ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 شهریور، ۱۳۹۰ میدونی پشت گلایه کردن چی هست؟ وقتی از یه نفر گله میکنی...بهش به خاطر رفتارش غر میزنی یا ازش ناراحت میشی یعنی هنوز خودش و رفتارش انقدر برات مهم هست که از بی توجهیش احساس ناراحتی میکنی.... هروقت دیدی دیگه رفتارای یه نفر برات اهمیت نداره... وقتی دیدی دیگه از بدترین کاراشم ناراحت نمیشی یعنی دیگه اون از دفترچه دوستای خوبت ،یا از دفترچه دلت حذف شده.... 15 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۰ کی این کابوس تموم میشه ؟.... 7 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۰ همیشه یکی بود یکی نبود! چرا هیچ وقت نشد یکی باشه و اون یکیم باشه.... 14 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 شهریور، ۱۳۹۰ چه شعر جالبی بود امروز یه جایی خوندمش ...... از من پرسیده ای چه هنگام به تو می اندیشم؟ وقتی که نشسته ام وقتی که ایستاده ام وقتی که راه می روم وقتی که از این سوی رودخانه به آن سویش شنا می کنم وقتی که نور بامداد چشمانم را بیدار می کند وقتی که تاریکی شب فرا می رسد وقتی که با غروب خورشید گریه ام می گیرد آه .. یادم رفت بگویم وقتی که می خندم وقتی که با خودم حرف می زنم وقتی که خاموش می شوم و خیره به نقطه ای می نگرم وقتی که دلم شاد است وقتی که دلم گرفته است وقتی که به چیزی فکر می کنم و وقتی که دیگر به هیچ چیزی فکر نمی کنم ، ء عزیز من به تو می اندیشم ... «لئوپولد سدار سنگور» 11 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 شهریور، ۱۳۹۰ منم مثل تو دلتنگم دلتنگ تمام روزهای رفته و نیامده تمام انچه تشنگی را زنده میکرد در لبهای تررک خورده من و تو! تمام خواسته ها و ندیده ها تمام ارزوهای بر باد رفته و تمام نگاه هایی که میان آسمان و زمین ماسید!(oo) 14 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۰ فردا عجب روزیه....نگرانم ...خیلی یعنی نگران نیستم ...بیشتر غمگینم .... یه حس ناراحت کننده ای دارم خاطرات ... چقدر ناراحت کنندست بعضی وقتا .... کاش میشد یه راهی پیدا میشد ادم بعضی خاطراتش و کلا پاک کنه 16 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مهر، ۱۳۹۰ داشتم عکسای قدیمی رو نگاه میکردم عکسایی که مال چند سال پیشا بود چقدر جوون بودم!!! چقدر فارغ بودم... احساس پیری کردم یه لحظه.... نمیدونم این پیری وخستگی و رخوت جسمیه یا روحی؟ چقدر برنامه داشتم برای خودم... الان به خیلیاش رسیدم پس چرا هنوز اونی که میخوام نیستم ؟ یه چیزی کمه....اون چیه که تو وجودم باید باشه و نیست؟!!! 17 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۰ دیشب خواب میدیدم خواب بدی بود .... همش تکرار میکرد...با چشمای اشک آلود تاوانش و پس میدی!... مریم تاوانشو پس میدی!!!.... بیدار شدم...نمیدونم غمگین بودم یا ترسیده! . . . . . . . اومدم اینجا رفتم سری به دفترخاطرات بچه ها زدم ... خیلیا شاکی بودن خیلیا غمگین و خیلیا هم دل شکسته!یاد خواب دیشب افتادم .... دوباره اون جمله تکرار شد!... تاوانش و پس میدی!خداییم هست!... 14 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ آرامم.... مثل مزرعه ای که تمام محصولاتش را ملخ ها خورده اند دیگر نگران داس ها نیستم.... 12 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۰ چقدر این آهنگ و دوست دارم و چقدر گوشش دادم این چند روز [FLASH= width=10 heigh=10] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH] 10 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۰ چقد دلم برای شادیام تنگ شده این آواتارم و خیلی دوس دارم یاد روزای شاد زندگیم میندازتم 16 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ دوست دارم دو تا کشیده آبدار بزنم تو گوشت کاش میشد 12 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ بازم برف و روزای سرد خیابونایی که شاخه های درختاش از زور برف خم شدن و پایین اومدن....و یاد روزای برفی.... سه شنبه شب بود و برف میبارید سوار ماشین شدیم و تو خیابونای برفی شهر دور زدیم خیابونا از پشت شیشه بخار گرفته ماشین من و میبرد به چن سال پیش..... خیلی سال پیش.... اون سال که خیلی برف بارید و خیابونا مثل کارت پستالا قشنگ و هیجان انگیز بود برف تا زانوهامون میومد و ما تو بهترین لحظه های زندگیمون سیر میکردیم غافل از اینکه چه روزا و چه لحظه هایی در انتظارمونه و زیبایی و سفیدی روزای برفی میتونه چقد سیاه باشه زمستونای زیادی گذشته اما هنوز .... پاییز و زمستون دو تا فصل غم آلوده که هرسال سریع تر از پارسال میاد و دیر تر از پار سال تموم میشه... 11 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ اینجا زمین است.... ساعت به وقت انسانیت خواب.... دل عجب موجود سخت جانیست! هزار بار تنگ میشود میشکند میسوزد میمیرد! و باز هم میتپد!.... 12 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ این شعرو خیلی دوس دارم ....دوس داشتم تو گاهنوشتها مم ماندگار شه .... بازي شروع شد گرگم به هوا!..... تو گرگ بودي و من چه زود خرشدم گرگ بلا بود و خر را به چنگ اورد........ بازي اول را تو بردي بعد قايم موشک بازي کرديم. تو پنهان شدي ومن گشتم..... با چشماني بسته..... در تاريکي .... به دنبال تو مي گشتم به دنبال رد پايت..... به دنبال صداي کفشهايت بارها زمين خوردم و بلند شدم و تو ... از پشت سر ميخنديدي !!! به چشمان بسته ام ودست هاي در هراسم بازي دوم را هم تو بردي.... همبازي قديمي.... حالا نوبت من است من گرگ مي شوم گرگ! چشمانت را مي بندم ! و تو مي گردي به دنبال رد پايم ...... به دنبال صداي کفشهايم.... اما افسوس!!! وقتي که چشم هايت را باز کني من را نخواهي ديد زيرا که من کفشهايم را در اورده ام و پا برهنه گريخته ام و با همبازي جديدم دور شده ام. . . . . . . . خيلي دور.... 9 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۰ خیلی وقت بود که دنبال این بودم خیلی سخت بود به دست آوردن قلق کسی که خیلی بد قلقه! اما حالا بهش رسیدم بازم به چیزی که میخواستم رسیدم و باز برام کمرنگ شد بی رنگ شد.... همیشه برای چیزایی که میخوام میدوئم میدوئم میدوئم .... تمام زمین و آسمون و بسیج میکنم از زیرکانه ترین روش ها استفاده میکنم و بالاخره بهش میرسم اما هر بار مثل اینکه برای به دست آوردن یه گلوله برفی دویده باشم همینکه تو دستام میگیرمش و خودم و از اینکه بازم موفق شدم تحسین میکنم فقط همون چند دقیقه اول برام جذابه بعدش آب میشه درست مثل همون گلوله برفی ..... میترسم.... میترسم از اینکه دیگه هیچی برای خواستن نداشته باشم.... 10 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۰ بعضی وقتا میخوای فقط حرف بزنی امروز از اون روزاست .... 9 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۰ دیگر توانم تمام شد.... نگو چه سست اراده.... شانه هایم برای تحمل این بار کوچک است ،خوب میدانی! خم شدم.... بگو خداحافظ و تمام!...(oo) 10 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۰ بازگرد زیباترین لحظه های زندگیم تماشا رد پای تو از پشت شیشه غبار گرفته اتاقم است که به سویم میاید....(oo) 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده