نگين...NeGiN 1499 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ بازهم از حکایات شیخ و مریدان حکایاتی عبرت آموز از استاد و مریدانش شیخ را گفتند : شنیده ایم آشپرخانه اوپن ممنوع کرده اند . فرمود : اینها آخر ، زن و شوهر را نیز زوج و فرد کنند. و مریدان نعره کشیدند و همی گریستند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = گویند شیخ از خواندن رساله دلگشا اعراض همی داشت ، وی را گفتند : تو را با این ادبیات لطیف چرا با رساله دلگشا سر و کاری نمی بینیم ؟ فرمود : تیتر خبرها از هر رساله ای ، طنزتر و دلگشا تر است . پس مریدان نعره ها همی زدند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = روزی یکی از مریدان پریشان حال ، به نزد شیخ آمد و عرض کرد : یا شیخ خوابی دیدم بس ناگوار! فرمود: بنال ببینم تعبیرش چه بُود ؟ گفت : خواب مردمانی دیدم که از تنشان گوشت همی کندند و گوشت را به دهانشان همی گذاردند. رنگ از رخسار شیخ پرید ، فرمود : به گمانم زمان پرداخت یارانه ها رسیده ! پس مریدان رم کردند و چهارنعل به صحرا همی گریختند. شیخ را اطلاع همی دادند که قیمت بلیط هواپیما فزونی گرفته. فرمود: آن پول ، دیه ی شماست که پیشاپیش ز شما همی گیرند. پس مریدان گریستندی. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = قبض برق یکی از مریدان آمده بود و مرید بر سر زنان نزد شیخ برفت ، شیخ علت سوال کرد. گفت : یا شیخ مرا دریاب که پول قبضم ز اندازه برون شد. شیخ فرمود : تو در عهد یارانه چنین گریه و زاری همی کنی ، اگر یارانه ها برداشته بودند چه همی کردی ؟ مرید با شنیدنش نعره ای کشید و جان به جان آفرین تسلیم همی کرد. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = روزی شیخ با مریدان اخبار نگاه همی کرد و در خبرها هیچ ندید مگر خبرهایی که از فرط شیرینی به باقلوا ماننده بودند ! هر خبر چون برمی آمد مسبب شادی بود و چون برون می رفت ممد شگفتی . پس بر هر خبر دو چیز واجب می شد : یکی خنده مریدان و دگر گریه ی شیخ. برنامه بدانجا رسید که مجری زن تنها با اسم فامیل ، زیرنویس همی گردید. مریدان شیخ را گفتند یا شیخ : دلیل ممنوعیت نام کوچک مجریان زن چه باشد ؟ شیخ فرمود : از آنجا که مردم با رؤیت اسم کوچکشان فاسد شوند ! پس مریدان غش غش بخندیدند و باهم بخواندند : یا شیخ چشم تو جام شراب منه یا شیخ اخم تو رنج و عذاب منه شیخ فرمود : کوفت ! حالا دور برتان ندارد. پس مریدان بیهوش گشتندی. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = 6 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ دونه دونه میزاشتی بهتر بود ...روزگار بدی شده کسی حوصله متن بلند خوندن نداره !!!! حکایت های شیخ و گریه های مریدانش همیشه جالبه! 3 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آورده اند روزی شیخ در جمعی بَرنشسته و مُریدان دور وی حلقه زَده بُودندی؛ گفتند یا شیخ ما را پَندی ده که راهنما باشد. فرمود : دراِنتخابات دو کَس سعی بیهوده نِمودَندی و رَنج بیهوده بُردَندی: یکی آنکه رأی داد و نشد... دیگری آنکه رأی نداد و شد! 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام آورده اند که : هدفمندی یارانه ها تاثیر چندانی بر قیمت مسکن ندارد. شیخ را گفتند این تاثیر “نه چندان زیاد” چقدر است؟ شیخ فرمود پنجاه شصت میلیون ! و مریدان گریستند و یقه را پاره کردند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = روزی شیخ در اینترنت به صفحات ***** شده می نگریست و می فرمود : در اینجا چیزی می بینم که شما نمی بینید. گفتند چه چیز می بینی یا شیخ؟ فرمود : آزادی مطلق ! و مریدان گریستند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = شیخ را گفتند نیاز به مسکن کم شده. شیخ بگفت : و نیاز به قبر زیاد ! و مریدان گریستندی. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = روزی شیخ را گفتند چرا هواشناسی دمای هوا را کم اعلام همی کردندی ؟ گفت : از برای اینکه مردمان خنک تر گردند. و مریدان نعره زدند و از هوش رفتند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = گفتند قیمت زرد آلو آذربایجان ۵۵۰۰ است. گفت خب نخرید. مریدان سر به دیوار کوفتندی. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = روزی پرسیدند فزودن قیمت گاز از برای چیست ؟ فرمود از برای رونق نساجی و هاکوپیان. و مریدان همی گریستند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = روزی شیخ از بازار گذر کردی ، گوسفند مذبوحی را دید در قصابی آویزان و مردمان هیچ یک توان و یارای خرید نداشت. شیخ فرمود : عمر این گوسفند بعد از مرگ درازتر است از عمرش قبل مرگ. و مریدان مدهوش گشتند و نعره ها زدند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = شیخ روزی با مریدان از بازار میوه فروشان گذر کرد و گیلاسی دید که کرمی در آن لولیده و به ولع تمام گیلاس همی خورد. شیخ گریست و فرمود : خوشا به آن کرم و توانگریش . عمری زیستم و نتوانستم چارکی گیلاس بخرم. دست ما کوتاه و خرما بر نخیل آسمان و زمین بر ما شده بخیل و مریدان رم کردند و سر به بیابان گذاشتند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = روزی از شیخ پرسیدند اگر زنان همه چادری و تمام حجاب شوند دیگر چه چیز مردان را فاسد کند ؟ گفت : دماغ زنان ! و مریدان فغان کردند و نعره ها زدند. = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = در ظهر تابستانی شیخ فرمود : هوا بس ناجوانمردانه گرم است. و مریدان گریستند. شیخ گفت : زقنبوت ! هرچه که من می گویم که نباید بگریستید ! و مریدان غش غش خندیدند ! نوشته 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ همه شون از سایته برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ حکایاتی شنیدنی از شیخ و مریدان مریدی شادمان نزد شیخ بیامد و عرض بکرد یا شیخ مرا مشتلق ده تا برایت خبری بس خوش گویم. شیخ قفایی بر وی زد و فرمود این هم مشتلق حال خبرت را بگوی. مرید گفت : یا شیخ تورم تک رقمی گشته. شیخ _رضی الله عنه _ فی البداهه شعری سرود با این مضمون : گویند ایران با ارقام جورواجور خوش است من می گویم اجناس کیلویی کرور کرور خوش است این راست از من شنو و آن مبالغه واگذار که “آمار مسئولان شنیدن” از دور خوش است. پس مریدان جامه های خویش دریدندی. 6 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ روزی شیخ ز آسمان صدایی شنید بس هولناک. مریدی را ندا در داد که این چه صدا بود ؟ مرید گفت : یا شیخ طیاره روسی است که در آسمان ذکر خدا همی گوید. شیخ فرمود : نیک است ، لکن ترسم که این ذکر به سجود افتد. و مریدان نعره ها زدند و همی گریستند. 7 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ شیخ را پرسیدند : از چه جهت مردم هند گاوپرست شدند ؟ فرمود : از آنجا که در هند نیز چون ایران ، تورم تک رقمی است ! و مریدان گریستندی. 4 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ در ضیافتی ، طَبقی از گردو نزد شیخ موجود بود. یکی از مریدان پنهان از چشم شیخ یکی از گردوها برداشت و بشکست ، لکن درونش تهی بود. مرید خجل بگشت. این کار از منظر شیخ دور نماند . مرید را گفت : دانی چرا درون این گردو همچون کله ات پوک است ؟ از آنجا که گردوها نیز چینی گشته اند ! بعد از آن هیچ مریدی دست به گردو همی نزد. 6 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ روزی شیخ مریدان را بر خودروی خود سوار بکرد تا مگر تفریحی کنند گرد لواسون . لکن در راه به ناگه عنان خودرو از کف بداد ، خودرو رم بکرد و یورتمه کنان به دیوار بزد ، پا بر ترمز کوبید لکن ترمز در وی اعراض نکرد . در یک آن از آن ماشین هیچ نماند ، گازش برفت و گ…زش بماند. شیخ با مریدان پیاده گشتند. شیخ نیک در خودرو نگریست که روی آن نگاشته : Made in China فرمود : به گمانم پیاده برویم بهتر باشد اگر پاهایمان نیز چینی نباشد. و مریدان بیهوش گشتندی . 5 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ شیخ را خبر رساندند : در قطعات خودرو تحریم گشته ایم. فرمود : مگر کالسکه سواری چه عیبی دارد ؟ و مریدان گریستند و عربده ها کشیدند. 11 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ شیخ را گفتند یارانه از قبض ها برداشته اند. فرمود : از یارانه نقدی چه به حسابتان ریخته اند ؟ گفتند هیچ فرمود : اینان چگونه مردمانند. سگ را گشاده اند و سنگ را بسته ! و مریدان بساط نعره و گریه را همی گستردند. 8 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ شیخ را گفتند یارانه از قبض ها برداشته اند. فرمود : از یارانه نقدی چه به حسابتان ریخته اند ؟ گفتند هیچ فرمود : اینان چگونه مردمانند. سگ را گشاده اند و سنگ را بسته ! و مریدان بساط نعره و گریه را همی گستردند. :ws27: 6 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۸۹ بیاد هوتن:icon_pf (34): عجب تاپیکی میزد روحش شاد یادش گرامی 2 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ شیخ رضی الله عنه را گفتندی: دولت اعلام داشتی که مردم نگران گرانی شب عید نباشندی. چگونه باشدی؟ شیخ فرمودی نگران نباشدی که دولت خود گرانشان خواهندی کرد. نقل است ازین پاسخ شیخ چندتن بیوفتادی و تا رسیدن اورژانس بمردی. خداوند بر طول عمر شیخ بیافزاید. 7 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ روزی از شیخ پرسیدند اگر زنان همه چادری و تمام حجاب شوند دیگر چه چیز مردان را فاسد کند ؟ گفت : دماغ زنان ! و مریدان فغان کردند و نعره ها زدند. 7 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ در ظهر تابستانی شیخ فرمود : هوا بس ناجوانمردانه گرم است. و مریدان گریستند. شیخ گفت : زقنبوت ! هرچه که من می گویم که نباید بگریستید ! و مریدان غش غش خندیدند ! 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده