spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ جامعه مدرن ومدرنیته ومدرن سازی زندگی وبحث های قدیمی تری مثل ایرانشهر وحتی تقدم وتاخر مباحث کنش انگیزی مثل پسامدرنیسم وپسا مدرنیته دریک جامعه مسایل خاص خودش رو داره ولی درجامعه ایرانی که مورد توجه ومحل زندگی ماست محل برخورد وکش وقوس های فراوانی بوده مدرنیته به عنوان شقی عظیم اززندگی امروزی ما دارای دووجه بسیار برجسته هست وجه ابزاری وتکنولوژیک ان که هرکدام ازما هرروز بیشتر وبیشتر با اینن فرایند اشنا میشیم وتوش غرق میشیم یا به ابزارهاش عادت میکنیم ووجه مهمتر واساسی تران اندیشه انتقادی مدرنیته! چیزی که باعث تمایز جوامع مدرن شده طی کامل مراحل این پروسه چه درابعاد کنترلی وچه درمراحل بازخوردی بوده نقد وبازنقد! همین وجه انتقادی است که غرب به ان تمسک میجوید وخودرا نقد میکند ونتیجه را عامل پیشرفت خود میکند(ماسوای مسایل اخلاقی بحث میکنیم که تناقضات فراوانی درین مسئله وجود دارد!) جامعه ایرانی جامعه کارکردی نیست یعنی افراد نقشی بری خوددرنظام اجتماعی قایل نیستندوبا نظام اجتماعی غریبه هستند... نظردوستان؟ 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ متأسفانه توی جامعه ایرانی همیشه حرف یک عده خاص دارای ارزش هست و باقیه افراد جامعه کلا مهم نیستند..............فرقی هم نمیکنه که وارد قرن چندم باشیم 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ متأسفانه توی جامعه ایرانی همیشه حرف یک عده خاص دارای ارزش هست و باقیه افراد جامعه کلا مهم نیستند..............فرقی هم نمیکنه که وارد قرن چندم باشیم ممنون ازنظرتون ولی خب میتونید بگید چرا به این نتیجه رسیدی(مصداقهای الانش رو میتونم درک کنم!)منظورم ریشه افکاری هست که شما رو به این نتیجه رسونده چرا ما ازنقد کردن ونقد شدن واهمه داریم؟ ایا ارزش بندی اگر وجود داشت به صورت عنوان شده(برخلاف اینی که الان میگن همه برابرن ولی یه عده برابرترند!!)چه معیارهایی رو براش پیشنهاد میدادید؟وایا اصولا این کار درست هست یا نه؟ 5 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ جامعه مدرن ومدرنیته ومدرن سازی زندگی وبحث های قدیمی تری مثل ایرانشهر وحتی تقدم وتاخر مباحث کنش انگیزی مثل پسامدرنیسم وپسا مدرنیته دریک جامعه مسایل خاص خودش رو داره ولی درجامعه ایرانی که مورد توجه ومحل زندگی ماست محل برخورد وکش وقوس های فراوانی بودهمدرنیته به عنوان شقی عظیم اززندگی امروزی ما دارای دووجه بسیار برجسته هست وجه ابزاری وتکنولوژیک ان که هرکدام ازما هرروز بیشتر وبیشتر با اینن فرایند اشنا میشیم وتوش غرق میشیم یا به ابزارهاش عادت میکنیم ووجه مهمتر واساسی تران اندیشه انتقادی مدرنیته! چیزی که باعث تمایز جوامع مدرن شده طی کامل مراحل این پروسه چه درابعاد کنترلی وچه درمراحل بازخوردی بوده نقد وبازنقد! همین وجه انتقادی است که غرب به ان تمسک میجوید وخودرا نقد میکند ونتیجه را عامل پیشرفت خود میکند(ماسوای مسایل اخلاقی بحث میکنیم که تناقضات فراوانی درین مسئله وجود دارد!) جامعه ایرانی جامعه کارکردی نیست یعنی افراد نقشی بری خوددرنظام اجتماعی قایل نیستندوبا نظام اجتماعی غریبه هستند... نظردوستان؟ تو ایران هیچ کس دوست نداره که خودشو مورد نقد قرار بده مردم وقتی به زندگی و اطارفشون یا حتی گذشتشون فکر میکنن و میبینن که تو هر کدوم مشکلی هست میگردن دنبال مقصر لبته بغیر از خودشون چون خودشون هرگز مقصر نیستن 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ممنون ازنظرتونولی خب میتونید بگید چرا به این نتیجه رسیدی(مصداقهای الانش رو میتونم درک کنم!)منظورم ریشه افکاری هست که شما رو به این نتیجه رسونده چرا ما ازنقد کردن ونقد شدن واهمه داریم؟ ایا ارزش بندی اگر وجود داشت به صورت عنوان شده(برخلاف اینی که الان میگن همه برابرن ولی یه عده برابرترند!!)چه معیارهایی رو براش پیشنهاد میدادید؟وایا اصولا این کار درست هست یا نه؟ خب وقتی درهمه حال در کشور محترم و عزیز ما همیشه یکسری افراد برتر داشتیم که زندگی تمام جامعه براساس خواسته آنها دچار تغییر و تحول میشده .........البته این تغییرات بعضی هاشونم بد نبوده و برای جامعه مفید هم بوده و چه بسا باعث پیشرفت هم شده..... قبل از آمدن اسلام به کشور ما موبدهای زرتشی بخاطر سختگیریهایشان باعث شدند مردم ازدینشون رو گردان بشند (البته نمیشه این قضیه را نادیده گرفت که اسلام با زور و ریخته شدند خونهای بسیاری به مردم تحمیل شد در اوایل و باز تغییر سنی به شیعه .......) بعدشم که هرکسی خواست به مردم زور بگه از دین استفاده کرد... ناصر الدین شاه برای خوش گذرونی خودش باعث شد قسمتهای زیادی از کشور بخشیده بشه ولی خب این حرکتش باعث شد کشور خیلی نسبت به قبل پیشرفت کند.. متأسفانه مردم ما خیلی پرمدعا هستند و هیچ وقت حاضر نیستند عیبهای خودشونو ببینند و همیشه یک نفر این بین هست که کوتاهی ها ازش سر میزنه...... همیشه سلب مسئولیت میکنیم و مسئول کارههایی که انجام میدیم نیستیم یک نفر هست که باید جوابگو باشه.......... 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ایراد جامعه ایرانی نبود روابط افقی بین مردم هست واینکه روابط بین مردم با قدرت ودولت به صورت عمودی میباشد ودولت وظایف اجتماعی مردم رو مشخص میکنه مردم به وظایف اجتماعی خودشون اشنا نیستند واگرکاری درست انجام میشه بخاطر فشار دولت هست دریک کلام مردم مسئولیت مدنی رو نمیپذیرند ومشکل ازهمین جا ناشی میشه ما غربی زندگی میکنیم ولی اخلاق سنتی داریم روابط ما با یکدیگر وچه با دولت براساس اخلاق سنتی هست درواقع دچار نوعی عقب ماندگی اخلاقی نسبت به رفتار اجتماعی خود هستیم 2 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ایراد جامعه ایرانی نبود روابط افقی بین مردم هست واینکه روابط بین مردم با قدرت ودولت به صورت عمودی میباشد ودولت وظایف اجتماعی مردم رو مشخص میکنهمردم به وظایف اجتماعی خودشون اشنا نیستند واگرکاری درست انجام میشه بخاطر فشار دولت هست دریک کلام مردم مسئولیت مدنی رو نمیپذیرند ومشکل ازهمین جا ناشی میشه ما غربی زندگی میکنیم ولی اخلاق سنتی داریم روابط ما با یکدیگر وچه با دولت براساس اخلاق سنتی هست درواقع دچار نوعی عقب ماندگی اخلاقی نسبت به رفتار اجتماعی خود هستیم سجاد جان علاوه بر این عامل یه چیزه دیگه هم از نظر من قابل تامله. در همه جای دنیا از نقد در جهت بهبود مسائل و کشف نقاط ضعف و قوت سوژه مورد نقد استفاده میشه و این منجر به پیشرفت تو اون زمینه میشه. ولی تو ایران کمتر نقدی رو پیدا میکنی که به خلع کشیده نشه. در واقع معمولا اگر بخواهیم چیزی رو خلع کنیم از نقد شروع میکنیم. بعد از نقد تنها نتیجه گیری مربوط به خلع، برکناری و انحلال سوژه مورد نقد میشه. یعنی میخوام بگم نقد نمیکنیم مگر بخواهیم خلع کنیم. نقدی که با هدف خلع انجام میشه اصلا اسمش نقد نیست. من بارها تو مجموعه کوچیک خودم گفتم اگر از کارم ایراد بگیرید بهتون تشویقی میدم. ولی ایرادی که منجر به پیشرفت من و مجموعه بشه. و من از اینکه شما به خاطر پیشرفت من هزینه میکنید و این هزینه در قالب تحقیق، صرف زمان و ... هست خوشحال میشم. من خیلی سعی میکنم این روحیه رو در خودم و اطرافیانم قوی کنم. نمیدونم تا چه حد منظورمو گرفتی. بزار یه مثال بزنم. من یه کار چاپی سفارش داده بودم. از توش یه ایراد دراوردم. ازشون تشکر کردم. پول رو به طور کامل پرداختم و ایراد مربوط به کار رو هم عنوان کردم. طرف بهش برخورده بود. چون خودم نرفتم کارو تحویل بگیرم و پیغام داده بودم. رفتم پیشش گفتم آقای محترم من که نمیگم این کارو نمیخوام. یا نمیگم پولشو نمیدم. یا حتی نگفتم تخفیف بدید. این ایراد رو درآوردم تا دفعه بعد تو کارتون تکرار نشه. این باعث بهبود کار خودتون میشه. ولی یارو منظور منو نگرفت. دست آخر مجبور شدم دیگه با اون چاپخونه کار نکنم. چون انتقاد رو در زمره خلع میدید. فکر میکرد چون دارم بهش انتقاد میکنم دارم نفی میکنم خودشو، کارشو و همه سیستم و مجموعه مربوطه رو. بالاخره فهمیدم که آقا انتقاد پذیر نیست و ضربه اینکار رو خودش میخوره. یه مشتری از دست داد. ولی الان دارم با جای دیگه کار میکنم خیلی هم راضی هستم چون به انتقادات من در جهت پیشبرد کیفیت اهمیت قائل هستن و این لاعث میشه براشون تبلیغات کنم و چند تا مشتری دیگه مثل خودم رو هم براشون جور کنم. 1 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سجاد جان علاوه بر این عامل یه چیزه دیگه هم از نظر من قابل تامله. در همه جای دنیا از نقد در جهت بهبود مسائل و کشف نقاط ضعف و قوت سوژه مورد نقد استفاده میشه و این منجر به پیشرفت تو اون زمینه میشه. ولی تو ایران کمتر نقدی رو پیدا میکنی که به خلع کشیده نشه. در واقع معمولا اگر بخواهیم چیزی رو خلع کنیم از نقد شروع میکنیم. بعد از نقد تنها نتیجه گیری مربوط به خلع، برکناری و انحلال سوژه مورد نقد میشه. یعنی میخوام بگم نقد نمیکنیم مگر بخواهیم خلع کنیم. نقدی که با هدف خلع انجام میشه اصلا اسمش نقد نیست. من بارها تو مجموعه کوچیک خودم گفتم اگر از کارم ایراد بگیرید بهتون تشویقی میدم. ولی ایرادی که منجر به پیشرفت من و مجموعه بشه. و من از اینکه شما به خاطر پیشرفت من هزینه میکنید و این هزینه در قالب تحقیق، صرف زمان و ... هست خوشحال میشم. من خیلی سعی میکنم این روحیه رو در خودم و اطرافیانم قوی کنم. نمیدونم تا چه حد منظورمو گرفتی. بزار یه مثال بزنم. من یه کار چاپی سفارش داده بودم. از توش یه ایراد دراوردم. ازشون تشکر کردم. پول رو به طور کامل پرداختم و ایراد مربوط به کار رو هم عنوان کردم. طرف بهش برخورده بود. چون خودم نرفتم کارو تحویل بگیرم و پیغام داده بودم. رفتم پیشش گفتم آقای محترم من که نمیگم این کارو نمیخوام. یا نمیگم پولشو نمیدم. یا حتی نگفتم تخفیف بدید. این ایراد رو درآوردم تا دفعه بعد تو کارتون تکرار نشه. این باعث بهبود کار خودتون میشه. ولی یارو منظور منو نگرفت. دست آخر مجبور شدم دیگه با اون چاپخونه کار نکنم. چون انتقاد رو در زمره خلع میدید. فکر میکرد چون دارم بهش انتقاد میکنم دارم نفی میکنم خودشو، کارشو و همه سیستم و مجموعه مربوطه رو. بالاخره فهمیدم که آقا انتقاد پذیر نیست و ضربه اینکار رو خودش میخوره. یه مشتری از دست داد. ولی الان دارم با جای دیگه کار میکنم خیلی هم راضی هستم چون به انتقادات من در جهت پیشبرد کیفیت اهمیت قائل هستن و این لاعث میشه براشون تبلیغات کنم و چند تا مشتری دیگه مثل خودم رو هم براشون جور کنم. خیلی ممنون ابوالفضل عزیز دقیقا مشکل ما با فرایند نقد همینه ما توهین وحرف خودمونو به کرسی نشوندن رو با نقد کلا اشتباه میگیریم نقدهای ما همیشه یکطرفه ودرراستای تامین منافع خودمون هست درحالیکه مبنای نقد براینه که اول کارخودمونو نقد کنیم اگر قابل پذیرش بود به پله دوم گام بزاریم چندساله تو محیط های کاریمون همیشه همین مسئله با شدت وحدت بالا وپایین برامون تکرار میشه واخرش مجبوریم یا قطع رابطه کنیم یا صورت مسئله رو پاک کنیم 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده