هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ می خواستم بگزارم این روزها بگزرد روزهای که بهارش را با بی رحمی خشکانده اند و رنگ دروغین سیاهی بر ان کشیده اند روییدن و سبز بودن را جرم می دانندو قناریان را در بند در این چنین روزهایی از زیبایی گفتن و شاد بودن برایم سخت است اما ... می دانی تو از جنس بهار خشکیده خرداد نیستی که نشود از زیبای هایت گفت از دستان معجزه گرت که چگونه خاکستر اتش خاموش درونم راکنار زد تا کور سوی شعله به جا مانده وجودم را شغله ور کند... انگار عمريست عاشقی نکرده ام و عاشقانه نوشتن نمی دادنم سخت است بگویم چگونه دلبسته بودنت بوده ام و اگر دلتنگت میشوم تاوان همان دلبیستگی هاست .. تویی که نمی شود فراموشت کرد و مدتهاست انرژی بودنت در وجودم جاریست ... هنوز هم گه گاهی در من میجوشی جریان پیدا می کنی زیر پوستم در رگ هایم جاری میشوی جوانه می زنی شکوفه میدهی سیز میشوی تا از درون بهاری سبز برویانی و گرنه بیرون هنوز برایم تاریک و نامید و خشکیده است هر چند فصل فصل بهار است اما تو این فصل را با .... (تو تنها دلیل دقیقا تنها دلیلی که با عث شد در این پسین خرداد ماه هوس نوشتن کنم .) 15 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ عههههههههههههههههههههه ارش اومدی ؟ کجا بودی ؟ 3 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ عههههههههههههههههههههه ارش اومدی ؟ کجا بودی ؟ سلام همین دور برا...بد جوری عههه گفتیا !!! 3 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ اندکی صبر سحر نزدیک است..... سر اومد زمستون، شکفته بهارون، گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون..... 5 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ سلام همین دور برا...بد جوری عههه گفتیا !!! وااا خب اخه 1 هو غیبت میکنی 1 هو ظهور میکنی 4 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۹۰ کاش زمستان شود منتظر بهار سال بعد می مانم . . این بهار نشد که از گذشته بگریزم . . شاید بهاری دیگر 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده