رفتن به مطلب

ناگفته ها ......................


arash86.

ارسال های توصیه شده

روزی مردی داخل چاله ایافتاد وبسياردردش آمد ...

 

 

 

 

 

 

 

یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

 

 

 

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

 

 

 

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

 

 

 

یک یوگیست گفت:این چاله وهمچنين دردت فقط درذهن توهستند درواقعيت وجودندارند!!!

 

 

 

یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!

 

 

 

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

 

 

 

یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!

 

 

 

یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که: خواستنتوانستن است!

 

 

 

یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!

 

 

 

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

واقعا هم همینطوره:banel_smiley_4:ما ادما یاد میگیریم با توجه به رشتمون به یه چیزی نگاه کنیم کاش قبلش به دید یه ادم به اطراف نگاه کنیم بعد کارشناس

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...