Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ با تشکر از همه نواندیشان و دوستان که تو این مدت بیاد من بودند.و با سلام به همه اعضای جدید. راستش تو این مدت که نبودم سه تا نکته رو متوجه شدم. اون سه تا نکته مربوط به این سئوال میشه که : ما دنبال چه هستیم؟ جواب : 1- تحقق عدالت اجتماعی و فردی 2- مبارزه علیه جهل و خرافات 3- نشر منطق عقل گرائی و منطق مداری این گمشده هام , همه کنکاش من با خودم بود که ببینم دنبال چه هستم. آره من دنبال اون سه مورد بودم که برای یافتن راه اینهمه وقتمو پای نت میذاشتم. یعنی میشه یه روز به جائی رسید؟ چگونه؟ 14 لینک به دیدگاه
p mehdi q 6226 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ من فقط خواستم سلامی عرض کنم . دوست قدیمی:icon_pf (44): 4 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ با تشکر از همه نواندیشان و دوستان که تو این مدت بیاد من بودند.و با سلام به همه اعضای جدید.راستش تو این مدت که نبودم سه تا نکته رو متوجه شدم. اون سه تا نکته مربوط به این سئوال میشه که : ما دنبال چه هستیم؟ جواب : 1- تحقق عدالت اجتماعی و فردی 2- مبارزه علیه جهل و خرافات 3- نشر منطق عقل گرائی و منطق مداری این گمشده هام , همه کنکاش من با خودم بود که ببینم دنبال چه هستم. آره من دنبال اون سه مورد بودم که برای یافتن راه اینهمه وقتمو پای نت میذاشتم. یعنی میشه یه روز به جائی رسید؟ چگونه؟ اول بگم که واقعا خوشحالم که برگشتی... خیلی خوش اومدی... در مورد حرفات هم باید بیام بعدا سر فرصت نظرم رو بگم... ولی در مورد عقل گرایی خیلی دوست دارم یک بررسی در مقابل عقل استشهادی انجام بشه و ببینیم بلاخره بدبختی ما کجاست و ما درست میگیم یا اون آقایان با عقل های استشهادی... منم معتقدم مهم ترین وظیفه ی ما نشر ارزش های عقل گرایی و در نتیجه پرورش و تفکر و دید عقل ابزاری در بین انسان هاست... 5 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ سلام دوست قدیمی. شاید منو یادتون نباشه. چون نام کاربریم عوض شده. من بیشتر در پی تحقق اولی بودم و به نظرم با فعالیت در نت کمتر از همه همین مورد محقق شده. 4 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ سلام دوست گرامیِ یه مدت نیومده یِ یهو اومده:persiana__hahaha: خوشحالیم بازگشته اید با اینکه نمیشناسیمتان منم اهدافم همیناست و به علاوه چندین هدف دیگه ... ولی بعضی موقه ها یه چیزایی میخونم که کلا از این همه بودنم در انجمن مایوس میشم البته خیلی ها هم هستن که به آدم امید موندن میدن و خوشحالم که میبینم داره تعدادشون زیاد میشه هستم چون فکر میکنم حتی عقایدم اگر 1 نفرو به فکر فرو ببره کلی کار انجام دادم و یک نکته : امیدوارم این بودن بچه ها در انجمن روی تحقق اهدافشون در اجتماع حقیقی اثر منفی نذاره چون تاثیر تلاش برای تحقق این اهداف در زندگی حقیقی 100%بیشتر خواهد بود تا در جامعه مجازی 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ من فقط خواستم سلامی عرض کنم . دوست قدیمی:icon_pf (44): سلام و صد سلام داداش مهدی عزیز. چقدر پیر و فرتوت شدی . نکنه ازدواج کردی؟ نه؟ 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ اول بگم که واقعا خوشحالم که برگشتی... خیلی خوش اومدی... در مورد حرفات هم باید بیام بعدا سر فرصت نظرم رو بگم... ولی در مورد عقل گرایی خیلی دوست دارم یک بررسی در مقابل عقل استشهادی انجام بشه و ببینیم بلاخره بدبختی ما کجاست و ما درست میگیم یا اون آقایان با عقل های استشهادی... منم معتقدم مهم ترین وظیفه ی ما نشر ارزش های عقل گرایی و در نتیجه پرورش و تفکر و دید عقل ابزاری در بین انسان هاست... سلام داداش. مرسی از نظر لطف شما. در مورد این موضوع تاپیک هم هر موقع فرصت داشتی بیا یه گپی با هم بزنیم. 3 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ سلام دوست قدیمی. شاید منو یادتون نباشه. چون نام کاربریم عوض شده. من بیشتر در پی تحقق اولی بودم و به نظرم با فعالیت در نت کمتر از همه همین مورد محقق شده. سلام حتما تو پیام خصوصی بهم بگو تا یادم بیاد. در هر حال ممنونم که بهم سر زدی و منو شرمنده محبت هاتون نمودی. در مورد موضوع تاپیک هم اگر بحث باز شد میتونیم گفتگو کنیم. 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ اول بگم که واقعا خوشحالم که برگشتی... خیلی خوش اومدی... در مورد حرفات هم باید بیام بعدا سر فرصت نظرم رو بگم... ولی در مورد عقل گرایی خیلی دوست دارم یک بررسی در مقابل عقل استشهادی انجام بشه و ببینیم بلاخره بدبختی ما کجاست و ما درست میگیم یا اون آقایان با عقل های استشهادی... منم معتقدم مهم ترین وظیفه ی ما نشر ارزش های عقل گرایی و در نتیجه پرورش و تفکر و دید عقل ابزاری در بین انسان هاست... یک نظریه عمومی در باب معرفت دست کم میباید به سه پرسش اصلی در این باب پاسخ دهد: نخست آن که آیا اساسا برای آدمی امکان شناخت وجود دارد؟ یا نه، پرسش دوم آن که در صورت پاسخ مثبت به پرسش پیشین راه کسب معرفت چیست؟ این پرسش از سویی از سرچشمه و مبدا اولی دانش بشری جست و جو میکند و از سوی دیگر از سازو کار تکثیر آن؛ و در یک نظریه عمومی از امکان شناحت حقیقت و ذات جهان سخن میگوید. از این رو پیش از آغاز سخن در باب روشهای مطالعه سیاست در فلسفه اسلامی میباید پاسخ این مکتب فلسفی به پرسشهای معرفت شناختی را بدانیم. ( عقل استشهادی ) به لحاظ تاریخی در مورد پرسش نخست میتوان به سه رهیافت اشاره کرد. در حدود قرن پنجم پیش از میلاد سوفستائیان یونانی تمام ادارکات و عقاید بشری حتی بدیهیات اولیه را خیال محض دانستند و هیچ ارزشی برای هیچ نوع فکری نپذیرفتند. آنها معتقد بودند که واقعیتی خارج از ظرف ذهن انسان وجود ندارد. در برابر مکتب سوفیسم (sophism )، فیلسوفانی مانند سقراط، افلاطون، و ارسطو استدلال میکردند که انسان توانائی شناخت اشیا را آن گونه که در واقع هستند، دارد. از نظر این فیلسوفان در صورتی که تفکر به شکل درست هدایت شود آدمی به ادراک واقعیت نایل می¬گردد. هواداران این نظریه به جزمیان یا یفینیان ( dogmatists ) مشهور شدند. لیکن از زمان ارسطو به بعد گروه دیگری از فیلسوفان پیدا شدند که معتقد بودند که ادراکات بشر درباره امور جهان بستگی کامل به وضعیت ویژه ذهن او دارد. این گروه که شکاکان ( scepticists ) نامیده شدند حتی به مفاهیم و مسائل ریاضی و هندسی را غیر قطعی تلقی کردند ( کاپلستون، 1368، 99- 104 و 474 – 482). مکتب شکاکیت تا چند سده بعد از میلاد مسیح تداوم یافت. در سده¬های اخیر سه مکتب بالا به دو مکتب جزمی و شکاکیت تقلیل یافت. فلسفه اسلامی در برابر مساله حاضر از مکتب امکان شناخت جهان به وسیله عقل بشر حمایت میکند که به نظر من خودشونم توش موندن. 4 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ اکثز بچه ها دنبال همین چیزان ولی خب هر چی بیشتر تلاش کنی تجربت بیشتر میشه و انرژیت کمتر همه بریدن 5 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ سوفسطائیان معتقد بودند که خاستگاه تمام تصورات و ادراکات بشری حواس ظاهری آدمی است؛ از این رو سوفسطائیان را پیروان اصالت حس مینامند. در برابر این گروه از فیلسوفان، افرادی مانند افلاطون و ارسطو قرار میگرفتند که عقلیون مشهور شدهاند. هر چند که میان این دو فیلسوف در تفسیر پیدایش دانشهای اولیه اختلاف وجود دارد. افلاطون در این مساله معتقد بود که امور محسوس مورد معرفت بشر قرار نمیگیرند، بلکه معرفت حقیقی همانا درک مثالها است. مثالها از نظر افلاطون واقعیتهای کلی، دائمی، و ثابتی هستند که از جنس معقولات میباشند. افلاطون معتقد است که این معرفت عقلی برای روح پیش از ورود به دنیای حاضر بدست میآید. روح به مثابه موجود مجرد در جهان پیش از این دنیا مثالها را مشاهده کرده اما به در جهان مادی به دلیل مجاورت با بدن و امور مادی، از یاد برده است. اما از آن جا که دنیای کنونی پرتویی از حقایق جهان مجرد پیشین است، روح بشر با احساس دنیا به مثابه نمونه دنیای مجرد، مثالهای فراموش شده را به خاطر میآورد. در برابر تفسیر افلاطونی بالا، ارسطو معتقد است که روح بشر در آغاز در حد استعداد محض است و بالفعل هیچ دانشی ندارد. از نظر او تمامی معقولات و معلومات بشری به تدریج در همیت جهان به دست میآید. از نظر او ادراک امور جزئی پیش از ادراک کلیات صورت میپذیرد. عقل بشر پس از درک امور جزئی از طریق سازوکار تجرید و تعمیم امور کلی را انتزاع میکند. 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ در تاریخ فلسفه، از سده شانزده به بعد این مساله به شکل و با کیفیت دیگری مطرح شد. نتیجه این گفت وگو به صورت هواداران اصالت عقل و طرفداران ااصالت حس در آمد. عقلگرایان معتقد شدند که معرفتهای بشری دو گونه هستند: گونه نخست معارفی هستند که به صورت مستقیم به وسیله حواس پنج گانه وارد ذهن آدمی میشوند. اما در برابر این دسته از دانشها، دانشهای دیگری وجود دارند که عقل بشر از پیش خود ساخته است. این نوع از دانشها فطری بوده و هیچ منشائی جز عقل بشر ندارند. دکارت را میتوان از جمله عقل گرایان دانست. اما در برابر عقل گرایان، گروه دیگری قرار دارندکه معرفتهای فطری را بی معنا میدانند و معتقدند که ذهن مانند صفحه بدون نقشی است که به تدریج از حواس ظاهری متاثر شده و سپی عقل از طریق تجرید و تعمیم دانشهای کلی را میسازد. جان لاک در زمره این دسته قرار میگیرد ( کاپلستون، 1362، 125 – 135). اما فلسفه اسلامی درباره مساله معرفتهای نخستین بشری بیشتر نظریه ارسطو را پذیرفته و به تکمیل و تنقیح آن پرداختند. 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۹۰ مجادله سوم در معرفت شناسی مربوط به توان ذهن بشر برای شناخت حقایق اشیا است. در این گفت وگو میتوان معرفت شناسان را به دو دسته عمومی ذات گرایان و پدیدار گرایان تقسیم کرد. پدیدارگرایان (phenomenalists ) معتقد هستند که توان فکری بشر تنها در حدود پدیدهها و ظواهر جهان طبیعت بوده و از این رو از عقل بشری به جز تعیین و تبیین روابط و مناسبات میان ظواهر طبیعی نمیتوان انتظاری داشت. اما تحقیق درباره کنه امور و ذات ظواهر طبیعی خارج از دسترس ذهن بشر است. از این رو پدیدارگرایان دانشهای تجربی را دانشهای حقیقی و معتبر میدانند. نکته قابل توجه این جا آن است که هواداران پدیدارگرا در میان هر دو دسته هواداران اصالت حس مانند اگوست کنت و هواداران اصالت عقل مانند کانت دیده میشوند. اما در برابر پدیدارگرایان، دسته دیگری از معرفت شناسان قرار دارند که معتقد هستند که عقل بشری توان شناخت ذات اشیا را دارد. از نظر این گروه که ذات گرایان ( essentialists ) نامیده میشوند، ممکن بودن شناخت ذات اشیا یا به دلیل پذیرش نظریه عقل فطری ( مانند دکارت و پیروان او ) یا به دلیل پذیرش نوعی شهود ( مانند هانری برگسون ) است. فلسفه اسلامی در زمینه مشاجره اخیر از عقیده ذات گرایان هواداری میکند. 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۰ فکر میکنم حتی عقایدم اگر 1 نفرو به فکر فرو ببره کلی کار انجام دادم سلام دوست عزیز. اتفاقا اشتباه همه اونایی که تو این سایتها عضو میشن همینه که شما بهش اشاره کردید. اگر عقایدم . . . . . اشتباه مهلک همینه. این جمله نشون میده که همه اونایی که میان و تو این دنیای مجازی شرکت میکنند فکر میکنند که بر حق اند و تازه اصرار هم دارند که با عقایدشون که فکر میکنند درسته بتونن لااقل یکنفر رو به فکر فرو ببرند. منم قبلا این اشتباه رو مرتکب میشدم. مشکل ما یکیش این نوع دیدگاه هست و دومیشم اینه که ما بدجوری نیازمند توجه از سوی دیگران هستیم. اونایی که این دو نیاز رو ندارند , مدام تلاش میکنند که خودشونو اصلاح کنند و به اوج برسونن . کاری هم بکار کسی ندارن . اگه من هم مثه این آخریها باشم خیلی راضی و خشنود زندگی میکنم. 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۰ اکثز بچه ها دنبال همین چیزانولی خب هر چی بیشتر تلاش کنی تجربت بیشتر میشه و انرژیت کمتر همه بریدن همینطوره. اینکه من خدمت رسیدم برای این بود که یکی از دوستان تو فس بوک بهم خبر داد که بچه ها لطف میکنند و گاها تاپیکهای قدیمی و خاک خورده منو بالا میارن و ازم خواست که بیام و تشکر کنم. منم به همین دلیل خدمت رسیدم. اما نکته جالبش اینه که وقتی شروع کردم که این تاپیک رو بزنم , یکباره یه حس عجیب بهم دست داد. یه دفعه احساس کردم بازم دارم تو همان گرداب قدیمی که خودم برای خودم فراهم کردم وارد میشم و اگه یکم دیگه تلاش کنم دوباره منو درگیر خواهد کرد. برا همینه که اون متن امضاء رو نوشتم. الان هم قصد موندن ندارم چرا که دارم میبینم که بچه ها نه از روی علاقه بلکه بخاطر عادتی که به این محافل دارند , میان و حس و حالشونم همونی است که دارم بعینه میبینم. خوب فایده ش چیه؟ یکی یه چیزی میگه و بقیه هم شرکت میکنند و همه هم میدونند کی چی خواهد گفت و ادامه و تکرار این کار و آخرشم هیچی. این بریدن که شما بهش اشاره کردید فک کنم به همین علت باشه. یه تکرار همیشگی که حداقل بهار و پائیزم نداره . اینکه بشه یه چیزی هم یاد گرفت رو هم قبولش ندارم. چون واقعا مطلب به درد بخوری تو این صفحات نمیشه دید. فقط عادت . ببخشید که سرتونو درد آوردم. 3 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۰ 1- تحقق عدالت اجتماعی و فردی 2- مبارزه علیه جهل و خرافات 3- نشر منطق عقل گرائی و منطق مداری اینو دوباره تکرار کردم تا اگر دوستان خواستند , در این مورد بحث و گفتگو کنند . البته پیش فرض همه این خواسته ها اینه که خود فرد هم منطقی فکر کنه و متکلم وحده نباشه و فکر نکنه اون حقه و دیگران ناحق. خیلی از اوقات ما خیال میکنیم که همش حق با خودمونه و این دیگران هستند که باید چنین و چنان کنند. اینم یه اتفاقی است که میشه روش فکر کرد. خوب دیگه من زحمت رو کم میکنم و برای همه دوستان آرزوی خوشبختی و شادکامی دارم. :icon_pf (44): 3 لینک به دیدگاه
RAPUNZEL 10430 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۰ سلام دوست عزیز. اتفاقا اشتباه همه اونایی که تو این سایتها عضو میشن همینه که شما بهش اشاره کردید. اگر عقایدم . . . . . اشتباه مهلک همینه. این جمله نشون میده که همه اونایی که میان و تو این دنیای مجازی شرکت میکنند فکر میکنند که بر حق اند و تازه اصرار هم دارند که با عقایدشون که فکر میکنند درسته بتونن لااقل یکنفر رو به فکر فرو ببرند. منم قبلا این اشتباه رو مرتکب میشدم. مشکل ما یکیش این نوع دیدگاه هست و دومیشم اینه که ما بدجوری نیازمند توجه از سوی دیگران هستیم. اونایی که این دو نیاز رو ندارند , مدام تلاش میکنند که خودشونو اصلاح کنند و به اوج برسونن . کاری هم بکار کسی ندارن . اگه من هم مثه این آخریها باشم خیلی راضی و خشنود زندگی میکنم. بله حرفتون رو کاملا قبول دارم عقاید دو دسته هستند یکی اینکه یه عده کثیر قبولش دارن و یک سری عقاید شخصی ... اون عقایدی که جنبه شخصی نداره و ملی گرایانه است در مبارزه با خرافات هست باید ترویج داده بشه و منو خوشحال میکنه که یکی از روی اون عقاید ملی گرایانه من به فکر فرو بره اما یه سری عقاید شخصی هست بر فرض من فمنیسم هستم و عقیدمو تو این انجمن ترویج میدم عموم جامعه فمنیسم نیستن نمیخوان باشن و حتی دیدگاهی پلید از نظر خیلیا محسوب میشه و اصلا یک ایدئولوژی ملی گرایانه نیست در اون مورد فقط باید نظرم رو بگم و نباید انتظار داشته باشم روی کسی تاثیر بذارم چون این یک دیدگاه هست که جنبه شخصی داره:flowerysmile: 3 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۹۰ همینطوره. اینکه من خدمت رسیدم برای این بود که یکی از دوستان تو فس بوک بهم خبر داد که بچه ها لطف میکنند و گاها تاپیکهای قدیمی و خاک خورده منو بالا میارن و ازم خواست که بیام و تشکر کنم. منم به همین دلیل خدمت رسیدم. اما نکته جالبش اینه که وقتی شروع کردم که این تاپیک رو بزنم , یکباره یه حس عجیب بهم دست داد. یه دفعه احساس کردم بازم دارم تو همان گرداب قدیمی که خودم برای خودم فراهم کردم وارد میشم و اگه یکم دیگه تلاش کنم دوباره منو درگیر خواهد کرد. برا همینه که اون متن امضاء رو نوشتم. الان هم قصد موندن ندارم چرا که دارم میبینم که بچه ها نه از روی علاقه بلکه بخاطر عادتی که به این محافل دارند , میان و حس و حالشونم همونی است که دارم بعینه میبینم. خوب فایده ش چیه؟ یکی یه چیزی میگه و بقیه هم شرکت میکنند و همه هم میدونند کی چی خواهد گفت و ادامه و تکرار این کار و آخرشم هیچی. این بریدن که شما بهش اشاره کردید فک کنم به همین علت باشه. یه تکرار همیشگی که حداقل بهار و پائیزم نداره . اینکه بشه یه چیزی هم یاد گرفت رو هم قبولش ندارم. چون واقعا مطلب به درد بخوری تو این صفحات نمیشه دید. فقط عادت . ببخشید که سرتونو درد آوردم. خب چی بگم تا یه حدودی راست میگی اما بعضیا میان شاید یه فرجی بشه .... شاید خبری بشه و میخوان بی اطلاع نباشن نمیدونم والا لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۰ فکور که رفت... آنارشیستم که رفت... :shame: 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده