رفتن به مطلب

تغییرات در مورد صدور روادید دانشجویان ایرانی در آمریکا


ارسال های توصیه شده

دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی ایالات متحده همچنان پذیرای دانشجویان و دانش پژوهان ایرانی هستند. امروزه دنیا بیش از هر زمان دیگری نیازمند تفاهم بهتر بین ملت ها و افراد است - تفاهمی که فقط می تواند رهاورد تجربه مستقیم یک فرهنگ باشد. این وب سایت که محور فعالیت های آن ارائه رهنمود ها و اطلاعات لازم برای دانشجویان و دانش پژوهان علاقمند به ادامه تحصیل در ایالات متحده است، اطلاعاتی جامع را به دور از هر گونه جانبداری با هدف کمک به شما در انتخاب برنامه تحصیلی مناسب و راهنمایی شما طی فرایند تقاضا برای ادامه تحصیل ارائه می دهد

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

اینم جزئیاتش

 

در ماه مه ۲۰۱۱ وزارت امور خارجه آمريكا اعلام كرد كه سياست صدور ويزاي دو ساله با چند بار اجازه ورود را براي دانشجويان ايراني آغاز خواهد كرد. اين خبر خوبي است براي دانشجويان ايراني كه سالها در آرزوي اين تغيير بودند، اما زير سايه رابطه خصمانه دولتهاي ايران و آمريكا اميد چنداني به عملي شدن آن نداشتند. اما چطور چنين تغييري عملي شد؟ اين مقاله نگاهي دارد به فرايند اين تغيير و درس هايي كه مي توان از آن آموخت.

دانشجويان ايراني مقيم آمريكا در دهه اخير چندين بار به طور پراكنده سعي كرده بودند قانون ويزا را تغيير دهند. از اوايل سال ۲۰۰۹ چندين گروه دانشجويي در دانشگاه هاي مختلف سعي كردند با جمع آوري تومار امضا، تماس با اعضاي كنگره آمريكا، و جلب حمايت نهادهاي دانشگاهي، در مورد اين مشكل اطلاع رساني كنند.

حاصل گردهمايي چند گروه از اين دانشجويان تشكيل سازمان «ويزاي ورود مكرر براي دانشجويان ايراني» يا MEVISA (مويسا) در اوايل سال ۲۰۱۰ بود. مويسا با بهره گيري از تجربيات اعضاي خود موفق به جذب بيش از 100 نماينده در دانشگاههاي مختلف آمريكا شد و اين نمايندگان هر كدام به جلب حمايت در سطح دانشگاه و سازمانهاي دانشجويي، با بهره گيري از تجربيات قبلي، همت گماشتند.

مويسا به طور موازي، با شوراي ملي ايراني هاي آمريكاي تبار (نايك NIAC) براي همكاري تماس گرفت. نايك از اين همكاري استقبال كرد. اين سازمان علاوه بر آموزش اعضاي مويسا در مورد مسير فعاليت مدني، استراتژي را براي تغيير سياست ويزا طراحي كرد. در طراحي اين استراتژي نايك پس از بررسي شرايط به دو نتيجه كليدي رسيد:

۱. اگر مساله فقط به عنوان حقوق دانشجويان ايراني مطرح شود شانس تغيير خيلي كم است اما اگر فايده اين تغيير در قالب سياست خارجي آمريكا در قبال ايران مورد توجه قرار گيرد، احتمال موفقيت بالا مي رود.

۲. دولت آقاي اوباما مي تواند اين تغيير را اجرايي كند و براي موفقيت نيازي به تصويب قانون جديدي در كنگره نيست.

بر اين اساس استراتژي تغيير بر دو پايه طراحي شد. از يك طرف فشار عمومي براي آگاهي رساني در مورد اهميت موضوع لازم بود.

براي اين منظور شبكه دانشجويي مويسا از حضور خود در سراسر كشور و حمايت گروه هاي صنفي دانشجويي استفاده كرد و ضمن مستند سازي داستان هاي واقعي دانشجوياني كه از قانون فعلي صدمه ديده بودند، موضوع را در سطح دانشگاه ها و از طريق روزنامه هاي محلي مطرح كرد. دانشجويان ايراني همچنين موفق شدند كه موضوع را به كمك لابي صنفي دانشجويان به گوش سناتورهاي آمريكايي برسانند، با چندين نماينده كنگره ديدار كنند و نامه حمايت آميز روسا و اساتيد چندين دانشگاه را به دولت بفرستند.

نايك نيز با درخواست از ايراني هاي آمريكايي موفق به جمع آوري و ارسال هزاران نامه به باراك اوباما و هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه شد. نايك و سازمان هاي ايراني-آمريكايي ديگري مثل اتحاديه روابط عمومي آمريكايي هاي ايراني تبار، پايا (PAAIA) در مورد اين موضوع مقالاتي منتشر كردند. از طرف ديگر، رسانه هاي فارسي زبان خارج از كشور، خصوصا دو تلويزيون فارسي صداي آمريكا و بي بي سي، در برنامه هاي تعاملي خود، نظر مردم داخل ايران را هم در مورد اين موضوع منعكس كردند.

بالاخره به كمك اعضاي نايك در كاليفرنيا، كنگره حزب دمكرات اين ايالت قطعنامه اي در حمايت از تغيير سياست ويزا تصويب كرد. مجموعه اين تلاشها باعث شد موضوع ويزاي دانشجويان ايراني، به مرور در داخل دولت آمريكا مطرح شود و پشتوانه مردمي مهمي را براي حاميان اين تغيير در درون دولت فراهم كند.

يك قدم مهم ديگر اين بود كه مساله ويزاي دانشجويي به سياست خارجي آمريكا ارتباط داده شود تا در محاسبات سياستمداران، منافع اين تغيير بر هزينه هاي آن بچربد. مهمترين مانعي كه در مسير تغيير سياست ويزا وجود داشت، بوروكراسي درون دولت آمريكا بود.

از يك طرف بسياري در درون دولت اهميت خاصي به اين مساله نمي دادند و لذا با مشروط كردن تغيير به تصويب قانون جديد در كنگره از ورود به اين موضوع خودداري مي كردند. از طرف ديگر ايجاد تغيير نيازمند هماهنگي بين وزارت امور خارجه، سازمان امنيت ملي (National Security Agency)، وزارت امنيت كشوري (Department of Homeland Security)، و چندين سازمان ديگربود كه امري پيچيده است. علاوه بر اين جو دشمني بين دولت هاي ايران و آمريكا، هر اقدام به ظاهر تسهيلگرانه در مورد دانشجويان ايراني را حتي براي سياستمداراني كه به اهميت اين تغيير واقف بودند، بسيار مشكل مي كرد.

با اين وجود، سياست آقاي اوباما در راستاي ارتباط مستقيم با مردم ايران، زاويه مناسبي براي تبيين اهميت اين موضوع فراهم كرد. در اين راستا نايك از راه انتشار مقاله و صحبت با اعضاي دولت، اين موضوع را توضيح داد كه تسهيل ويزا براي دانشجويان، بهترين قدم عملي در جهت برقراري ارتباط مستقيم با مردم ايران و خصوصا جوانان است. اشخاص و گروههاي ديگر ايراني-آمريكايي نيز در همين راستا از روابط شخصي خود با نهادهاي مختلف درون دولت آمريكا استفاده و اهميت اين اقدام عملي را براي تصميم گذاران كليدي پررنگ تر كردند.

از طرف ديگر، آمريكايي هاي ايراني تباري كه در وزارت امور خارجه مشغول به كار هستند نقش مهمي در طراحي و تشريح سياست جديد ويزاي دانشجويان در درون سيستم اداري دولتي داشتند.

به نظر مي رسد كه بهار دموكراتيك در خاورميانه و شمال آفريقا هم نقش موثري در تغيير سياست ويزا بازي كرد. در آغاز سال ۲۰۱۱ با وجود همه فعاليتهاي نام برده در بالا، تغيير نهايي هنوز به يك فشار جدي احتياج داشت چرا كه براي هماهنگي بين سازمان هاي مختلف در ايجاد اين تغيير، لازم بود اين مساله در بالاترين سطح دولت آمريكا بررسي و تصويب شود، و فقط مسائل بسيار مهم ملي هستند كه مي توانند در اين سطح مطرح شوند.

جنبش هاي مردمي ابتدا در ايران و سپس در چندين كشور ديگر خاورميانه و شمال آفريقا، به سياستمداران آمريكايي نشان داد كه مردم اين كشورها مي توانند نقشي جدي در آينده كشورهاي خود بازي كنند و در نتيجه رابطه بهتر با مردم ايران در راستاي منافع ملي آمريكاست. خصوصا شخص رييس جمهوري كه همواره بر ارتباط جنبش سبز ايران با ديگر جنبش هاي مردمي در خاورميانه تاكيد كرده، به اهميت اين موضوع آگاه بود. به اين ترتيب طرح تسهيل ويزاي دانشجويان ايراني در اوايل بهار ۲۰۱۱ در كاخ سفيد تصويب شد و بعد از طراحي مراحل بوروكراتيك در درون دولت، بالاخره در ماه مه اين سال توسط سخنگوي فارسي زبان وزارت امور خارجه آمريكا اعلام شد.

در جمعبندي مي توان گفت مراحل زير در موفقيت اين اقدام جامعه ايراني-آمريكايي نقش كليدي داشتند :

۱. اولين قدم براي پيگيري حقوق مدني هر اقليتي، مطرح كردن مشكل آن گروه توسط گروههاي ذينفع مردمي است. در اين مورد تلاش هاي دانشجويان، خصوصا زير چتر گروهي منسجم مثل مِويسا، براي تعريف صورت مساله حياتي بود. تريتا پارسي، مدير اجرايي نايك در اين زمينه مي گويد «دانشجويان ايراني در مساله ويزا واقعا عالي كار كردند، آنها با برخورد فعال و منسجم خود نقش بسيار پررنگي در تغيير اين سياست داشتند.»

۲. قدم بعدي اقليت ذينفع اين است كه به گروه هاي همراه اطلاع رساني و حمايت شان را جلب كنند. تبلور اين قدم در مساله ويزا، جلب حمايت گروه هاي صنفي دانشجويي، دانشگاهها، جامعه ايراني-آمريكايي، و گروه هاي ايراني-آمريكايي مثل نايك بود. برهم كنش جدي با رسانه هاي محلي، صنفي، و ملي هم در پيشبرد كار اطلاع رساني نقش مهمي دارد.

۳. عامل ديگر براي موفقيت، طراحي يك استراتژي عملي براي مطرح كردن مساله، پيشنهاد راهكار، و اجرايي كردن آن در سطح نهادهاي سياستگذار است كه در مساله تغيير قانون ويزا، به كمك سازمان نايك پيش رفت. علي‌ تميجاني، از اعضائ مويسا در اين مورد مي گويد: «فعاليت دانشجويان در مويسا و همچنين دانشگاههاي مختلف در آمريكا به همراه كمك نايك در نشان دادن مسيرهايي تاثير گذاري در سياست آمريكا ، از عوامل مهم در تغيير وضعيت ويزاي دانشجويان ايراني بود.»

۴. عملي كردن استراتژي معمولا هم نياز به حمايت مردمي و هم نياز به لابي با سياستگذاران دارد. فعاليت جدي دانشجويان، گروههاي ايراني آمريكايي و خصوصا نايك، روابط شخصي بعضي افراد و گروه ها، و حضور آمريكايي هاي ايراني تبار در دولت آمريكا، همه نقشي جدي در اجرايي كردن استراتژي تغيير سياست ويزا داشتند. مراد قربان، مدير اجرايي پايا معتقد است «حضور بيشتر آمريكاييهاي ايراني تبار در نظام اجرايي آمريكا براي احياي حقوق اين اقليت بسيار مهم است».

۵. تغيير سياست در نظامهاي دموكراتيك فقط در فرصتهايي كوتاه كه توجه سياستگذاران به موضوع منعطف شده ميسر است. لذا پس از طراحي و عملي كردن استراتژي، گروههاي ذينفع بايد با دقت به رصد تغييرات سياسي مشغول باشند و به محض ظهور فرصت مناسب، مراحل اجرايي شدن تغيير را در درون نظام سياسي راه اندازي كنند. در مورد ويزا اين موقعيت در پي بهار دمكراتيك خاورميانه پديدار گشت و بهره برداري از فرصت ايجاد شده به موفقيت انجاميد.

تجربه بالا درس ارزشمندي براي جامعه ايرانيان آمريكا است و توانايي هاي بالقوه اين اقليت را نشان مي دهد. با وجود فضاي منفي نسبت به ايران، تعداد محدود دانشجويان ايراني، و وجود مقاومت جدي در بوروكراسي و سياسيون آمريكا، اين تغيير سياست اجرايي شد. اين نشان مي دهد كه اين اقليت با پيگيري حقوق پايه اي خود، حضور فعال در كنار فرايند سياستگذاري، و حمايت و همكاري با سازمانهايي كه پيگير حقوقش هستند، مي تواند موفقيتهايي بيشتر و بزرگتري در صحنه مدني آمريكا به دست آورد.

به قول مارگارت ميد، انسان شناس مشهور: «شك نكنيد كه گروه كوچكي از شهروندان آگاه و متعهد، مي توانند دنيا را تغيير دهند. در واقع، هيچ تغييري جز از اين مسير اتفاق نيفتاده است.»

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...