Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۰ معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا … دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟ معلم که از عصبانیت شقیقههاش میزد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن؟ ها؟! فردا مادرت رومیاری مدرسه میخوام درمورد بچه بیانضباطش باهاش صحبت کنم! دخترک چونه لرزونش رو جمع کرد … بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم … مادرم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد … اون وقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه … اون وقت … اون وقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم … اون وقت قول میدم مشقامو بنویسم… ____________________ خیلی بده قضاوت سریع من خودم گاهی درگیر همچین چیزی میشم .......... 20 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۰ من موقعی که خیلی عصبانی باشم،متاسفانه قضاوت سریع میکنم و خیلی بده. 5 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۰ خب بدید پاکش کنند مرسی گفتی 6 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۰ قفل میشه پا نمیشه البته بعد لینک پیدا شدن 4 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۰ فقر بستر مرگ انسانیت هست! به خصوص فقر اگاهی و درک! 4 لینک به دیدگاه
pary naz 2414 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۳ چه قدر سخت ودردناکه واقعا ........ 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده