shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 19 مهر، 2011 فهمیدم باید فقط سکوت کنم به همه و همه چیز دیگه کسی نمونده برام.............. ولش کن تنهائی خیلی بهتره تا بودن با نامردها.............. 10
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 19 مهر، 2011 خدایا یک سوال ازت میپرسم مردونه راستشو بهم بگو باشه........ من کلا توی این دنیا جا و مکانی هم دارم؟ اگر دارم پس چرا هیچ جا راهم نمیدهند و همه میندازنم بیرون از سرجام.......... حتی توی اتوبوس هم این همه جا که بشه سه نفری نشست یک کاره طرف میاد میچسبه بمن و میشینه و جای منو غصب میکنه................:w00: توی دل هیچ کسی هم که جا ندارم.......... فقط و فقط مزاحم زندگی مردم هستم و بس.......... خدا خودت میدونی چه مرگیم هست خسته شدم بفهم خوب دیگه وقتش نیست که منم یکم احساس شادابی کنم؟ 12
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 20 مهر، 2011 توی چهره من نوشته من راضی هستم سه نفره بشینم رو صندلی دونفره بعد از یک روز کاری گرم و خسته قلبم درد گرفت خب این همه صندلی جفتی بروید یک جای دیگه بشینید از بس این روزها حالم بده هرچی هم پیاده روی میکنم و آهنگ گوش میدم حالم خوب نمیشه............ قلبم درد میکنه اساسی خدایا خسته شدم.................. 10
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 20 مهر، 2011 یکی را دوست میدارم ولی افسوس وصد افسوس که او هرگز نمیداند نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من ولی افسوس و صد افسوس که او هرگز نگاهم را نمیخواند به برگ گل نوشتم که دوستش دارم ولی آن را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند... خدالطفا بیا جوابمو بده............ 10
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 22 مهر، 2011 جدیدا مردم خیلی بی چشم و رو شدند......... دیگه یادم باشه چیزی از کسی قبول نکنم مخصوصا دوست و آشنا........... پرو پرو بعد از چندماه برگشته میگه حسابت اینقدر میشه ......متأسف هستم برای خودم با این اطرافیانم...:icon_pf (34): مردم مؤدی همه چیزت هستند........ آخه به شما چه؟ فوضولید......کی چکار میکنه 7
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 25 مهر، 2011 وای خدا چرا اینطوری شد؟ امروز کلا منگ بودم و رو هوا آخه بعد از این همه سال بفهمی که یکنفرو داشتی اشتباه صدا میزدی...........:icon_pf (34): ولی اون اسم بیشتر بهت میاد تا این یکی یعنی میشه دونفر با یک نگاه وجود داشته باشند؟ 5
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 26 مهر، 2011 وقتی مغز آدم میهنگد الان چند مدت فکرم جمع نمیشه مغزم قفل کرده بد رقم چه کنم خوب............ 6
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 1 آبان، 2011 انگار همه مشکلهای روحی من بخاطر این بود که سرکار نمیرفتم کلا وقتی فکرمیکنم میبینم چقدر آروم تر شدم و راحت تر دیگه ازاون احساسهای مسخره خبری نیست فقط اگر یک اتفاق دیگه هم بیفته فکرکنم دیگه عالی عالی بشم یعنی میشه؟ خدایا چرا هرچی رو ازت میخوام سر ماه نشده بهم میدی جزو یک چیزی رو:w00: ولی من از رو نمیرم اینقدر بهت میگم تا خودت از رو بری الان مثل مرگ خوابم میاد 6
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 20 آبان، 2011 خدایا خسته شدم میفهمی نمیخوام این کارو خدا توکه دیروز هرچی ازت خواستم بهم دادی خوب کارو تموم میکردی دیگه چت میشد آسمون سنگین میشد دوست ندارم خدا............ 6
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 25 آبان، 2011 خدا خوبی؟ کسی هم هست فقط بیاد احواله خودتو بپرسه و ازت چیزی نخواد؟ خداییش چندوقته کسی فقط خودت رو برای خودت شکرکرده؟ ازت حالی پرسیده؟ من ؟من ؟ من که همیشه یک چیزی ازت میخوام ولی هنوز هم منتظرم که بهم بدهیش نمیدیش چرا خب؟ من که گفتم بهت توبدهش من تنهات نمیذارم...... یعنی حرف منو قبول نداری؟ یا شک داری بهش؟ چطور من نباید به قولهای تو هیچ وقت شک کنم اون وقت تو به من شک میکنی؟ نداشتیما اذیت نکن دیگه خسته شدم اگر الان ندی بعد دیگه بدرد من نمیخوره....... نذار یک زمانی بدیش که دیگه بدردم نخوره 5
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 8 آذر، 2011 خدا چرا یک عمر بازیم دادی...........:w74: خدا چه حالی میکنی همش منو میذاری سرکار............مگه خودت بنده مخلص نداری بذاریشون سرکار دلم بازم گرفت به قد کل وجودت................. چه مرگیم هست باز.......... .............. حرف نزنم سنگین تره....... بازم داره پائیزمیاد با خستگی زیادش.............. از سرما بدم میاد.....دلم بیشتر میگیره وقتی میبینم یک دوست واقعی هم ندارم..... 8
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 8 آذر، 2011 خدا خیلی بدی خیلی زیاد دست ساخته هاتم مثل خودت بدهستند... این حقم نبود....... خسته ام از تمام دنیا و آدمهاش...... خسته ام از کار خسته ام از دوست خسته ام از عشق خسته ام از رفیق خسته ام از دلتنگی خسته ام از راه رفتن برای رسیدن به هیچ خسته ام از اتوبوس سوارشدن خسته ام از تکرار مکررات هرروز خسته ام از سگهای خیابونی مشکی فرم پوش خسته ام از زنده بودن خسته ام از حیات بی ثمر خسته ام از هرچی کتابه خسته ام از هرچی انتظاره خسته ام از هرچی نارفیقه خسته ام از نفس کشیدن خسته ام از بی تفریحی . . . .کلا خسته ام ............. یک لیوان چایی با طعم آرامش میخوام توی ساحل دوستی روی یک صندلی درکنار یک دوست نداشته.... 8
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 8 آذر، 2011 شیخ یک حرفی زده باب دله من ای لعنت به من که هیچ احدی حرفمُ نمی فهمه. ای لعنت به من که یکم چرب زبون نیستم. ای لعنت به من که حرف دلمُ صاف می گم. ای لعنت به من که همه چیزُ رک می گم. دلم می خواد از همه، از همه از تمام هستی ببرمُ خلاص شم. لطفا پاک نکند 7
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 11 آذر، 2011 چقدرخوبه انتظارت به سربیاد ولی .......... معلوم نباشه قراره چی بشه خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان گذرد هرکه شودعاشقشان آرومم دیگه تحمل نداشتم بالاخره رفتم جلو.............. ولی قراره چی بشه خدامیدونه و بس خیلی کار سختی بود اعتراف ولی اعتراف کردم به همه چی خداکنه اگر چیزی هست اونم اعتراف کنه........ زندگی بدشده بهایی روکه از آدم میگیره یکم سنگینه:icon_pf (34):ولی اشکالی نداره بودش بهتراز نبودشه ....... هرچند ممکنه بره و دیگه پیداش نشه..........:shame: ولی خوشحالم که موفق شدم حرفهای دلمو بزنم به صاحبش هرچند گوش نمیده بهشون.... تکنولوژی ممنونم ازت 6
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 20 آذر، 2011 یک چیزی رو مطمئن شدم هرکسی لیاقت بخشش نداره اگر یک نفر یک بار رفت باید بذاری بره تا ابد وگرنه هی میره و میاد رو اعصابت و نتیجهش فقط نابودی خودته..... این سری دیگه توهم برو و مثل باقیه دیگه نیا ............هیچ وقت تا جفتمون راحت باشیم یک وقتی پیدات شد یه وقتی هم باید میرفتی دیگه دستت درد نکنه که چندصباحی بودی.....ولی کاشکی نبودی... 7
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 21 آذر، 2011 خدا چرا این جوری میکنی؟ حالت خوبه؟ نه به اون هفته قبلیت که اینقدر خوب بود نه به این هفته گندت....... من که آخر نفهمیدم چه هیزم تری بهت فروختم که اینقدر اذیتم میکنی........... به یک نتیجه رسیدم: من باید فقط دنبال درس باشم وبس تودلت نمیخواد توی هیچ زمینه ء دیگه ای منو همراهی کنی باشه منم دیگه فقط درس میخونم تا توهم راضی باشی..... قول میدی دیگه اذیتم نکنی؟ 4
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 28 آذر، 2011 دلم یک مسیر می خواهد که بشود توش راه رفت تا قیامت تا هرچه خواستم فریاد بزنم و اشک بریزم تا این نیمچه سنگ و از قید وبند رهاش کنم تا نفسی بکشه:yes: خدا اگر هستی یکم بهم هوابده.... خسته شدم از همه چیز 5
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 28 آذر، 2011 هزار تا حرف تو دلم هست که بنویسمش اینجا ولی تا میام اینجا همشون میپره چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:icon_razz: 4
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 29 آذر، 2011 چرا ؟ آخه چرا بعضی ها حاضر نیستند به اتفاقاتی که تو وجودشون می افته اعتراف کنند........ خب عزیزم تابلو هستی بگو چه عیبی داره چیزی از کسی کم نمیشه........... همه چی رو میگویند بعد جایی که باید حرف بزنند ساکت میشوند:vahidrk: 4
shahdokht.parsa 50877 مالک ارسال شده در 29 آذر، 2011 یکی به مردم شریف بگه باباجون این موجوداتی که تو مغازه ها کارمیکنند هم انسان هستند ونیاز به استراحت دارند:vahidrk: یکسره وایسادن جون میخواد .........همش تقصیر این تهرانیهای له هستها:vahidrk: من برم لالا فردا سرکارم ..........هفته ی بی پایان دارم:icon_pf (44): شبتون خوش 2
ارسال های توصیه شده