رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • 3 هفته بعد...

گوش هايم را به نشنيدن

چشم هايم را به نديدن

فرمان داده ام

و حبس كردم خود را

در خويشتن

كه مبادا،بازهوايي شود

دل بيچاره ام قبلاً ها

پرستو بود

لینک به دیدگاه

زمان خیلی زود میگذرد ...

حالِ الان ما با حال دیروزمان پر از تفاوت است...

آن روزها ما قادر بودیم

از هر اتفاقی،

یک شادی طولانی بسازیم!

و این روزها

سخت بدنبال یک اتفاقیم...

لینک به دیدگاه
  • 5 هفته بعد...

می نگارم تا نگاشتن نگارستان ها فراموشم نشود.

 

یکی از این کنار،آهسته رفت. نه!شاید هم آهسته گذشت، یا شاید فقط عابری بود نا آشنا،که عبور کرد.

اما نه،آشنای غریبه ای بود که سال ها خوب می شناختمش،می دیدمش و گاه لحظه های طولانی به سخن می نشستیم،اما هیچ گاه خوب یکدیگر را ندیدیم.

هر چه بود گذران لحظه ها نام گرفت. و این گذران لحظه ها،امروز خاطراتی شده اند بس ریشه دار،در دل تاریکی های فرداهایی خسته که نیامده به دیروز بدل خواهند شد.

چه کسی می داند همنشین فردایت چه کسی است.

و من این گونه بهار را آغاز می کنم به امید آنکه خاطراتی شیرین شوند برای روزهای سرد زمستانی که از راه خواهد رسید، زود.

لینک به دیدگاه

تعارف ندارم که،... دلم می‌خواد،... عصر که می‌شه،... شال و کلاه کنم،... "اخوان" دستم بگیرم،... تک و تنها،... پیاده گز کنم تا پارک لاله... . اون وسط مسطا،... زیر درختای قد بلند،... یه جا که کسی نباشه،... بشینم رو چمنای خیس،... نه روی نیمکتا،... اولش پاهامو دراز کنم،... ریه‌هامو پر کنم از عطر گلای تازه،... لبخند بزنم به هر چی گل و گیاهه،... بعدش دراز بکشم،... شعر بخونم،... اونم بلند بلند،... از آهنگ ِ دل‌انگیز ِ شعر ِ اخوان،... همه گنجشکای شهر،... دورم جمع شن،... ساکت و آروم،... فقط گوش کنن،... یا اگه دلشون خواست... جیک جیک کنن،... گربه‌ها هم بیان،... بیان کنار گنجشکا بشینن... مثل دو تا رفیق ِ قدیمی... همه‌گی با هم... . گرسنه اگه شدیم... نه گنجشکا چمنا رو بخورن... نه گربه‌ها گنجشکا رو... نه من اون سیب ِ سرخ ِ ته ِ‌ کیفمو... .

تعارف ندارم که... .

لینک به دیدگاه

خيلي سخته چيزي رو كه تا ديشب بود يادگاري

 

صبح بلند شي ببيني ديگه دوسش نداري

 

خيلي سخته كه هيچ جايي نباشه واسه اشتي

 

بي وفا شه اون كسي كه واسش جونتو گزاشتي

 

خيلي سخته كه تو زمستون غم شبيه روي برفا

 

چه مي سوزونه گاهي قلبو زهر تلخ بعضي حرفا

 

خيلي سخته اون كسي كه اومد كردت ديوونه

 

هوساش وقتي تموم شد ديگه پيشت نمونه

لینک به دیدگاه

چه ضیافت غریبی

من و گیتار و ترانه

جای تو : یه جای خالی

شعر من شعر شبانه

هرم خورشیدی چشمات

من رو آب کرد تموم کرد

لحظه ی ناب پریدن

با یه دیوار رو به روم کرد

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ی چشمای توست

تو تموم قصه هام همیشه جای پای توست

تو ضیافت سکوتم

تو اگه قدم بذاری

می بینی از تو شکستم

اما تو خبر نداری

بی تو از زمزمه دورم

بی تو از ترانه عاری

زخم تو : زخم همیشه

اینه تنها یادگاری

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ی چشمای توست

تو تموم قصه هام همیشه جای پای توست

لینک به دیدگاه

رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز

می برم جسمی و، جان در گرو اوست هنوز

هر چه او خواست، همان خواست دلم بی کم و کاست

گرچه راضی نشد از من دل آن دوست هنوز

گر چه با دوری ی ِ او زندگیم نیست، ولی

یاد او می دمدم جان به رگ و پوست هنوز

بر سرو سینه ی من بوسه ی گَرْمش گل کرد

جان ِ ‌حسرت زده زان خاطره خوشبوست هنوز.

رشته ی مهر و وفا شُکر که از دست نرفت

بر سر شانه ی من تاری از آن موست هنوز

بکشد یا بکشد، هر چه کند دَم نزنم

مرحبا عشق که بازوش به نیروست هنوز

هم مگر دوست عنایت کند و تربیتی

طبع من لاله ی صحرایی ی ِ خودروست هنوز

با همه زخم که سیمین به دل از او دارد

می کشد نعره که آرامِ دلم اوست هنوز...

لینک به دیدگاه

کاشکـــــی تا بــــا دلت امشب کمــــــی خلوت کنی

در سکوت پنجــــــــره ، از خــــــــاطره صحبت کنی

مثل پرواز پرستـــــــــــوهای عاشـــــق ، بی قــــــــرار

تا خلـــــــوص همزبـــــــــانی های دل ، هجرت کنی

با سِرِشک دیدگـــــــانت ، قطره قطـره ، بی صـــــــدا

برکه خشکیـــــــده را ، دریــــــــا ی بـی وسعت کنی

کاشکی تا ســــــــایه های خستــه همســـــــــــــایه را

درکنــــــارِ سایبــــــان ِکلبــــــــه ات ، دعــوت کنی

در طلوع عـــــــــــاطفه ، مانند مهـــــــــــــــرِآسمــا ن

مهربـــــانی را میـــــــــان دست هـــــا ، قسمــت کنی

مثــــــل ِ روح پاک بــــــاران ، مثل ابر نوبهـــــــــــار

غنچه هـــــــــای تشنه را ، سرشــــــار از رحمت کنی

کاشکـــــــــــی تا در هجوم لحظــــــــه های زندگی

لحظـــــه ای را هم برای عــــــــــــاشقی فرصت کنی

تشنه و عطشـــــــــان میان ساکنـــــــــــــان شهر عشق

ارزشِِ یک جرعـــــــــــه از پیمـــــــانه را قیمت کنی

روبروی قبـــــــــله گلــــــدان ِ نرگس هـــــــای مست

هر نمــــــــــازت را به یاد چشــــــــــــم او نیت کنی

کاشکــــــــی در پشت یک تنهــــــــــــایی آشفتگی

زندگی را در فـــــــــراغ دوست ، بی طــــــاقت کنی

با مناجــــــــات و دعــــــــا ، در خلوتِ تاریک شب

بالهــــــــــای بسته را ، آزاد از حســـــــــــــرت کنی

درخمِ پس کوچـــــــه های راه ِ سخت ِ انتظــــــــــار

با تبســــــــم راه را بر همـــــــرهان ، راحــــــت کنی

ساده مثل ِ روزهـــــــــــای بی ریـــــــــــای کودکی

با نگـــــــاه سادگی هــــــــا ، ســـاده تر عادت کنی

کاشکـــــــــی تا لااقل در بین حجـــــم آینــــــــــــه

سینــــــه پرکینــــــه را خــــــالی زِ هر نفــــرت کنی

از نیستــــــــان جدایـــــــی با نــــــوای «نینــــــــــوا»

بنــــد بنـــــدت را ، رهــــا از بنـــــد این غـربت کنی

لینک به دیدگاه

جانا، حدیث شوقت در داستان نگنجد

رمزی ز راز عشقت در صد بیان نگنجد

 

جولانگه جلالت در کوی دل نباشد

خلوتگه جمالت در جسم و جان نگنجد

 

سودای زلف و خالت جز در خیال ناید

اندیشهٔ وصالت جز در گمان نگنجد

 

در دل چو عشقت آید، سودای جان نماند

در جان چو مهرت افتد، عشق روان نگنجد

 

دل کز تو بوی یابد، در گلستان نپوید

جان کز تو رنگ بیند، اندر جهان نگنجد

 

پیغام خستگانت در کوی تو که آرد؟

کانجا ز عاشقانت باد وزان نگنجد

 

آن دم که عاشقان را نزد تو بار باشد

مسکین کسی که آنجا در آستان نگنجد

 

بخشای بر غریبی کز عشق تو بمیرد

وآنگه در آستانت خود یک زمان نگنجد

 

جان داد دل که روزی کوی تو جای یابد

نشناخت او که آخر جایی چنان نگنجد

 

آن دم که با خیالت دل راز عشق گوید

گر جان شود عراقی، اندر میان نگنجد

لینک به دیدگاه

بغض شعرم راشکست آوازتو

بی بی دل گشته ی سربازتو

برچکاد قاف مخمل پوش شعر

حسرت سیمرغ من،پروازتو

پیش درگاه توچون ویران کده ست

هرچه می سازد ترانه سازتو

شب همیشه نقطه پایان روز

هرشب آخر،شب آغازتو

زیرباران هابه بیداری گذشت

من برهنه،خرقه رواندازتو

زخمه ی سازم به دست تو خودی ست

من ولی بیگانه ام باسازتو

قفل هردر راکلیدی محرم است

من ولی بیگانه ام با رازتو

هرکس ازبازار توشعری خرید

من نباید می خریدم نازتو...

لینک به دیدگاه

میگفت عاشق ترینه

میگفت کویرترینه

میگفت تشنه ترینه

اما انگار که فقط میگفت

هنوز دلم یاد نگرفته

که مردم گاهی "فقط حرف میزنند"

و فقط حرف..

هرگز یاد نخواهد گرفت:hanghead:

لینک به دیدگاه

كاش بر ساحل رودي خاموش

 

عطر مرموز گياهي بودم

 

 

چون بر‌آنجا گذرت مي‌افتاد

 

به سروپاي تو لب مي‌سودم

 

 

كاش چون ناي شبان مي‌خواندم

 

به نواي دل ديوانه تو

 

 

خفته بر هودج مواج نسيم مي‌گذشتم زدر خانه تو

 

 

كاش چون پرتو خورشيد بهار سحر از پنجره مي‌تابيدم

 

 

ازپس پرده لرزان حرير رنگ چشمان تورا مي‌ديدم

 

 

كاش چون آيينه روشن مي‌شد

 

دلم از نقش تو و خنده تو

 

 

كاش چون برگ خزان ، رقص مرا

 

 

نيمه شب ماه تماشا مي‌كرد

 

 

در دل باغچة خانه تو .

 

 

(فروغ فرخزاد)

لینک به دیدگاه

مثل یک آواز غمگین بر لبانم می نشینی

مثل غمهایم بزرگی ، مثل دردم دلنشینی

می شکوفی در نگاهم مثل رویای رنگین

مثل بغضم سرد و سنگین، مثل آهم آتشینی

در دلم غوغاست از تو ، شورها برپاست از تو

من نمی دانستم این را کاینهمه شور آفرینی

صاف و روشن ، ساده چون من

بی تکلف، بیکرانه ، آسمانی در زمینی!

مثل یک پرواز َ دوری ، مثل یک آغاز ، ممکن

مثل آن "آری !" که داری بر لبانم می نشینی

لینک به دیدگاه

حرف ها دارم

با تو اي مرغي كه مي خواني نهان از چشم

و زمان را با صدايت مي گشايي

چه ترا دردي است

كز نهان خلوت خود مي زني آوا

و نشاط زندگي را از كف من مي ربايي؟

در كجاهستي نهان اي مرغ

زير تور سبزه هاي تر

يا درون شاخ هاي شوق ؟

مي پري از روي چشم سبز يك مرداب

يا كه مي شويي كنار چشمه ادراك بال و پر ؟

هر كجا هستي بگو با من

روي جاده نقش پايي نيست از دشمن

آفتابي شو

رعد ديگر پانمي كوبد به بام ابر

مار برق از لانه اش بيرون نمي آيد

و نمي غلتد دگر زنجير طوفان بر تن صحرا

روز خاموش است آرام است

از چه ديگر مي كني پروا ...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...