ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۵ دوستت دارم! و همین یعنی کوتاه‌ترین شعر جهان.. 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مرداد، ۱۳۹۵ تمام دردهای یک زن با عشق درمان می شود. 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۵ من اگر مرد بودم ؛ دست زنی را می گرفتم ، پا به پایش فصلها را قدم می زدم و برایش از عشق و دلدادگی می گفتم تا لااقل یک دختر در دنیا از هیچ چیز نترسد... 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۵ گفتی شب های بی من ستاره ها را بشمار چشمانت گرم می شود، می خوابی بی تو شمردنم نمی آيد برگرد... 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۵ وقتی ندارم‌ات وقتی نمی‌توانم روبرويت قهوه بنوشم كافه‌ها، بودنشان به چه درد میخورد!؟ 4 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۵ دلم برات تنگشده کله پوک میخاستم برای روز ۶شهریور سوپرایزت کنم نمیدونم یادت هست مناسبتش رو یا نه… به هر حال قسمت نشد… حالا نوبت توهه که مثل همیشه بدرخشی و من رو شگفت زده کنی…و البته خوشحال! هنوز خیلی چیزا هست ک دوست دارم همراهت تجربه کنم … تماشا کردن یک فیلم یکی از اونهاست…! بیاد …منتظرتم دیوونه 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۵ غَم باد شده دلِ تنگ... تغییر کاربری داده در معنا... انگار باید دلتنگی جاش رو دل غمگین بده.. 4 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۵ انقدر دلم میشکنه ک دیگ تیکه تیکه شده و انقدر خورد و شکسته هست…که دیگ کمتر میتونه تنگ بشه! دارم ناامید میشم از این همه پافشاری و اصراره من و … 3 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۵ هر شب دلم بهانه ی تو... هیچ... بگذریم. امشب دلم دوباره تو را... هیچ! شب بخیر.... 3 لینک به دیدگاه
!Hooman 10133 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۵ ازینکه یکی میره دلم خیلی میگیره .. حتی اگه آشنایی مون در حد ی سلام بوده باشه از جدایی بدم میاد .. گاهی وقتا خیلی دلتنگ بچه ها میشم 3 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۵ من مطمئنم که اعضایِ بدن هم عاشق میشوند مثلا همین حافظه چطور است که شامِ دیشب را به یاد من نمی‌آورد ولی تو را ثانیه به ثانیه به جان من می اندازد ... افشین_واعظی 2 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۵ امشب بیشتر از همیشه دلم تنگه…： دستهــایم را محکمتر بگیـر من هنوز هم نمیخواهــم تورا… به دست خاطرات بسپارم 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۵ خَم است از پُشتِ دلم... از تنگی بی قواره شد قامتش... 3 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۵ قدیما ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﺣﺘﻲ ﺣﻤﺎﻣﺶ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﭼﺸﻢ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻫﺮﺯﻩ ﻧﺒﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﺎﻱ ﻛﺴﻲ ﺟﻠﻮ ﻛﺴﻲ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩﻥ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺮفی ﺗﻮی ﺩﻟﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ، ﺣﺮﻓﻲ ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻛﺴﻲ ﻧﺒﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﺮﮔﺮ ﻭ ﭼﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭﻱ ﻧﺒﻮﺩ، ﮊﻟﻪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺳﻴﺐ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﻴﺮ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭﺝ ﻛﻼﺳﺶ ﺗﻮﻱ ﺳﺒﺰﻱ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺮﺷﻲ ﻭﺁﺵ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﻧﺘﻮﻫﺎﻱ ﺭﻧﮕﺎﻧﮓ ﻧﺒﻮﺩ، ﭘﻴﺮﻫﻦ ﺷﻴﻚ ﻭ ﺑﻲ ﺧﻂ ﻭ ﻳﻘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺗﻮﻱ ﺑﻘﭽﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻴﺮﻫﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻫﺮﭼﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ، ﺁﺭﺯﻭﻱ ﻳﻪ ﺑﭽﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﻴﺪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﻮﺩ . اﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﭘﻮﻟﻲ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺩﻟﻬﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ . ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻭﻟﻲ ﺍﻻﻥ شاید ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻳﻢ، شاید ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﻣﻴﺨﺮﻳﻢ، ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻢ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ . افسوس که دیگه دل خوش نداریم........ ﻛﺎﺵ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺧﺮﻳﺪﻧﻲ ﺑﻮﺩ، ﻛﺎﺵ ﻣﻴﺸﺪ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﻣﺜﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﻛﺮﺩ . ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﺪﻳﻤﻴﺎ ﻣﺜﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﻦ ﻛﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ... قدیما شبا بالا پشت بوم میخوابیدیم و ستاره ها رو می شمردیم ودلمون به وسعت یه آسمون بود این روزها چشم میندازیم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمریم ... قدیما یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یه دنیای رنگی ... این روزا تلویزیونای رنگی و سه بعدی و یه دنیای خاكستری ... قدیما اگه نون و تخم مرغ تموم میشد ، راحت می پریدیم و زنگ همسایه رو هر ساعتی از شبانه روز می زدیم و كلی باهاش می خندیدیم ... این روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر میگردیم تا كه مجبور نشیم باهاش سلام علیك كنیم ... قدیما از هر فرصتی استفاده می كردیم كه با دوستا و فامیل ارتباط داشته باشیم چه با نامه چه كارت پستال و چه حضوری ... این روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ، ارتباط با هم نداریم ... قدیما تو یه محله جدید هم كه می رفتیم با دقت و اشتیاق به همه جا نگاه می كردیم ... این روزها دنیا را از پشت دوربینای عكاسی و فیلمبرداری می بینیم ... قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل ... این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟ کو اون فامیل؟ کو اون خونه ؟ کو اون ...؟ 2 لینک به دیدگاه
luhrasp.kashvad 445 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آبان، ۱۳۹۵ سعی کن مثل من آغاز گر باشی . یا تنهایی دلچسب را انتخاب کن ، یا بودن با همه اینهایی را که گفتی . در اینصورت باید بگذری و دائم همه آنها را ببخشی . چون آن زمان دیگه قابل برگشت نیست . فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk 2 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۵ حال من خوب است و چه آرامشی در آغوش تنهایی دیگر از هیچ نداشتن ها نمیترسم حالا چه کسی میتواند از من بگیرد چیزهایی را که ندارم؟!.. ▫️امیر_وجود 3 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۵ سلام دیوونه … دلم برات تنگشده بیا پیشم… ظاهرم شاید خوب باشه ولی حال دلم خوب نیستذ ۹۵/۸/۲۴ 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده