taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]برای زیبا زندگی کردن کوتاهی عمر را بهانه نکنید! عمر کوتاه نیست... ما کوتاهی می کنیم![/h] 2 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]فهمیده‌ام ... که خیلی وقت‌ها.... گناه نکردن... نتیجه ی فراهم نبودن "موقعیت" است؛ .... توهم" تقوا "برم ندارد...! [/h] 2 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]دستــــت را بیـــــــاور .... مردانه و زنانه اش را بی خیـــــــال دســـــت بدهیم به رسم کودکــــــــــی ... [/h] 4 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]من اشتباه کردم ! به خیالم بوسه هایت ، تعهد هستند آغوشت ، سر پناه هدیه هایت ، قول وقرار من اشتباه کردم ! هر چه بودی ، عادت بودی نه فقط با من، با همه این طور بودی....[/h] 3 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]بعضی زخمها هست ؛ که هر روز صبح باید روشونو باز کنی ، نمک بپاشی ! تا یادت نره دیگه سراغ بعضی آدما ... نبــاید رفت ... [/h] 2 نقل قول لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ توی دنیا آدمهای زیادی روی تخت های دو نفره میخوابن ، اما قشنگتر اینه که بعضی آدم ها روی تختهای یه نفره بیاد هم بیدارن.. 3 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]زیاد خوب نباش زیاد دم دست هم نباش زیاد که باشی,زیادی می شوی.[/h] 3 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]هنوز هم نمی دانم که یک سیب، یادآور قانون جاذبه است یا دافعه؟... جاذبه وقتی بر سر نیوتن فرود آمد ... یا دافعه وقتی حوا را از بهشت راند......!![/h] 2 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]درد و دل كه میكنی ضعف هايت،دردهايت را میگذاری توی سينی و تعارف میكنی؛ كه هر كدامشان را که بخواهند بردارند،تيز کنند،تيغ كنند و بزنند به روحت...[/h] 3 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]اگــــــــــــــر هـدفــی بــرای زنــدگــــی. . . دلـــی بــــرای دوسـت داشـتـــن. . . و خـــدایـی بــرای پـــرستـــش داری . . . خــــــــــو شـــــبــــــَـــــخــــــــــتـــــــــــــــی . . .[/h] 2 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]اگــــــــــــــر هـدفــی بــرای زنــدگــــی. . . دلـــی بــــرای دوسـت داشـتـــن. . . و خـــدایـی بــرای پـــرستـــش داری . . . خــــــــــو شـــــبــــــَـــــخــــــــــتـــــــــــــــی . . .[/h] 6 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]به یاد سرنوشت می افتم و مدام با خودم تکرار می کنم برای تقدیر کاری نداشت جای مرا با تو عوض کند[/h] 4 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]جوانی‌ام گوشه‌ی آغوش تو بود لحظه‌ای صبر اگر می‌کردی پیدایش می‌کردم آغوشت را باز کردی برای رفتن‌ام شاید حق با تو بود من دیر شده بودم[/h] 5 نقل قول لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ چرا تا شکفتمـــــــ؟ چرا تا تو را داغ بودم ، نگفتمــــــــــ؟ چرا بی هوا سرد شد باد؟ چرا از دهــــان؟ حرفهای من؟ افتاد؟ 5 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]انصاف نیست دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی صدبار ببینیم و آنقدر بزرگ باشد که نتوانیم آن کسی را که می خواهیم حتی یک بار ببینیم !!![/h] 2 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ چه نقاش ماهریست فکر و خیال را میگویم وقتی که دانه دانه موهایت را سفید می کند . . . 3 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]آدم اين‌جا تنهاست و در اين تنهايي، سايه ناروني تا ابديت جاري است. به سراغ من اگر مي‌آييد، نرم و آهسته بياييد، مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من. .. "سهراب سپهری"[/h] 3 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]خــــدایــا دیـدی؟؟!!! کلی بـــــــاران فرستادی تـــا این لکه هـــا را از دلـــم بشویـــی... ...... من کـــه گفته بـــودم لکه نیست ، زخــــــــــــــــــــــم است.[/h] 4 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]وقتي تو رو از دست دادم، اشكي نريختم! چون تموم اشكهام رو براي بدست آوردنت ريخته بودم...!!!!!!!!!!!!![/h] 3 نقل قول لینک به دیدگاه
taghdir 2528 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۰ [h=6]هر وقت بعد 120 سال رفتي اون 2نيا وقتي خواستي از پل صراط رد شي و بهت گفتن يکي حلالت نکرده اون منم که به اين بهونه يه بار ديگه ميخوام ببينمت...[/h] 3 نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .