رفتن به مطلب

shaden.

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 262
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

شیشه ای می شکند... یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید...شاید این رفع بلاست. یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد... اما امشب دیدم... هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید... از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا

485_35.jpg

لینک به دیدگاه

تا کجا من اومدم ؟!

 

چطوری برگردم ؟!

 

چه درازه سایه م

 

چه کبودِ پاهام

 

من کجا خوابم برد ؟

 

یه چیزی دستم بود

 

کجا از دستم رفت ؟!

 

من می خوام برگردم به بچگیام !!!!!!!!!

 

 

72763d1db045ec5061fbfa04fee93e83-300

لینک به دیدگاه

خواب دیدم یک نفر در آب سوخت

روز روشن کرمک شب تاب سوخت

خواب دیدم شعله ام در بر گرفت

شعله همچو شمعی مرا در بر گرفت

خواب دیدم دستهایم گوش بود

دستهایم 2 بیتس می سرود

خواب دیدم کاسه بر سر پر ز خاک

گوش من معراج نسل و نقل و تاب

لینک به دیدگاه

خسته ام خسته ام از این تکرار ها

مضطرب در پشت این دیوار ها

حسرت گل مانده در چشمان من

مانده ام در گیر و دار خوار ها

کاش پیک مرگم از ره میرسید

سخت دلتنگم از این تکرارها

لینک به دیدگاه

زندگی را به بهانه خواب

 

خواب را به بهانه درد

 

درد را به بهانه تو

 

فراموش کردم

 

حال خود قضاوت کن که

 

از من چه ماند

 

جز تویی که وقت و بی وقت من را

 

انکار می کنی....

 

 

98c996b3745ed4523ff62c6b96aca7d7-300

لینک به دیدگاه

گاه

 

صحبت از

 

ته مانده یک بطری

 

آب پرتقال

 

سالها

 

طول می کشد !

 

سالهایی که پر از هواست ...

 

هوایی که حتی آب پرتقال هم نیست

 

فقط

 

فقط

 

بوی آن را می دهد ... !!!

 

 

f84bcf55a4841d988434d282e23dcf0e-300

لینک به دیدگاه

جایی برای گم شدن نیست،

 

اینجا

 

تنها چیزی که یافت می شود

 

حضورهای بی معنایی ست که سالها دور مانده اند،

 

بوی فساد میدهند

 

و بس....!!!!!!

 

 

6cc4c3e1bf7202916956b8a4e27c33fd-300

لینک به دیدگاه

گفتم:خدایا از همه دلگیرم ، گفت: حتی از من؟؟؟

گفتم خدایا دلم را ربودند ، گفت پیدا ز من؟؟؟

گفتم خدایا چقدر دوری ، گفت تو با من؟؟؟

گفتم خدایا تنها ترینم ، گفت پس من؟؟؟

گفتم خدایا کمک خواستم ، گفت از غیر من!!!؟؟؟

گفتم خدایا دوستت دارم ، گفت بیش از من؟؟؟

گفتم خدایا اینقدر نگو من ، گفت من توأم تو من...

60b4f2c905fe8c48a0a1d4c502066bdc-300

لینک به دیدگاه

روزگارا که چنان سخت به من میگیری

 

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست

 

گرچه دلگیر تر از دیروزم گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند

 

لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست ....زندگی باید کرد

 

 

895232998c1e7990c8dc98f125bee6b8-300

لینک به دیدگاه

نمی دانم چه هستی

 

که هستی

 

و کجایی؟!

 

مردم تو را "خدا" "پروردگار" "معبود"

 

ویا چیزی شبیه این ها می نامند.

 

اما من تو را حس زیبایی می خوانمت

 

که تمام واژگان در نامگذاری ات

 

عاجز ترینند...

 

 

 

f2119659b9fd9dd8fef56f1a94841e55-300

لینک به دیدگاه

امشب از باده خرابم کن و بگذار بمیرم

 

غرق دریای شرابم کن و بگذار بمیرم

 

قصه ی عشق به گوش من دیوانه چه خوانی

 

بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بمیرم

 

گر چه عشق تو سرابی ست فریبنده و سوزان

 

دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بمیرم

 

زندگی تلخ تر از مرگ بود گر تو نباشی

 

بعد از این مرده حسابم کن و بگذار بمیرم

 

پیرم و نیست دگر بیم ز دمسردی مرگم

 

گرم رویای شبابم کن و بگذار بمیرم

 

خسته شد دیده ام از دیدن امواج حوادث

 

کور چون چشم حبابم کن و بگذار بمیرم

 

تا یکی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم

 

از در خویش جوابم کن و بگذار بمیرم

 

اشک گرمم که بنوک مژه ی شمع بلرزم

 

شعله شو یکسره آبم کن و بگذار بمیرم

لینک به دیدگاه

love.jpg

باز امشب میان واژه ها انگار

درگیرم

من از این واژه های تلخ و تکراری

دلگیرم

شب رویا و کابوسش

تن تب دار و درمانش

طلوع صبح و بیداری

من و تکرار تنهایی

هوای تازه و نم دار

شکایت های بس غم دار

دل بی تاب یک عاشق

نوای ناله های دل

کبوترهای آزادش

رها،در اوج،بر بامش

من و این زورق تنها

تو و این ناخدایی ها

حضور تازه ی فانوس

و قلبم با غمت مأنوس

سخن از آرزوهایم

نهان در قلب ،رویایم

هوای دیدنت در دل

امید ِعاشق بیدل

دوباره بیقراریهای یک نامه

دوباره این من ِ درگیر یک ناله

و باز هم انتهای شب...

سکوت سرد و اجباری

خداحافظ

و دلداری

امیدم، بودن ِ فردا

بهانه

خواب و یک رویا

...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...