YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 دی، 2012 کشمکش درون تلنگری در اوج احساسات فرار از چیزی که هست چشم بستن روی زیبایی دوستی با تنهایی رعایت قوانین بی قاعده منطقی به اندازه یک عقیده راهی به دشواری شکنجه اسیری به جرم نوازش عشق وسوسه ای به ژرفای خیانت طرد شدن از عواطفی بی چهارچوب زنجیری به پا از جنس مردگی زیستن برای حیات دادن به دلهره توضیحی برای یک آغوش دلی تهی از رضایت چشمها در کمین هم گریز از طپشی نامعلوم ذره ای لذت در چمبر ترس نجوای باران در خشکسالی سردی دل از گذشته صدور حکم آشفتگی استدلالی برای آزادی شرمی برای بوسیدن حکمی برای زیستن دستی برای دوستی حرفی برای شکستن سوزش دیده از مه غلیظ بی احساسی پناهگاهی از جنس دوات دادگاهی به وسعت ورقی سفید . . . " چه تصویر درهمی است زندگی " 8
Mr.101 27037 ارسال شده در 31 دی، 2012 گذشتن از جلوی چشمام دارن رد میشن آهسته تو رویام تو رو می بینم یه رویای پر از غصه با چشمای پر از اشکم بهت راهو نشون دادم خودم گفتم برو اما به پاهای تو افتادم تو آسون رد شدی رفتی تو کوران غم و سختی منم رفتم پی کارم تو هم دنبال خوشبختی کی توی قلبت جای من اومد اسممو از تو خاطر تو برد کی بوده انقدر انقده راحت باعثش بود که خاطراتمون مرد چی شده حالا که از این دنیا زندگی رو بدون من می خوای چه جوری میشه چه جوری می تونی می تونی با خودت کنار بیای یه جوری ریشه هام خشکید که انگار کار پاییزه خزونه رفتنت انگار داره برگاشو می ریزه یه جوری گریه می کردم که بارون بینشون گم بود کاش این رویا از آغازش فقط خواب و توهم بود یه جوری گریه می کردم که بارون بینشون گم بود کاش این رویا از آغازش فقط خواب و توهم بود 8
S a d e n a 11333 ارسال شده در 31 دی، 2012 دنیا به همین چند سطر رسیده است ! به این که انسان کوچک بماند بهتر است ، به دنیا نیاید بهتر است اصلا این فیلم را به عقب برگردان آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین ، پلنگی شود که میدود در دشتهای دور آنقدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین … زمین … نه ! به عقب تر برگرد بگذار خدا دوباره دستهایش را بشوید در آینه بنگرد شاید ... تصمیم دیگری گرفت ... 9
laden 4758 ارسال شده در 1 بهمن، 2012 چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم آمدنت را سکوت کردم. داشتنت را سکوت کردم. رفتنت را سکوت کردم. انتظار بازگشتت را هم..... حالا نوبت توست... باید در سکوت به تماشا بنشینی سوختنـــــــــم را 9
ghazal1991 1818 ارسال شده در 1 بهمن، 2012 دنیای عجیبی شده است برای دروغ هایمان ، خدا را قسم میخوریم ، و به حرف راست که میرسیم ؛ می شود جان ِ تــو . . .!!! 6
ghazal1991 1818 ارسال شده در 1 بهمن، 2012 هيچ كس تا بحال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم، عشق سوم، اين ها بي معني است. فقط رفت و آمد است... افت و خيز است... معاشرت مي كنند و اسمش را مي گذارند عِــــــــشـق.....!! 7
S a d e n a 11333 ارسال شده در 1 بهمن، 2012 همه هستی من آیه تاریکی است که تو را در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد من در این آیه تو را آه کشیده ام٬ آه من در این آیه تو را به درخت و آب و آتش پیوند زده ام سهم من این است سهم من آسمانی است که آویختن پرده ای آن را از من میگیرد در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست دل من که به اندازه یک عشق است به بهانه ساده خوشبختی خود مینگرد به نهالی که تو در باغچه ی خانمه مان کاشته ای و به آواز قناری ها که به اندازه یک پنجره میخوانند. آه... 6
S a d e n a 11333 ارسال شده در 1 بهمن، 2012 تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت تا به کی بازیچه بودن در گذار سر نوشت تا به کی با ضربه های درد باید رام شد یا فقط با گریه های بیقرار آرام شد بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار خسته ام از زندگی با قصه های بیشمار...!!! 5
.Yaprak 15748 ارسال شده در 2 بهمن، 2012 وقتي خسته ام وقتي کلافم وقتي دلتنگم... بشقاب ها را نميشکنم!!! شيشه ها را نميشکنم!!! غرورم را نميشکنم!!! دلت را نميشکنم!!! در اين دلتنگي ها زورم به تنها چيزي که ميرسد اين بغض لعنتي ست...که ميشکنم!!! 5
azarafrooz 14221 ارسال شده در 2 بهمن، 2012 میانِ آدمـــک هایِ هـــــزار رنـــــگ… دلباخته یک رنـــگی او شدم افــسوس… گذر زمان بیرنـــگش کرد کم رنگ… وکم رنگ تر…. .وآخـــ ـــــر مــَــــــحـــــــــو ..! 4
sam arch 55879 ارسال شده در 2 بهمن، 2012 گله دارم این بار...باز از خودم.... از اینکه پلکِ چشمم پرید! و تو فکر کردی تنش افتاده به روحم... و من بدهکار بغض تو شدم...که گفت... خوبی؟....از کجا بدانم خوبی....تو برای من...تو به خاطر من...همه ی حس ها را دفن کردی در دلت... دلت شده قبرستان حرف های نگفته.... من بدهکار این برداشت تو شدم.... 10
ghazal1991 1818 ارسال شده در 2 بهمن، 2012 من خسته ام وغرورم اجاز برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نمی دهد بیفتم از پا حتی تبرهایی که در ریشه هایم گیر کرده اند با تعجب نگاهم می کنند این درخت مگر چند ساله است!! 8
Mr.101 27037 ارسال شده در 3 بهمن، 2012 کنارت هستند... تا کی؟ تا وقتی که به تو احتـیاج دارند.. از پیشـت میروند یک روز... کدام روز؟ وقتی کسی جایت آمد.. دوستت دارند... تا چه موقع؟ تا موقعی که کسی دیگر را برای دوسـت داشـتن پیـدا کنـند.. میگویند عاشـقت هسـتند.. برای همیشه..! نه...... فقط تا وقتی که نوبت بـازی با تو تمام بشود.. و این است بازی باهـم بودن!! 7
پاییزان 3604 ارسال شده در 4 بهمن، 2012 ای قطار راهت را بگیر و برو ! دیگر نه کوه توان ریزش دارد نه ریزعلی پیراهن اضافه دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست.... 5
پاییزان 3604 ارسال شده در 4 بهمن، 2012 صبر کن برگرد چمدان هایمان اشتباه شده است دلم را به جای خاطراتت برده ای.... 5
پاییزان 3604 ارسال شده در 4 بهمن، 2012 تمام مزرعه کافر صدایش می زدند گل آفتاب گردان کوچکی که عاشق باران شده بود 7
- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 بهمن، 2012 هر چقدر امروز گرم بود تو سرد بودی خیالی نیست به "ها" کردن دستانم عادت دارم علیرضا مرندی 7
.Yaprak 15748 ارسال شده در 4 بهمن، 2012 بی هیچ صدائی می آیند زمانی که نمی دانی در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و… بی هیج نشانی از دلت می گریزند تا تمام چیزی که به یاد می آوری حسرتی باشد به درازای زندگی چه قدر بی رحمند رویاهـا ... 7
ghazal1991 1818 ارسال شده در 4 بهمن، 2012 شهـــامــت مــی خواهــد ســـــرد بــاشــی و گــرم لبخنــد بزنـــی !!! 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 4 بهمن، 2012 این درد نوشت ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف ِ زخم خورده ی بغض دارند که نشانی دردناک از یک عشق ناکام دارند و تنها مخاطبشان دیریست که دیگر نیست 6
ارسال های توصیه شده