shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۰ از کی طبعم پست شده :JC_thinking: خداتو میدونی کی بود و چرا؟:JC_thinking: دلم یکم آرامش میخواد که دیگه با هیچی بهش نمیرسم 8 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۰ زبون و باید به دندون گرفت و دیگر هیچ حرفی رو به هیچ کسی نگفت ولی از اینکه یک موقعیتی پیش اومد که بتونم همه حرفهامو به عزیزترین کسی که فکر میکردم دارم بگم خوشحالم 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۰ خیلی حالم بده ولی عیبی نداره این نیز بگذرد....... خودم درست میشم مثل همیشه این دله لعنتی باز بگیرو نگیر راه انداخته.بزنم لهش کنم از وجودش راحت بشم بره پی درد و کاره خودش:vahidrk: 6 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۰ ای حنجره ای ریه ای ششهای گرامی و عزیزم ازتون عذر میخوام که دارید اذیت میشید 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ نمیدونم چیه و چی قراره بشه آخرش:JC_thinking: چقدر بعضی آدمها عجیب هستند عکس العملشون برام جالبه........ همیشه و هروقت بری طرفشون انگار نه انگار قبلش اتفاقی بد یا خوب افتاده بوده بینتون.......... نمی دونم خوبه یا بد ولی بودنت هرچند خیلی پر شور و هیجان نباشه خیلی بهتر از نبودنته همون طور که گفتم بارها و بازم میگم دوستت دارم ای نازنینم...:girl_blush2: شاید یه روزی آدرس اینجا رو بهت دادم که این ترواشهای درونی بی سرو ته ذهنم و قلبمو بخونی ..........ولی حالا نه خوب بشی فکرت آزاد بشه اونوقت ........ عکس العملت و میتونم حدس بزنم ولی هنوز نفهمیدم درونت چه میگذره:JC_thinking: ....................... 6 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ یک نصیحت هیچ وقت عوض نشو همیشه دردسترس باش هرچند بی احساس خاصی باشی 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD] [TABLE] [TR] [TD] [TABLE=align: left] [TR] [TD] تا حالا عادت داشتید اشیاء بی مصرف رو انبار کنید؟ و فکر کنید یه روزی کی میدونه چه وقت – شاید به دردتون بخوره؟ تا حالا شده که پول هاتون رو جمع کنین و به خاطر اینکه فکر می کنید در آینده شاید بهش محتاج بشین، خرجش نکنید؟ تا حالا شده که لباسهاتون، کفشهاتون، لوازم منزل و آشپزخونتون و چیزای دیگه رو که حتی یکبار هم از اونا استفاده نکردین، انبار کنید؟ درون خودت چی؟ تا حالا شده که خاطره ی سرزنش ها، خشم ها، ترس ها و چیزای دیگه رو به خاطر بسپاری؟ دیگه نکن! تو داری بر خلاف مسیر کامیابی خودت حرکت می کنی! باید جا باز کنی ... ، یه فضای خالی، تا اجازه بده چیزای تازه به زندگیت وارد بشه . باید خودتو از شر چیزای بی مصرفی که در تو و زندگیت هستن خلاص کنی تا کامیابی به زندگیت وارد بشه. قدرت این تهی بودن در اینه که هر چی که آرزوش رو داشتی ، جذب می کنه. تا وقتی که در جسم و روح خودت احساسات بی فایده رو نگهداری، نمی تونی جای خالی برای موقعیت های تازه بوجود بیاری. خوبیها باید در چرخش باشن .... کشوها، قفسه ها، اتاق کار و گاراژ رو تمیز کن. هر چیزی رو که دیگه لازم نداری بنداز دور ... میل به نگهداشتن چیزای بی مصرف، زندگی رو پر پیچ و تاب می کنه. این اشیاء نیستن که چرخ زندگی تو رو به حرکت در میارن .... به جای نگهداشتن ... وقتی انبار می کنیم، احتمال خواستن رو تصور می کنیم ، احتمال تنگدستی رو .... فکر می کنیم که فردا شاید لازم بشن و نمی تونیم دوباره اونا رو فراهم کنیم ... با این فکر تو دو تا پیغام به مغزت و زندگیت می فرستی : که به فردا اعتماد نداری ... و اینکه تو شایسته چیزای خوب و تازه نیستی به همین دلیل با انبار کردن چیزای بی مصرف خودتو سر پا نگه می داری برقص چنانکه گویی کسی تو را نمی بیند عشق بورز چنانکه گویی هرگز آزرده نشده ای بخوان چنانکه گویی کسی تو را نمی شنود زندگی کن چنانکه گویی بهشت روی زمین است خودت رو از قید هرچه رنگ و روشنایی باخته، برهان بذار نو به زندگیت وارد بشود و خودت ... به همین دلیل بعد از خوندن این مطلب ... نگهش ندار ... به دیگران بده ..... امید که صلح و کامیابی برايت به ارمغان بیاورد آمین [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۰ چرا هرچی به هرکسی میگم برام بگیره نمیگیره موندم تواین حکمتش دیگه بخدا:JC_thinking: 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر، ۱۳۹۰ خدا چقدر این پروسه زندگیت بی معنی و خسته کننده هست.......:viannen_38: همه چیزیش کسل کننده و ملال آوره چرا.... مردم شهر روزها و شبهاش کارو تفریحش.........موندم بعضی ها ب چی این زندگی دلخوش هستند و ازش لذت میبرند:JC_thinking: 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۰ نرو تنهام نذار قلبم میگیره خاموشی جون میگیره نرو پیشم بمون تا غم بمیره دلم آروم میگیره میترسم میترسم بری تنهام بذاری برو توهم برو مثل باقی آدمها ای آدم اگر دستم بهت میرسید حسابت و کف دستت میذاشتم تادیگه دلت از تنهایی نگیره و هوس حوا نکنی:vahidrk: بعدم تا هرچی میشه نزنیش تو چشم حوا............... از آدم پلیدتر کسی هم بوده؟:JC_thinking: 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ یواش گفتم دوست دارم ، واسه اینه که نشنیدی بلد نیستم که بد باشم ، نگو اینو نفهمیدی بزار باشم کنار تو ، کنار عطر این احساس بزار حبس ابد باشم ،تو عشقی که برام رویاست بزار با گریه اینبارم ، بگم خیلی دوست دارم اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم دلم میگیره هر روزی که میبینم تو دلگیری دارم میمیرم از وقتی سراغم رو نمیگیری نگاهم رو از تو دزدیدم ، با این چشمای غمبارم نمیخواستم بدونی که چقدر چشماتو دوست دارم ولی با گریه اینبارم میگم خیلی دوست دارم اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم 10 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۰ خدا اینقدر هرچیزی رو که قراره بدی بهم دیرمیدیش و کشش میاری که وقتی بهم میرسه دیگه ارزشی نداره .......... بی تفاوت میشم نسبت بهش:icon_razz: باشه طلبت بعد هم هی بگو ناشکرهستی............ دیگه دوستت ندارم بخاطر این رفتارت:viannen_38: 8 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۰ خداجون خداییش اصلا فکرکردی به این چیزی که ساختیش؟ و به اسم زندگی خوروندی بما مخلوقهاتت نه اولش پیداست نه آخرش یه روزی دلبسته ایم یه روزی وابسته ایم یه روزی گیرو گرفتاریم یه روزی خسته و نالانیم یه روزی عاشقیم و بی تاب یه روزی سنگ سنگ یه روزی قوی و دلیر یه روزی ترسو و ضعیف یه روزی با هوای ابری و بارونیت انرژی مضاغف میگیریم یه روزی خموده و خسته میشیم یه روزی فارغیم از هرچه بود ونبود یه روزی حتما باید کسی کنارمون باشه که اگه نباشه نابودیم یه روزی گریون و نالون یه روزی شاد و شیطون یه روزههای همه چیزهای دنیات قشنگه و مهربونه یه روزی زشت و بدجنس وو.................. ما که نفهمیدیم کلا برای چی مارو ساختی و این زندگیت چی هست اصلا مطمئن هم هستم خودت هم نفهمیدی چه کارکردی 9 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۹۰ وقتی به کسی گفتی برو یعنی برو نه اینکه بمون داغ دل تازه کن:vahidrk: چرا کسی باورش نمیشه وقتی گفتم فراموشت کردم وقتی از کل زندگیم پاکت کردم وقتی جوابتو نمیدم تحت هیچ شرایطی یعنی دیگه نمی خوامت ....یعنی مردی برام با تمام وجودت یکی هم همین هارو بخودم بگه شاید آدم شدم........ تا وقتی نگی برو نمیرم هرچند هم نشنوی صدای فریادهامو 6 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ امروز یکشنبه 6 آذر یک روزی کاملا متفاوت را شروع کردم میخوام تغییر کنم اساسی خب تغییرکردم خودم خودمم نمیشناسم دیگه از فردا دوشنبه سال جدید من و تولد دوباره شروع میشه پ.ن : شدم فرفری 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۰ [h=6][/h][h=6] زندگی من زیباست به لطف وجودت هر روزم عاشقانه به شب میرسد لمس دستان پر مهرت چشمان زیبایت دیدن لبخند شیرینت این برای من نهایت خوشبختیست به خود میگویم آخر به سر آمد دوری و انتظار ... حال تمام دنیای من مقابلم ایستاده قلبم به نهایت هیجان میرسد و فاصله بین ما هر لحظه کمتر چشمانم را میبندم و ثانیه ای بعد فضای سرد اتاق ...چشمانی که دیوانه وار پی تو میگردد و تیک تاک ساعت ...امان از این کابوس .. [/h][h=6] [/h] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر، ۱۳۹۰ چقدر بعضی ازاین روزهها گندهستنداینقدر بدهستند که دلم نمیخواهد هیچ وقت برگردند......ا ونی که باهات قهرم یجوری جامو عوض کن دیگه کشش ندارم ............. تحملم صفر شده هی به هرسازت میرقصم هیچی نمیگم هی سکوت میکنم هی با خنده ردش میکنمهی میخوام هیچی نگم تا به کسی برنخورده ولی وقتی خودشون دنده شون میخاره پاپیچ من می شوند من چکارکنم یه سفرخواستم برم یکاری کردی شورش بخوابه دیگه میلم نباشه برم خلاصش دلم خیلی پره خودت میدونی چقدر و چرادیگه نمیخوام همه حرفهامو بریزم بیرون چون کسی نیست که بشنوه یا براش مهم باشه یا حتی فقط بخواد محرم دلم باشه:icon_razz: خسته ام از گفتن حرفهای بی اهمیت............................................................................... 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۰ وامروز شد یک فصل از بودنت از دیدنت و همکلام شدن باهات یک فصل رو که واقعا احساس کردم بودنت را......... هرچند سالهاست بامنی ولی همه اونها یه طرف این فصل از زندگی هم یه طرف بصورتی بس عجیب از بودن درکنارت آرامشی ژرف نصیبم شده............ فقط دلم میخواهد احساس توهم نسبت به من همین باشد.......... بودن درکنارهم با آرامش خالص هرچی به این مدت فکرمیکنم میبینم واقعا دیگه هیچ مشکلی نبوده که بخواد تا حد مرگ اذیتم کنه..... خوشحالم که این سرگردونیم تموم شد ودقیقاً به اون آرامشی که میخواستم از باتوبودن رسیدم:hapydancsmil: دلم نمیخواد هیچ چیز و هیچ کس مانع بودن ما باهم بشه.......... دیگه دلم نه خیلی تنگ میشه نه خیلی عصبی میشم نه خیلی احساساتی میشم.......... نمی دونم شاید احساساتم مرده ....... هرچند بعضی مواقع زیادی رکی ولی خب نکات مثبتت هم کم نیست و شنیدن بعضی از کلمات از دهنت خیلی میچسبه......... حتی اگر دلتنگ شدنتو با کلمه بهت عادت کردم بکار ببری مهم نیست چون میدونم واقعا دلت تنگ شده بوده ......و اگرم نشه در آینده وحتی همین الان جزو معدود دوستات هستم که از بودن در کنارشون شاد هستی و میشی............... .............. دلم میخواد شبهای یلداهای بعدی هم درکنار هم باشیم........ دوستت دارم ای همیشه عزیزم....... این شعر حافظ هم دقیقا وصف حال خودم و خودت بود که اومد.... گفتم غم تودارم گفتا غمت سرآید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید گفتم زمهرورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز خوب رویان این کارکمتر آید گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا اون شب رواز راه دگر آید گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد . . .. امشب شب یلدا سال 90 البته ساعت 5.30 دقیقه صبح اول دی 1390 هجری شمسی هست..... یلدات هزاران بار مبارک و میمون 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا بین ادم هایی که همه سردند با تو تک و تنها به تو میاندیشد و کمی دلش از دوری تو دلگیر است یاد قلبت باشد یک نفر هست که چشمش به رهت دوخته بر درمانده و شب و روز دعایش اینست زیر این سقف بلند هر کجایی هستی به سلامت باشی و دلت همواره محو شادی و تبسم باشد یک نفر هست که دنیایش را به شکوفایی احساس تو پیوند زده و دلش میخواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد و دعا میکند این بار که تو با دلی سبز و پر از آرامش راهی خانه خورشید شوی و پر از عاطفه و عشق و امید به شب معجزه و آبی فردا برسی :icon_gol: 6 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ شبی با خیال تو هم خونه شد دل نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل نبودی ندیدی پریشونیامو فقط باد و بارون شنیدن صدامو غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد دلم با تو خوش بود و پیمونه می زدنه مرد قلندر نه آتش پرستم فقط با خیالت شبا مست مستم الهی سحر پشت کوها بمیره خدا این شبا رو از عاشق نگیره نه یک شب که هر شب دلم بی قراره می خواد مثل بارون بباره بباره شب مرد تنها پر از یاد یاره پر از گریه تلخ بی اختیاره شب مرد تنها شب بی تو مردن شب غربت و دل به مستی سپردن شبای جوونی چه بی اعتباره همش بی قراری همش انتظاره. 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده