رفتن به مطلب

پیرامون قرار عمومی در نمایشگاه کتاب...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در
اون بچه 3 ساله هه چی :w00:

 

اون چی اون که نمی تونست این همه راه بیاد :w00:

 

ای شوهر زلیل :w00: :icon_pf (34):

 

 

 

من بچه نديدم:ws52:

  • پاسخ 948
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در
من دارم میرم پارک جمشیدیه!

زیاد اسپم نکنیدا شب حوصله خوندن ندارم!!!!

ستی کاری که بت گفتم یادت نره ها!

نه بابا چه صمیمی

خودتو جمع کن ببینم

یه بار دیگه بگی ستی چنان بلایی سرت میارم که تا ابد آرزو کنی که کاش قلم پام میشکست و به این نمایشگاه نمیومدم:ws3:

ارسال شده در
بدبختی مارو ببین !!!!!

 

اولش گم شده بودم،رفته بودم بالاتر.....

 

هی داشتم لای درخت هارو نگاه میکردم ببینم دوستان کجا هستند.

 

چند تا از این طلبه ها و آخوند هم دسته جمعی نشسته بودند داشتند ناهار میخوردند،فکر کردند من غذا میخوام.

 

بهم گفتند بفرما ناهار برادر !!!!!

 

همون اول لو رفتی:icon_pf (34):اونا فهمیدن خودی هستی بهت تعارف کردند:ws28:

خوب شد نخوردی نمک داشته نمک گیر میشدی دیگه هیچی:icon_pf (34):

ارسال شده در
:w16: هركي طلاق منو از مهرداد بگيره ميتونه مهريمو هم ازش بگيره

 

 

:banel_smiley_4: مهريه نديده ها

 

 

 

باشه من طلاق رو میگرم

 

 

اما مهریه ات رو باید ببخشی :banel_smiley_52: :banel_smiley_52: :banel_smiley_52: :banel_smiley_52:

 

من روح از 1000 بوسه طلایی از مهرداد می ترسم چه برسه ادم زنده :icon_pf (34):

ارسال شده در
سلام سلام

 

اگر یه ذره درباره قرارمون و خاطره ها تعریف میکردیم به نظرم خیلی بهتر از 30 صفحه اسپمی که مرتبط با قرار نبود...

 

به غیر از چند صفحه اول که خوب بود بقیه اسپم نبود بلا بود:smiley (18):

 

3تا تاپيك زده شد براي همين خاطره ها پخش شد:w16:

ارسال شده در
حقیقته دیگه :icon_pf (34):

 

 

تو اصلا متوجه گریه های همسرت شدی :ws44:

 

زمانی که داشتید 5 نفره دل میدادیید و جگر می گرفتید :w00:

دل ها رو جمع میکردم که بعدا سر فرصت با ستی به سیخ بکشیم و بخوریم :ws3:

ارسال شده در
سلام سلام

 

اگر یه ذره درباره قرارمون و خاطره ها تعریف میکردیم به نظرم خیلی بهتر از 30 صفحه اسپمی که مرتبط با قرار نبود...

 

به غیر از چند صفحه اول که خوب بود بقیه اسپم نبود بلا بود:smiley (18):

 

پس فکر کردی من پست دوم رو برا چی رزور کردم

 

فتم خاطره ام گم نشه

 

 

32 صفحه فقط سه چهار تا عکس اول بود یا همشو بگردم!!؟

من نمیدونم والا! بیاین عکسارو ببینین برین دیگه! 32 صفحه چی دارین به هم میگین!!:banel_smiley_4:

 

 

انواع و اقسام چیزا گفتیم

 

از استاد تنظیم ما که امروز در مورد شهادت دیروز حرف میزد

 

تا مهریه سیتی :banel_smiley_52:

 

 

 

من بچه نديدم:ws52:

 

 

 

عشق شوهر کورت کرده دیگه :ws3:

 

همون اول لو رفتی:icon_pf (34):اونا فهمیدن خودی هستی بهت تعارف کردند:ws28:

خوب شد نخوردی نمک داشته نمک گیر میشدی دیگه هیچی:icon_pf (34):

 

 

:ws3:

ارسال شده در
3تا تاپيك زده شد براي همين خاطره ها پخش شد:w16:

 

من اون تاپیک هارم دیدم منوالش همین بود :ws37:

 

مخصوصا تاپیک قرار عمومی از اول تا صفحه 30 داشتم میخوندم... دیگه کم اوردم:w02:

ارسال شده در
مال مردم خور نیستیم ...

 

مال خودت :ws3:

هر کی سهمی از مهریه ستی میخواد بیاد خودم تقدیمش میکنم

اونایی که دارن ادعا میزنند ، بیان قزوین در خدمتشون هستم :ws3:

ارسال شده در
3تا تاپيك زده شد براي همين خاطره ها پخش شد:w16:

 

:ws3:

 

 

 

دل ها رو جمع میکردم که بعدا سر فرصت با ستی به سیخ بکشیم و بخوریم :ws3:

 

 

اون چیزی که من میدیدم تنها داشتی به سیخ میکشیدیییی جلو سیتی می خوردی به اون هم نمی دادی :banel_smiley_4:

 

 

:ws3::ws3::ws3::ws3:

ارسال شده در
نه بابا چه صمیمی

خودتو جمع کن ببینم

یه بار دیگه بگی ستی چنان بلایی سرت میارم که تا ابد آرزو کنی که کاش قلم پام میشکست و به این نمایشگاه نمیومدم:ws3:

 

:banel_smiley_52: شوووهرم غيرتي شد

ارسال شده در
هر کی سهمی از مهریه ستی میخواد بیاد خودم تقدیمش میکنم

اونایی که دارن ادعا میزنند ، بیان قزوین در خدمتشون هستم :ws3:

من یه دوست قزوینی دارم

 

سیبیل چخماقی

 

دانشگاه ما داره برق می خونه

 

اون رو می فرستم از جانب خودم :ws44:

ارسال شده در
من اون تاپیک هارم دیدم منوالش همین بود :ws37:

 

مخصوصا تاپیک قرار عمومی از اول تا صفحه 30 داشتم میخوندم... دیگه کم اوردم:w02:

 

 

 

 

خوب اسپم جون انجمنه :ws3:

ارسال شده در
:banel_smiley_52: شوووهرم غيرتي شد

 

 

جمع کن ببنم

 

شوهر زلیل

 

چه شوهر شوهر میکنه :w00:

ارسال شده در
من یه دوست قزوینی دارم

 

سیبیل چخماقی

 

دانشگاه ما داره برق می خونه

 

اون رو می فرستم از جانب خودم :ws44:

اینجا میگن کارد ، دسته ی خودشو نمیبره

قزوینیا عادت ندارن گوشت همو بخورن ولی بقیه رو به عنوان خوش گوشت میخورن :ws28:

ارسال شده در
جمع کن ببنم

 

شوهر زلیل

 

چه شوهر شوهر میکنه :w00:

ستی خانوومی بیا بریم

این پسره اصلا مودب نیست

 

حسودیشون به محفل گرم خونوادگیمون داره آتیششون میزنه :ws28:

ارسال شده در
شماره صحفهشو برداره بعد برو

چه کاری به مامان من گفتی تو؟:167:

کارای بزرگونس به درد بچه ها نمیخوره:w16::w16:

ارسال شده در
اینجا میگن کارد ، دسته ی خودشو نمیبره

قزوینیا عادت ندارن گوشت همو بخورن ولی بقیه رو به عنوان خوش گوشت میخورن :ws28:

 

 

 

خوب من ه اون رو میفرستم به صورت مسالمت امیز مهریه رو بگیره

 

یا ببخشه

 

 

:ws3:

 

می دونم گوشت هم رو نمی خوردید میگم دیگه :ws3:

 

زبون هم رو هم می فهمید :ws3:

ارسال شده در
ستی خانوومی بیا بریم

این پسره اصلا مودب نیست

 

حسودیشون به محفل گرم خونوادگیمون داره آتیششون میزنه :ws28:

 

سیتی

 

یا همین جا می مونی

 

یا رفتی راه برگشتی نداری

 

 

با لباس سفید میری

 

با لباس سفید میای

فردا دیدی اومده با یه زن گفتش این زن منه

 

هم دم منه خانوم خونه از امشب ایشونه

 

پیشممونی نداشته باشی

ارسال شده در
شماره صحفهشو برداره بعد برو

چه کاری به مامان من گفتی تو؟:167:

:icon_pf (17):

 

تقریبا

وقتی من مدرسه میرفتم شما هنوز دنیا نیومده بودی کوچولو:ws3:

کوچولوان دخترم ، هنوز دارن تجربه میکنن ، نمیدونن با کیا در افتادن :ws2:

دخترمه ها ،،، مثل باباش ببر بیشه شونه:ws3:


×
×
  • اضافه کردن...