رفتن به مطلب

شیخ و مریدان


هوتن

ارسال های توصیه شده

نقل است مریدی شیخ رضی الله عنه را بدیدی آدامس بدهان و چندان جویدی که گویی هیچ لذتی در دنیا بدین شیرینی نبودی پس پرسیدی یا شیخ روزه نساخته اید؟

شیخ فرمودی که مسلم باشد که نساخته ایم. پس مریدی گفتی یا شیخ شما میهمان خدای نبودندی؟

شیخ فرمودی که ما طول سال را مهمان خداییم و این ماه را نیز؛ شما را نباشد که چنین ساده اندیش باشید.

پس هر یک روی به سویی نهادی زین گفته شیخ.

خداوند بر طول عمر شیخ بیافزاید.

  • Like 11
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 251
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

نقل است روزی شیخ رضی الله عنه بر منبر جلوس کردندی بهر خطابه پس چندی ساکت نشستندی و فرمودندی چه بگویم که نگفتنمان بهتر است.

پس جمله مریدان زاری کردندی از برای شیخ که چون است که دیگر شیخ نمی گوید حق را و حقیقت را....

خداوند بر طول عمر او بیافزاد.

  • Like 9
لینک به دیدگاه

روزی پرسیدند فزودن قیمت گاز از برای چیست ؟

 

 

فرمود از برای رونق نساجی و هاکوپیان.

 

و مریدان همی گریستند.

:w00::w00:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نقل است شیخ هفت فرزند داشت

روزی همه را در حیاط خانه جمع کرد به دست هر یک تکه چوبی داد انگاه فرمود:

فرزندانم تکه چوب را بشکنید

فرزندان همه تچوب را شکستند

سپس شیخ به هر یک دو تکه چوب داد

باز فرزندان شکستند

هر بار شیخ تکه چوبهای بیشتری به انها میداد تا بشکنند

تعداد چوبها به هفت رسید فرزندان هر چه کردند نتوانستند چوبها را بشکنند

انگاه شیخ گفتند :

گلهای باغ زندگیه شیخ اگر طالب سعادتید هرگز یکدیگر را ترک مگویید:icon_gol:

فرزندان یکان یکان اینگونه گشتند:jawdrop:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

روزی شیخ را در روز جمعه بدیدندی، بدو گفتند یا شیخ در تمام طول هفته کجا میروی که نیستی و فقط جمعه به جمعه به دیدن شما شرف یاب میشویم...؟!

شیخ خنده ای هوشیارانه بکرد و فرمود:تمام روزهای هفته را مشغول تنظیم متن سخنرانی های روز جمعه ام میباشم...!

مریدان بشنیدندی و تکبیرگویان برفتند و به دنبالشان جماعتی...!

  • Like 8
لینک به دیدگاه

روزی شیخ با بهترین دوست دخترش تمام کرد!

مریدان رفتند که از دلش غم را بیرون آورند!

که شیخ را در حالت شکر گذاری و... دیدند!

همه انگشت به دهان ماندند! گفتند یا شیخنا!با این همه غم, چنا شکر میگذاری؟

شیخ گفت: شکرم از این است که امروز تمام کردم و فردا نشد که بیشتر از این دل ببندم...!

مریدان چاقو به شکم خود زندند و خودکشی فرموندن!

الفاتحه...!

  • Like 9
لینک به دیدگاه

نقل است شیخ رضی الله عنه میگذشتی از گذر گهی در آن هنگام شخصی شیخ را تعظیم گفتی و بگذشتی. مریدی شیخ را گفتی ایشان را انسانی بودندی بد سیرت و دیو سرشت ولی در ظاهر چیزی نمایان نبودی.

شیخ سبب سخن پرسیدی و مرید پاسخ چنان بدادی که ایشان نزول خوار باشدی و کسب حرام باشد ایشان را و ...

پس شیخ فرمودی ایشان را در صورت عیبی ندیدیم و از باب صحبتهایتان فردی باشدی نیکو سرشت . پس مریدان چندان متحیر گشتی که لب گزیدندی پس مریدی سبب پرسیدی کلام شیخ را . شیخ فرمودی در این زمان که کس را وامی ندهند و چون دهند بهره های انچنان ستانند و تا دهند دمار از ادمی در آورند شخصی یافت شدی که مردمان را بدون سپرده گذاری وام بدادی و ضامن نخواستی جز چک خودت را از آن وام مبلغی مسدود نکردی و سود آن نستندی و ... چون باشد که بد سرشت باشد.

نقل است آن مرید که سخن به میان اوردی در دم جان تسلیم کردی در رکاب شیخ و دیگر مریدان را از معجزت حالها برفتی نا گفتنی

  • Like 7
لینک به دیدگاه

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

هر روز به دام دیگری بنشستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم

لیکن تو چنان که می نمایی هستی؟

 

و مریدان دسته جمعی رفتند نهار چلوکباب بخورن:icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

هر روز به دام دیگری بنشستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم

لیکن تو چنان که می نمایی هستی؟

 

و مریدان دسته جمعی رفتند نهار چلوکباب بخورن:icon_gol:

با زبان روزه؟:banel_smiley_4:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
امان از وقتی که شیخ مدیر شد

مریدان گفتند یا شیخ چیزی بگو................و شیخ فرمود: آنرا از من ستاندند و اینرا به من دادند......

مریدان سر به بیابان نهادندی

این مریدان کدوم بیابون میرن؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

هر روز به دام دیگری بنشستی

گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم

لیکن تو چنان که می نمایی هستی؟

 

و مریدان دسته جمعی رفتند نهار چلوکباب بخورن:icon_gol:

 

:ws28: :ws28: :ws28: :ws28: :ws28: :ws28: :ws28: :ws28: :ws28::ws28:

 

 

به من نرسید شیخمون پولش تموم شد :ws44:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

شیخ رضی الله عنه را گفتند فلان شخص را چگونه می بینی؟ فرمودی آنگونه که دیگران را!! گفتند چگونه؟ فرمودی با دو چشم.

پس نعره ها بر خواست از مریدان و پرده ها از چشمهاشان برافتادی از عنایت شیخ.

خداوند بر طول عمر او بیافزاد.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

شیخ رضی الله عنه را گفتند فلان شخص را چگونه می بینی؟ فرمودی آنگونه که دیگران را!! گفتند چگونه؟ فرمودی با دو چشم.

پس نعره ها بر خواست از مریدان و پرده ها از چشمهاشان برافتادی از عنایت شیخ.

خداوند بر طول عمر او بیافزاد.

 

به...محسن جان...شما هم استاد مشیری نگاه می کنی؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

روزی شیخ با صحابه ی خویش در پارک جنگلی جلوس کرده بودو چای مینوشید

یکی از مریدان که راخهی سفر دور به چین برای تعلم بود پرسید:

یا شیخ من راهیم ، شاید این اخرین بار بود که چرخ روزگار مجال دیدن رخ زیبای شما را نصیبم کند مرا پندی ده ای پیر دانا

شیخ تبسمی فرمود و مشغول ریختن چای در جام مخصوص خویش گشت

مریدان گنگ و هراسان به شیخ مینگریستند

شیخ تا به انجا جام را پر کرد که چای از جام لبریز شد

سپس به سوی مرید خویش رو کرد و گفت:

سعی کن جامت را خالی کنی تا روحت ظرفیت پذیرش دانش را داشته باشد

مریدان همه به تامل مشغول گشتند:icon_gol:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

روزی شیخ به دشویی رفت!

همان لحظه از دشویی بیرون امد!

و دوباره به داخل رفتندی!

مریدان که بخاطر عشق تا آنجا با شیخ رفته بودند,پرسیدند! یا شیخنا!

چنا از دشویی اومدی بیرون دوباره رفتی تو دشویی؟؟

شیخ گفت: اشتباهی با پای راست وارد شده بودم که بیرون آمدم و با پای چپ به دشویی رفتم تا مستحبات را بجا بیاورم و ثواب دوچندان ببرم!

مریدان همه دلدرد گرفتندی و با پای چپ وارد دشویی گشتندی!(ولی به دلیل کمبود دشویی,و ازدیاد مرید,صف طولانیی بوجود آمدندی...!)

  • Like 11
لینک به دیدگاه
روزی شیخ به دشویی رفت!

همان لحظه از دشویی بیرون امد!

و دوباره به داخل رفتندی!

مریدان که بخاطر عشق تا آنجا با شیخ رفته بودند,پرسیدند! یا شیخنا!

چنا از دشویی اومدی بیرون دوباره رفتی تو دشویی؟؟

شیخ گفت: اشتباهی با پای راست وارد شده بودم که بیرون آمدم و با پای چپ به دشویی رفتم تا مستحبات را بجا بیاورم و ثواب دوچندان ببرم!

مریدان همه دلدرد گرفتندی و با پای چپ وارد دشویی گشتندی!(ولی به دلیل کمبود دشویی,و ازدیاد مرید,صف طولانیی بوجود آمدندی...!)

 

امید از بس بی مزه است آدم خندش میگیرررررررررررره:ws28::ws28:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
امید از بس بی مزه است آدم خندش میگیرررررررررررره:ws28::ws28:

:w00:اینا که جوک نیست آمی جان!

اینا همش پند و اندرز هست که از لابلاش چیزای جدید یاد بگیری!

اینم نکته ی آموزشیش این بود که با پای پچ بری تو دشوویی!!!:w16:(نه با سر!:jawdrop:)

  • Like 4
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...