رفتن به مطلب

خداحافظ دانشگاه


pesare irani

ارسال های توصیه شده

آره بابا مطمئنم...بودجه ای هم که به خودمون برای برگزاری جشن میدادن نفری 700 تومان بود:icon_pf (34):

اگر مشکلم عکس بود میرفتم لباس کرایه میکردم و آتلیه عکس میگرفتم ولی مشکل اینه که اینها برای ما ارزشی قائل نبودن....:w821::w821:

:167::167::167: عکس هم میگیرد:ws44: هم جشن و هم عکس:w00:

 

 

 

ما هم نه جشن داریم نه چیزی

ولی قراره بعد از امتحانات خودمون جشن بگیریم برای خودمون...........:banel_smiley_4:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 56
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

من که هنوز مونده تا تموم کنم... ولی به هر حال...

دلم برای کسی تنگ نمیشه... خاطره ای هم نیست که بگم... نه خوب نه بد...

 

فقط امیدوارم هر چه زودتر از این دانشگاه برم...

  • Like 5
لینک به دیدگاه
انشالله :icon_redface:

بعدش چی؟آخرش که باید برم دنبال کار:icon_pf (34): یا وایسم تا کار بیاد سراغم:ws37:

 

بعدش میری دکترا...

بعدش فوق دکترا...

بعدش دوباره یه رشته ی دیگه رو شروع کن... :ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

کلا دوره کاردانی خوش گذشت مخصوصا کل کل با استادا وبیرون رفتن از کلاس وآخر ترم دنبال کپی رفتن:a030:

کارشناسی که دیگه استادو بیرون مینداختیم وبقیه موارد بیشترین علاقم برای رفتن به دانشگاه دوستان بودند و کل کل و این حرفا :w13:

ما که باز دوستان as کاردانی رو داریم تو کارشناسی هم 10 جدا کردم واز اول با هم ردیف بودیم:w36::Ghelyon:

اما بازم دلم برای بقیه تنگ میشه:ws44::w821::w821:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
ما هم نه جشن داریم نه چیزی

ولی قراره بعد از امتحانات خودمون جشن بگیریم برای خودمون...........:banel_smiley_4:

قبلا هم گفتم ما خودمون هم قرار بود بگیریم که بعضی از بچه ها حاضر نشدن:icon_pf (34):

ما هیچ وقت اتحاد نداشتیم:banel_smiley_4:

بعدش میری دکترا...

بعدش فوق دکترا...

بعدش دوباره یه رشته ی دیگه رو شروع کن... :ws3:

این میشه:ز گهواره تا گور دانش بجوی:ws37:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

عجیبه ها... همه میگند خیلی خوب بوده و فلان و از این حرف ها...

 

من اصلا ندیدم از این چیزا... همه کلمون رو مینداختیم پایین میومدیم دانشگاه میرفتیم سر کلاس درس رو میگرفتیم کلمون رو مینداختیم پایین میرفتیم خونه... هنوزم همینطوری هستیم... یه سلام علیک ساده هم با بچه ها میکردیم... هرگز هم کسی از کلاس موقع درس استاد بیرون نمیرفت... استادای ما اعصاب ندارند... :shame:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

 

این میشه:ز گهواره تا گور دانش بجوی:ws37:

 

دخیخا...

 

ببین من مسلمان نیستم ولی این حرف رو خیلی خیلی قبول دارم...

و الان البته این تنها راه ممکنه... :ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
عجیبه ها... همه میگند خیلی خوب بوده و فلان و از این حرف ها...

 

من اصلا ندیدم از این چیزا... همه کلمون رو مینداختیم پایین میومدیم دانشگاه میرفتیم سر کلاس درس رو میگرفتیم کلمون رو مینداختیم پایین میرفتیم خونه... هنوزم همینطوری هستیم... یه سلام علیک ساده هم با بچه ها میکردیم... هرگز هم کسی از کلاس موقع درس استاد بیرون نمیرفت... استادای ما اعصاب ندارند... :shame:

 

 

:icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34):

بهترین دوران جوانی یکی دانشجویی و دومی سربازی چون هم تجربه کسب میکنی وهم عشق وحال وکلا تخلیه انرژی حالا چرا به شما خوش نگذشت در عجبم بقیه دانشجوها هم تو یونی شما این حس و دارن:banel_smiley_4:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
عجیبه ها... همه میگند خیلی خوب بوده و فلان و از این حرف ها...

 

من اصلا ندیدم از این چیزا... همه کلمون رو مینداختیم پایین میومدیم دانشگاه میرفتیم سر کلاس درس رو میگرفتیم کلمون رو مینداختیم پایین میرفتیم خونه... هنوزم همینطوری هستیم... یه سلام علیک ساده هم با بچه ها میکردیم... هرگز هم کسی از کلاس موقع درس استاد بیرون نمیرفت... استادای ما اعصاب ندارند... :shame:

در این چهار سال یاد گرفتم که باید خودمون سعی کنیم تا شاد باشیم و اینقدر خودمون سوژه بودیم که سوژه کم نمیاوردیم.ولی از ترم 5 تقریبا اکثر کلاسا رو 3 تا دختر بودیم که زیاد با هم نبودیم.حتی من سر کلاس سعی میکردم تک بشینم(معدل با سرعت نور بالا اومد:ws3:)

دو سه تا بازدیدی هم که رفتیم همیشه بعدش یه دعوایی میشد:icon_pf (34):یه روز همه با هم سلام میکردن،یه هفته دیگه اصلا انگار همدیگه رو نمیشناسن:ws37:

ولی بهر حال یک دوره از زندگیمون بود.من 11 تا از دوستای دبیرستانم در رشته های برق و عمران و صنایع دانشگاه خودمون بودن و همیشه با هم بودیم.ولی هیچ وقت رابطم با دوستای دانشگاهم بخوبی دبیرستان نشد.:w16:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دوره کارشناسی 5نفر بودیم کا باهم میرفتیم ومیامدیم همیشه یه جا ویه ساعت اول ترم مشخص میکردیم وتا آخر ترم این طبق اون جمع میشدیو 2دقیقه هم وقت اضافه میزاشتیم بعد از اون هرکی دیر می امد نهار پردنش می افتاد اگر هو 2نفر میشدن هم نهار هم تنقلات برگشتن چه حالی میداد 80% قرارامنو یکیمون دیر میرسید:ws3:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
تو دانشگاهه که آدما رو بهتر میشناسی .به هر حال دانشگاه یه دریچه بود

:w16::w16::w16:

دقیقا...خیلی درسها در این زمینه گرفتم.چه خودم و چه از تجربیات دوستان

  • Like 2
لینک به دیدگاه
تو دانشگاهه که آدما رو بهتر میشناسی .

 

منم به شدت اینو تایید میکنم.

من تو دانشگاه فهمیدم ادما میتونن به شکل وحشتناکی خودخواد و نامرد باشن .

  • Like 2
لینک به دیدگاه
منم به شدت اینو تایید میکنم.

من تو دانشگاه فهمیدم ادما میتونن به شکل وحشتناکی خودخواد و نامرد باشن .

دورو ...زیرآب زن....اینها وحشتناک بود...آدمایی که ظاهرشون با باطنشون فرق میکنه،دروغ میگن مثل آب خوردن.واسه رسیدن به اهداف خودشون همه رو قربانی میکنن.:icon_pf (34):

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...