاب باید کرد ولی باید تشخیص داد کدوم یک بد و کدوم یک بدتره؟ من نظر دیگر دوستان رو رد نمیکنم انتخاب این گزینه با توجه به خیلی فاکتورها تعیین میشه ولی هنوز نظرات دوستان برام زیاد روشن نیست(منظورم اینه که دلایل نظرات مشخص نیست).

  • Like 2
لینک به دیدگاه
من هم مسئله ای رو میگم که دیدم:

زن یکی از اقوام رابطه ای نامشروع و دوستانه رو با یکی قبل از ازدواج داشته بعد 8 سال از ازدواجشون و وقتی که یه بچه ی 6 ساله داشتن بخاطر این موضوع از هم جدا میشن.

به نظرتون اول کار و در خواستگاری از هم جدا میشدن بهتر بود (که رابطه ی روحی این دو بهم خیلی کم بوده) یا بعد 8 سال و ضرر زدن به به روحیه ی کودکی 6 ساله؟

اینکه نمیشه روحیه رو فرمول بندی کرد قبول. ولی کسی که میدونه این مسئله ای که توی خواستگاری گفته میشه توی زندگی آزارش میده چرا باید قبولش کنه؟

اتفاقاً بین بد و بدتر یکی رو انتخاب باید کرد ولی باید تشخیص داد کدوم یک بد و کدوم یک بدتره؟ من نظر دیگر دوستان رو رد نمیکنم انتخاب این گزینه با توجه به خیلی فاکتورها تعیین میشه ولی هنوز نظرات دوستان برام زیاد روشن نیست(منظورم اینه که دلایل نظرات مشخص نیست).

به نظرم اون دیگه به روحیات دو طرف خیلی بستگی داره

و اینکه به قول شما تشخیص بدیم بد و بدتر چیه

شاید برای یکی تو این مسئله بد تر رابطه قبلیه همسرش باشه و برای یکی دیگه بدتر تباه شدن زندگیه سه تا ادم خصوصا بچه ای که گناهی هم این وسط نداشته باشه

 

ویا تو رابطه قبلی بدتر برای یکی این باشه که شوهر ایندش همچین رابطه ای داشته برای یکی بدتر از دست دادنه اون ادم باشه که هم دوسش داره و هم نمیخواد از دستش بده

 

به نظرم تعیین این جور روابط به روحیات و شرایط هر ادم هم خیلی بستگی داره و برای همه نمیشه یه حکم کلی داد

  • Like 2
لینک به دیدگاه
ببین امیدجان به نظرمن که بحث از مسیرخودش خارج نشده:ws52:

قبل از ازدواج باید فقط به مطالبی اشاره بشه که دربعداز ازدواج دخیل هستند.مثل سابقه بیماری خاص.داشتن مشکلی که ادامه داره وحتی بعداز ازدواج هم طرف رو رها نمیکنه مثلاطرف رابطه ای قبل ازدواج داشته که اون سر رابطه ول نمیکنه وسماجت به خرج میده وهمسرشما میتونه ثابت کنه که ایشون درادامه رابطه نقشی نداشته،یا پیرومکتب یا حزب خاصی شده که نمیتونه کنارش بذاره وامثال اینها

اما اگه درگذشته مثلا طرف باکسی رابطه ای داشته که این رابطه فقط یکبار اتفاق افتاده ودربرهه ای از زمان وتمام شده وهیچ اتفاق خاصی هم این وسط چه ازلحاظ روحی چه جسمی نیافتاده من لزومی نمیبینم گفته بشه.مگراینکه خود شخص سوال کنه دراین صورت کتمان حقیقت کاررو بدتر میکنه.

بازهم میگم گذشته ای که حال وآینده ی یک رابطه رو تحت تاثیر قرار میده باید گفته بشه

در مورد پاراگراف اول نظری ندارم. در مورد پاراگراف دوم و حرف سبز رنگ کمی تناقض میبینم. یعنی اگه خواستگاره نپرسید نباید گفت؟ در حالی که خود ما میداینم که این مسئله گذشته ای است که آینده رو تحت تاثیر خودش قرار میده.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به نظرم اون دیگه به روحیات دو طرف خیلی بستگی داره

و اینکه به قول شما تشخیص بدیم بد و بدتر چیه

شاید برای یکی تو این مسئله بد تر رابطه قبلیه همسرش باشه و برای یکی دیگه بدتر تباه شدن زندگیه سه تا ادم خصوصا بچه ای که گناهی هم این وسط نداشته باشه

 

ویا تو رابطه قبلی بدتر برای یکی این باشه که شوهر ایندش همچین رابطه ای داشته برای یکی بدتر از دست دادنه اون ادم باشه که هم دوسش داره و هم نمیخواد از دستش بده

 

به نظرم تعیین این جور روابط به روحیات و شرایط هر ادم هم خیلی بستگی داره و برای همه نمیشه یه حکم کلی داد

همین دیگه. من همون اولین تاپیک گفتم که خیلی نسبیه این موضوع ولی من ترجیح میدم که واقعیتی رو که در گذشته اتفاق افتاده بگم(یعنی این رو بد تشخیص بدم و بدتر رو نگفتنش). از طرف مقابل هم این انتظار رو دارم و بهش هم میگم که برام مهمه که واقعیت رو همین الان بگه.

در کل اورامان جان من عاشق اسمتم. اسمی رو که گذاشتی برای کاربریت ، منطقه ای از استان ما(کردستان) با کرمانشاهه که توی ایران بی نظیره.من هرچی اونجا میرم بیشتر دوست دارم بازم برم.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
من هم مسئله ای رو میگم که دیدم:

زن یکی از اقوام رابطه ای نامشروع و دوستانه رو با یکی قبل از ازدواج داشته بعد 8 سال از ازدواجشون و وقتی که یه بچه ی 6 ساله داشتن بخاطر این موضوع از هم جدا میشن. [/font‏[‏

به نظرتون اول کار و در خواستگاری از هم جدا میشدن بهتر بود (که رابطه ی روحی این دو بهم خیلی کم بوده) یا بعد 8 سال و ضرر زدن به به روحیه ی کودکی 6 ساله؟

چندنکته درمثال شمابرای من مبهم است:

1‏)‏هیچ طلاقی یک شبه اتفاق نمی افتد.مشکل اولیه ازکجاشروع شده که منجربه طلاق شده؟اگه سراین خیانت بوده است چگونه این رابطه لورفته؟کمی اگردقت کنیدمتوجه همان بندسبزرنگ نوشته من میشویدکه این گذشته ای بوده که حال وآینده راتحت تأثیرخودش قرارداده است.وبایدگفته میشده

 

 

2‏)‏این گذشته ای که شماگفتیدامروزه در گذشته بسیاری ازپسرهاتازمان ازدواج اتفاق میافتدوکمترپسری این روزهاوجودداردکه رابطه جنسی

پیش ازازدواج راتجربه نکرده باشد.متاسفانه کم کم دربین دخترهاهم داره رایج میشه امادرصدش خیلی کمترازپسرهاست.بهرحال اینکه گفتم خیانت ازکدام طرف بوده برای این بنداست.

3‏)‏طرفی که سراین موضوع طلاق گرفته یعنی این قضیه مهمترین شرط زندگی اش بوده

چطوردرخواستگاری پیگیراین موضوع نشده؟اگرشده وطرف عنوان نکرده بازهم به همان پاراگراف سبزرنگ میرسیم وقصورازشخصی بوده که گذشته ای راعنوان نکرده که درآینده اش دخیل بوده.

اینکه نمیشه روحیه رو فرمول بندی کرد قبول. ولی کسی که میدونه این مسئله ای که توی خواستگاری گفته میشه توی زندگی آزارش میده چرا باید قبولش کنه؟

خوب حرف ماهم همینه دیگه شخصی پنهان کاری میکنه چون میدونه طرف مقابل بادانستن این گذشته تن به این ازدواج نمیدهدازیه طرف نمیگویدازطرف دیگه درگذشته اش گیرکرده نمیتواندازگذشته جداشودهمین میشودکه این گذشته حال وآینده

راتحت الشعاع خودش قرارمیدهد.

اتفاقاً بین بد و بدتر یکی رو انتخاب باید کرد ولی باید تشخیص داد کدوم یک بد و کدوم یک بدتره؟ من نظر دیگر دوستان رو رد نمیکنم انتخاب این گزینه با توجه به خیلی فاکتورها تعیین میشه ولی هنوز نظرات دوستان برام زیاد روشن نیست(منظورم اینه که دلایل نظرات مشخص نیست).

 

در مورد پاراگراف اول نظری ندارم. در مورد پاراگراف دوم و حرف سبز رنگ کمی تناقض میبینم. یعنی اگه خواستگاره نپرسید نباید گفت؟ در حالی که خود ما میداینم که این مسئله گذشته ای است که آینده رو تحت تاثیر خودش قرار میده.

گفتم گذشته ای که واقعاگذشته ومیدانیم هرگزاتفاق نمیافتددررفتاروطرزفکرماهم اثرنگذاشته چرابایدگفته شود؟آیااین گفتن طرف مقابل رابیشترحساس نمیکند؟خودهمین گفتن مشکلات بعدی رادرست نمیکند؟به عبارت دیگه گذشته ای بایدگفته شودکه خطرعوددارد.امیدوارم توضیحاتم کامل باشد.

همین دیگه. من همون اولین تاپیک گفتم که خیلی نسبیه این موضوع ولی من ترجیح میدم که واقعیتی رو که در گذشته اتفاق افتاده بگم(یعنی این رو بد تشخیص بدم و بدتر رو نگفتنش). از طرف مقابل هم این انتظار رو دارم و بهش هم میگم که برام مهمه که واقعیت رو همین الان بگه.

 

دوست من

امیدجان.نمیدانم تابحال تجربه خواستگاری راداری یانه.اصلامجردهستی یامتأهل امابرداشت من ازصحبتهای شمااین است که هم مجردهستیدهم تجربه ندارید.بازم تکرارمیکنم گذشته ای که درحال وآینده تأثیرگذاراست حتمابایدگفته شود.اماگذشته ای که گذشته لزومی نداردبیان شودچون باعث بروزحساسیت درزندگی آینده میشود

در کل اورامان جان من عاشق اسمتم. اسمی رو که گذاشتی برای کاربریت ، منطقه ای از استان ما(کردستان) با کرمانشاهه که توی ایران بی نظیره.من هرچی اونجا میرم بیشتر دوست دارم بازم برم.

 

این قسمت رومیشد تو پروفایل هم گفت.اماپیام بازرگانی خوبی بود.:banel_smiley_4:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
کاش میگفتی این خیانت ازطرف زن بوده یامرد!

خیانت(به این دلیل که رابطه رو داشته بهش نمیگم خیانت کرده بلکه بخاطر اینکه از اول موضوع به این مهمی رو نگفته) از طرف زن بوده.

چندنکته درمثال شمابرای من مبهم است:

1‏)‏هیچ طلاقی یک شبه اتفاق نمی افتد. مشکل اولیه ازکجاشروع شده که منجربه طلاق شده؟اگه سراین خیانت بوده است چگونه این رابطه لورفته؟کمی اگردقت کنیدمتوجه همان بندسبزرنگ نوشته من میشویدکه این گذشته ای بوده که حال وآینده راتحت تأثیرخودش قرارداده است.وبایدگفته میشده

قبول دارم که هیچ طلاقی یه شبه اتفاق نمی افته ولی بعد یه ماه همین قضیه موجب جداییشون شد. من نمیخوام برم تو جزئیات، فقط این رو بگم که شوهره راننده تاکسی بوده و طی یه سری حرفها به زنش شک میکنه و طی جریانهایی زنش که واقعیت رو میگه از هم جدا شدن، زن آبروش رفت و کار به جایی رسید که میخواست خودکشی کنه. یه بچه معصوم هم این وسط موند که الان پیش پدرشه و پدرش تازه ازدواج کرده، دختره الان کلاس 4 ابتدایی شده.

 

2‏)‏این گذشته ای که شماگفتیدامروزه در گذشته بسیاری ازپسرهاتازمان ازدواج اتفاق میافتدوکمترپسری این روزهاوجودداردکه رابطه جنسی

پیش ازازدواج راتجربه نکرده باشد.متاسفانه کم کم دربین دخترهاهم داره رایج میشه امادرصدش خیلی کمترازپسرهاست.بهرحال اینکه گفتم خیانت ازکدام طرف بوده برای این بنداست.

این رو که گفتم.

3‏)‏طرفی که سراین موضوع طلاق گرفته یعنی این قضیه مهمترین شرط زندگی اش بوده

چطوردرخواستگاری پیگیراین موضوع نشده؟اگرشده وطرف عنوان نکرده بازهم به همان پاراگراف سبزرنگ میرسیم وقصورازشخصی بوده که گذشته ای راعنوان نکرده که درآینده اش دخیل بوده.

من یه چیزی بگم این زنی که شوهرش متهمش کرد توی 15 سالگی و شاید کمتر این رابطه رو داشته. در ضمن بخاطر ویژگیها و شخصیت بالایی که داشته هیچ کس فکر اون جور روابط رو نمیکرد. تو اون 8 سال هم شوهره به زنش اعتماد داشت ولی یه قضیه نگفته که رو شد انگار که بمب بود سه زندگی رو حداقل تحت تاثیر قرار داد.

خوب حرف ماهم همینه دیگه شخصی پنهان کاری میکنه چون میدونه طرف مقابل بادانستن این گذشته تن به این ازدواج نمیدهدازیه طرف نمیگویدازطرف دیگه درگذشته اش گیرکرده نمیتواندازگذشته جداشودهمین میشودکه این گذشته حال وآینده

راتحت الشعاع خودش قرارمیدهد.

پیمان جان برای من روشن کن که من بدونم( هنوز میگم که حرف سبز رنگ با پاراگراف بالاییش یه تضادهایی داره): موضوع به این مهمی رو زنه باید قبل از ازدواج میگفته یا نه؟

من با توجه به نظر تو یه کم گیج میشم. از یه طرف میگی که چون تو آینده تاثیر میزاره باید گفته بشه، ولی از طرف دیگه میگی چون طرف ممکنه با گفتن این مسئله باعث بشه که طرف از ازدواج باهاش پشیمون بشه (دیگه نمیدونم به نظرت باید بگه یا نگه. موضع من مشخصه : باید بگه. البته نه با جزئیات بلکه خیلی کلی.

 

گفتم گذشته ای که واقعاگذشته ومیدانیم هرگزاتفاق نمیافتددررفتاروطرزفکرماهم اثرنگذاشته چرابایدگفته شود؟آیااین گفتن طرف مقابل رابیشترحساس نمیکند؟خودهمین گفتن مشکلات بعدی رادرست نمیکند؟به عبارت دیگه گذشته ای بایدگفته شودکه خطرعوددارد.امیدوارم توضیحاتم کامل باشد.

چیزی که ضروریت ندارد گفته بشه حرفی نیست.

 

دوست من

امیدجان.نمیدانم تابحال تجربه خواستگاری راداری یانه.اصلامجردهستی یامتأهل امابرداشت من ازصحبتهای شمااین است که هم مجردهستیدهم تجربه ندارید.بازم تکرارمیکنم گذشته ای که درحال وآینده تأثیرگذاراست حتمابایدگفته شود.اماگذشته ای که گذشته لزومی نداردبیان شودچون باعث بروزحساسیت درزندگی آینده میشود.

81c1ckii1bimp4ra02y.gif این یعنی چی؟ بخدا نمیتونم درکش کنم. یه بار میگی گذشته ای که تاثیرگذاره باید گفته بشه یهبار میگی گذشته ای که گذشته لزومی نداره گفته بشه. احتمالاً منظورت از جمله ی دومی اتفاقات بی اهمیت. که اگه منظورت این باشه تقریباً داریم یه حرف رو میزنیم. اگه منظورت این نباشه داری یه نسبیت رو توی کار بیان میکنی که شخص ممکنه اون موضوع مهم رو بگه یا تشخیص بده(خودش بخاطر مصالح خودش) و نگه.

 

این قسمت رومیشد تو پروفایل هم گفت.اماپیام بازرگانی خوبی بود.:banel_smiley_4:

قسمت آخر یه تبلیغ بودxvv6nx2qnqo88wp8w3z.gif

  • Like 3
لینک به دیدگاه
این یعنی چی؟ بخدا نمیتونم درکش کنم. یه بار میگی گذشته ای که تاثیرگذاره باید گفته بشه یهبار میگی گذشته ای که گذشته لزومی نداره گفته بشه. احتمالاً منظورت از جمله ی دومی اتفاقات بی اهمیت. که اگه منظورت این باشه تقریباً داریم یه حرف رو میزنیم. ‎

ببین قضیه روداری خودت واسه خودت معمامیکنی.خیلی ساده است.یه مثال میزنم شایدروشن بشه.قضیه.ببین شمامثلا10سال پیش ازدخترهمسایه خوشت میومده حتی به سبب همسایگی مراوداتی باهم داشتیدشمادربازه

ای اززمان به او علاقمندشده وازش خواستگاری میکنید.به هردلیلی این قضیه سرنمیگیرد.آنهاهم ازآن خانه جابجاشده وبه جایی میروندکه احتمال دیدن دوباره آنهاصفراست.نه محبتی دردل شماباقیمانده نه خاطره ای

قضیه تمام شده رفته.حال به نظرشمااین رابطه رابایدگفت؟

اگه منظورت این نباشه داری یه نسبیت رو توی کار بیان میکنی که شخص ممکنه اون موضوع مهم رو بگه یا تشخیص بده(خودش بخاطر مصالح خودش) و نگه.

این قضیه که شخص خودش تشخیص بده بایدبگه یانگه رونمیتونم انکارکنم.شماموضوعی

درگذشته تان هست که به نظرخودتان مهم نیست امابرای طرف مهم است بدانددیگراین تدبیرودرآیت شماست که به طرف مقابل بفهمانیدکه موضوعی که اینقدرروی آن حساس شده چیز مهمی نبوده.وقابل اغماض است.

 

حال اگرسؤالی نمانده وابهامی نیست ازقضیه پیش ازازدواج ردبشیم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

از روابطه شخصيه گذشته كمتر صحبت بشه بهتره 663920_phil_25.gifچه در مورده همسرمون چه در مورد خودمون...

 

 

اگر موضوعی هست که ممکنه در اینده اتفاق بیافته و ایجاد اختلاف کنه بهتره همون اول گفته شه قبل از ازدواج

 

جزئیات یه رابطه ای که قبلا وجود داشته جز اینکه هر دو طرف و دل چرکین کنه و بعد ها توی دعواها یا بحثا عاملی بشه برای تحقیر کردن یا ناراحت کردن همدیگه به نظرم هیچ فایده دیگه ای نداره

اگر موضوعی هستش که برملا شدنش توی اینده مشکل ساز میشه و بعدا اگه طرف بفهمه ممکنه زندگی دوطرف دچار مشکل جدی بشه همون اول گفته بشه بهتره که دوطرف تصمیمشون و بگیرن که میتونن قضیه رو هضم بکنن یا نه

در غیر اینصورت به نظرم کنجکاوی بی مورده...

 

 

به نظر خودم هم نباید گفته بشه ، ولی اگه پرسیده بشه باید گفت ، چون حتما واسش مهم بوده که پرسیده (ولی نه با جزئیات :w16:)

 

از گذشته هرانچه که قراره کوچکترین تاثیری توی زندگی اینده داشته باشه رو میگم:w16:

مخالفم بااین حرف که میگن گذشته طرف برای خودشه.چون قراره باهم یه مدت طولانی (یا برای همیشه)باشیم باید تقریبا همه چیزودرمورد هم بدونیم

 

لزومی نداره چیز زیادی بدونه همون قدر که شرعا لازمه ..این که قبلا با کی دوست بودی و چه کارائی کردی و کجاها رفتی زندگی گذشته خود فرد بوده ربطی به حال نداره البته اگر اثراتش به حال سرایت کرده و باید شخصی که باهاش قرار ازدواج داری بدونه بهش بگو اما در کل گذشته در بیشتر موارد مربوط به احساس عذاب وجدان خود فرد میشه ....ندونه بهتره

[/color]

 

خوب چکیده ای از پاسخهای مشترک دوستان که به نظرم اومد کاملتر باشه رونقل قول گرفتم تا هم مروری به پاسخها داشته باشیم هم بحث ابتدایی رو جمع بندی کنیم

 

خوب تا اینجا اگه کسی سوالی داره یا نظری که فکرمیکنه جاافتاده وبه روند بحث کمک میکنه مطرح کنه وگرنه وارد بحث بعدی ومواردی که باید درطول دوران آشنایی مطرح گردد میشویم:icon_gol::w16:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

سلام عرض میکنم خدمت دوستان گرامی. :icon_gol:

 

و همچنین تشکر میکنم از استارتر به خاطر بحث خوبی که شروع کردید.

 

 

اول اینکه همه ما میدونیم صداقت در زندگی مشترک باعث تقویت پایه های یه زندگی میشه و همه ما به این موضوع واقف هستیم.

 

و اما جواب سوال شما:

 

پیمان جان به نظر من ارائه یک فرمول برای همه انسانها در این زمینه کار درستی نیست. چون ظرفیت هر کسی در برخورد با مسائل متفاوت از شخص دیگه هست. پس نمیتونیم بگیم دقیقا لازمه چه مواردی در وهله اول و آشنایی و چه مواردی در طول زندگی مشترک باید با همسرمون در میان گذاشته بشه. ولی در مورد برخی کلیات که عنوان کردنش برای همه تقریبا بدون عواقب خواهد بود من یه لیستی رو تهیه میکنم و به مرور به این لیست اضافه میکنم.

 

به نظرم اولین مورد مهم در شروع یک رابطه اطلاعاتی در مورد ازدواج یا آشنایی های قبلی هست که عموما سعی در مخفی کردن این اطلاعات داریم. از نظر من خیلی مهمه که طرفین قبل از شروع رابطه که میزان وابستگی کمه راجع به این مسائل آگاهی پیدا کنن. چون هر نوع تصمیم گیری صحیح منوط به اینه که با عقل و منطق بیشتری اقدام به تصمیم گیری کنیم تا احساسات. و با شکل گیری یک رابطه معمولا وابستگی به وجود میاد و همین وابستگی به احتمال زیاد روی تصمیم گیری ممکنه تاثیر گزار باشه. از همین جهت لازم میدونم که حقایقی از این دست که ممکنه در تصمیم ما برای شروع یک ارتباط هدفدار تاثیرگزار باشه بیان کنیم. البته بیان جزئیات به طور دقیق لازم نیست. مگر اینکه پرسش خاصی صورت بگیره و البته حساسیت موضوع در پرسیدن این سوالات هم خیلی بالاست و شخص سوال کننده نباید برخی از حرمت ها رو زیر پا بزاره و حدالامکان در حد رفع نیاز و برطرف کردن موهوماتی که ممکنه در تصمیم گیریش تاثیر گزار باشه اقدام به پرسش کنه. مثلا مدت این ارتباط. نحوه آشنایی و علت گسیختگی رابطه و همچنین پرسیدن سوالات برای هر شخص با توجه به معیارهای او متفاوته.

 

بزارید بی پرده بگیم. ممکنه از نظر شخصی وجود ارتباط جهت آشنایی مانعی نداشته باشه ولی اینکه رابطه منجر به همبستری هم شده یا نه از نظر وی مشکل ساز باشه. خوب این شخص باید این سوال رو یکبار در کمال احترام از طرف مقابلش بپرسه. ولی اگر همین مورد هم برای فرد معیار به حساب نمیاد پرسیدنش دلیلی نداره و جز خدشه دار کردن روحیه طرف هیچ چیزی در بر نداره. پس مهمه که فقط سوالات اساسی و کلی مختصری پرسیده بشه که نقش کلیدی در تصمیم گیری ها داره. و پرسیدن دوبار یک سوال جایز نیست. البته ما اینجا فرض رو بر عاقل و بالغ بودن طرفین میزاریم. وگرنه به نظر من سوالات پرسیده نشه بهتره. اگر تجربه و شناخت کافی در این زمینه نداریم بهتره بی گدار به آب نزنیم و بزاریم گذر زمان باعث به وجود آمدن شناخت بشه.

 

و اما در گام های بعدی توضیح پیرامون خانواده، عقاید، شغل، درآمد، سطح تحصیلات و ... لازم و ضروریه. و البته بهتره راجع به صفتی که غالبا دیگران به ما نسبت میدن هم صحبت کنیم. مثلا در مورد من همه یک سری خصوصیاتی رو بر میشمارن. مثلا من آدم مغرور و یه دنده ای نیستم ولی قاطعم. در واقع این خصوصیت که دیگران در مورد من از اون صحبت میکنن باعث شناخت بیشتر طرف مقابل از من میشه که به نظرم معیار مناسبی هم هست.

 

البته بحث بسیار گسترده تر از این حرفهاست.

 

و اما در مورد بیان کردن حقایق بعد از ازدواج به نظرم ایراد توافقی در این زمینه بسیار سودمنده. طرفین با توجه به شناختی که از ظرفیت ها و روحیات همدیگه پیدا میکنن میتونن در این زمینه توافق کنن. مثلا من اگر ببینم همسر من آدم راحتیه یا خونسرده و با مسائل خوب کنار میاد باهاش توافق میکنم که از تمام مسائلی که اتفاق میفته با خبرش کنم و این انتظار به صورت متقابل هم باید وجود داشته باشه. اما اگر خلاف این بود، یعنی همسر من آدم حساسی به حساب میاد دو راه وجود داره. یا اینکه حقایقی رو که باعث رنجش خاطرش میشه باید ازش پنهان کنم که از نظر من خیلی پسندیده نیست. چون آفتاب پشت ابر نمیمونه. پس بهتر میدونم خودم رو طوری بشناسونم که اعتمادش به طور کامل جلب شه و حساسیتش به مرور کمتر شه.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

دراون موقع چه مواردی به ذهن شما میرسه که باید مطرح بشه؟چه مواردی درزندگی مشترک باید یا گفته نشه یاکم کم گفت؟

 

ببين موضوعه گذشته شخص كه مورد بحث قرار گرفت و تقريبا همه به توافق رسيديم كه نگيم اما در داخل زندگي خيلي موضوعات واسه صوبت كردن هس مثه عشق ورزيدن مثه مشورت و اظهار نظر راجبه جنبه هاي مختلف زندگي راجبه بچه راجبه خيلي چيزا...

حال شرایطی را درنظربگیرید که خودشخص(خانوم یاآقا فرق نمیکنه)خودش ازتون سوال میکنه راجع به گذشته تون ووقتی سوال میکنه قطعانمیشه دروغ گفت چون مسلما خودش هم دنبال جواب میره دراین مواقع چه باید کرد؟

 

من اگه ببينم خيلي مُصِر باشه اما آخه به ضررشه بدونه!!!:pichak29: ولي اگه خودش ميخواد باشه هرچي بپرسه راستشو ميم ولي اونم بايد بهم قول بده كه دركم كنه و به خاطره كارام سرزنشم نكنه!

 

خوب قبول!تااینجا اکثریت دوستان عنوان کردند که قبل از ازدواج هرچی بوده تمام شده!!منم قبول دارم گذشته فرد هرچقدرهم سیاه وبد باشدگذشته است :a030::icon_gol:

سوال بعدی اینست که درزندگی مشترک چگونه باید باید باشد؟آیاهمسرموظف است همه چیز را به طرف مقابل بگوید؟

توي زندگي مشترك آره دو طرف موظفن كه در كوچكترين مسائل صادق باشن و بهم بگن گرچه خوده بنده با اين قضيه يكمي مشكل دارم ولي درستش اينه كه همه چيز بهم گفته شه...

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ببين موضوعه گذشته شخص كه مورد بحث قرار گرفت و تقريبا همه به توافق رسيديم كه نگيم اما در داخل زندگي خيلي موضوعات واسه صوبت كردن هس مثه عشق ورزيدن مثه مشورت و اظهار نظر راجبه جنبه هاي مختلف زندگي راجبه بچه راجبه خيلي چيزا...

منظورمن ازگفتن.مطرح کردن مسائل تلخ وناگوارزندگی هستش وگرنه مسائل خوب رومشکلی نداریم نه واسه گفتن نه شنیدن.مثلاشماازهمسرآینده تون توقع داریدچه موضوعاتی ومشکلاتی

روباشمامطرح کنه وخودشماچه مواردی روحس میکنی اگه به همسرت نگی بهتره؟

من اگه ببينم خيلي مُصِر باشه اما آخه به ضررشه بدونه!!!:pichak29: ولي اگه خودش ميخواد باشه هرچي بپرسه راستشو ميم ولي اونم بايد بهم قول بده كه دركم كنه و به خاطره كارام سرزنشم نكنه!

به نظرت گذشته آدمهاچه موقع درحال وآینده اوناتأثیرداره؟

توي زندگي مشترك آره دو طرف موظفن كه در كوچكترين مسائل صادق باشن و بهم بگن گرچه خوده بنده با اين قضيه يكمي مشكل دارم ولي درستش اينه كه همه چيز بهم گفته شه...

حس نمیکنی گاهی نگفتن بعضی مسائل میتونه مفیدباشه.ویکی ازسیاست های اداره زندگی مشترک اداره کردن ومدیریت مباحث هست؟آیااین نگفتن میشه اسمش روپنهانکاری گذاشت یادروغ؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه

سعی کنید در زمان حال زندگی کنید...گفتن یا نگفتن بعضی مسائل فقط تنش و بد بینی رو بیشتر می کنه.

حالا یه دختری روی می بینید روزی 100 بار می گه : من خواستگاره دکتر مهندس داشتم. شوهرشم می گه: فعلا" که من شوهرتم ...خب که چی؟ :w02:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
منظورمن ازگفتن.مطرح کردن مسائل تلخ وناگوارزندگی هستش وگرنه مسائل خوب رومشکلی نداریم نه واسه گفتن نه شنیدن.مثلاشماازهمسرآینده تون توقع داریدچه موضوعاتی ومشکلاتی

روباشمامطرح کنه وخودشماچه مواردی روحس میکنی اگه به همسرت نگی بهتره؟

 

توي زندگي من نظرم اينه كه تمامه موارد بايد بهم گفته شه چه تلخ چه شيرين چون تو با كسي هستي كه داري باهاش زندگي ميكني هيچيو نمي توني مخفي كني چون خيلي زود لو ميري و اونوخ توضيح دادنش خيلي مشكل تره...

 

به نظرت گذشته آدمهاچه موقع درحال وآینده اوناتأثیرداره؟

 

اگه رابطه من با دوس پسرام در حده معمولي باشه (جاست فرند) اين قضيه تاثيري تو زندگيه آينده من نميزاره ولي اگه قضيه شرافتيو اينا باشه و چيزي فراتر از يه دوست مطمئنا تاثيره خودشو ميزاره جوري كه حتي به مغزه آدمم خطور نمي كنه...

دنيا كوچيكتر از اونه كه پيش خودت بگي امكان نداره دوباره فلاني منو ببينه...

 

حس نمیکنی گاهی نگفتن بعضی مسائل میتونه مفیدباشه.ویکی ازسیاست های اداره زندگی مشترک اداره کردن ومدیریت مباحث هست؟آیااین نگفتن میشه اسمش روپنهانکاری گذاشت یادروغ؟

 

منم از اين سياستا ديدم و خيلي خوشم اومده اگه آدم بتونه پياده كنه چرا كه نه اسمش دروغ نيس ولي من شخصا بازم دوس دارم همه چيز بهم گفته شه...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
سعی کنید در زمان حال زندگی کنید...گفتن یا نگفتن بعضی مسائل فقط تنش و بد بینی رو بیشتر می کنه.

حالا یه دختری روی می بینید روزی 100 بار می گه : من خواستگاره دکتر مهندس داشتم. شوهرشم می گه: فعلا" که من شوهرتم ...خب که چی؟ :w02:

 

منم با شما موافقم آدم بايد بتونه توي حال زندگي كنه منم خيلي سعي ميكنم كه اينجوري باشه ولي بعضي چيزارو اصلا نمي شه به حال خودش بسپاري تو بعضي چيزا حتما بايد به فكره آينده بود...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...