ترانه18 8013 ارسال شده در 3 خرداد، 2012 سهم من از تو دلتنگیِ بی پایانیستــــــــــ که روزها دیوانه ام میکند شب ها شاعر .. 3
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 هرچه کمتر شود فروغ حيات رنج را جانگداز تر بيني سوي مغرب چو ره کند خورشيد سايه ها را دراز تر بيني 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]میترسم ازاینکه روزی یک جایی من وتو خیلی دور ازهم شب و روز در آغوش یک غریبه بی قرار هم باشیم..[/h] 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]کسی که تورو واقعا بخواد بلاخره یک راهی برای موندن تو زندگیت پیدا می کنه...[/h] 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]زن بودن مهم نیست شیر زن بودن هنره ! من یک زنم نگاه به چهرهء ظریفم نکن.... ... اگر اراده کنم تمام هویت مردانه ات را به آتش خواهم کشید[/h] 3
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند[/h] 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن، از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم، اشکهایی را بریز که من ریختم دردها و خوشیهای من را تجربه کن سالهایی را بگذران که من گذراندم روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن همانطور که من انجام دادم ... بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی[/h] 3
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]عمریست شبانه روز لبهایت را... لب باز نکن! هنوز لبهایت را ... نه! سیر نمی شوم به چندین بوسه بر روی لبم بدوز لبهایت را! جلیل صفر بیگی[/h] 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]آنقدر خوب هستم که ببخشمت... اما.. آنقدر احمق نیستم که دوباره به تو اعتماد کنم[/h] 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]دارم فکر میکنم ... کسی که با رفتنش خوششبختی رو ازت می گیره چه جوری می تونه بهت بگه روزی هزار بار برات آرزوی خوشبختی می کنم؟!![/h] 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]خسته ام! نه اینکه کوه کنده باشم نه ...! دل کنــــــــده ام![/h] 4
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]عـــشـــــقمان بازی حُکـــــمی بـــــود که مَن از دِل مایــــه گـــذاشتـــم و تو از خِشــــت ..... ! [/h] 4
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]می خواستم تا ابد در کنارت بمانم نمی دانستم مسافری مسافری که تنهایی را برایم باقی می گذاری و با هم بودن را برای همیشه در ذهنم می سوزانی ...[/h] 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]بی شرمانه خوبست.. عمق دوریمان را هیچ کس نمی تواند حدس بزند.. دوست من.. سال جدید می آید سال دشمنی.. لبخند نزنیم سرمان را که نمی برند...!! بیا چند قطره اشک به هم هدیه دهیم .. [/h] 2
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]آدمی بوی مرگ را که می شنود صمیمی می شود بر بستر احتضار هر کسی "خودش" است . وحشت مرگ او را چنان سراسیمه می سازد که مجال تظاهر نمی ماند حادثه چنان بزرگ است که بزرگان همه کوچک می شوند... [/h] 4
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]تنهایی یعنی ... امشب من در آغوش تو خواب باشم و فردا تو در آغوش دیگری در تکاپو !!! [/h] 3
taghdir 2528 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 [h=6]ساده بودیم و سخت بر ما رفت خوب بودیم و زندگی بد شد آنکه باید به دادمان برسد آمد و از کنارمان رد شد هیچ کس واقعا ً نمی داند آخر داستان چه خواهد شد![/h] 4
*Sanaz* 10640 ارسال شده در 4 خرداد، 2012 این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم... (حسین پناهی) 3
*Sanaz* 10640 ارسال شده در 5 خرداد، 2012 بـُـگذار کسی نداند که چگونه من به جای نوازش شدن ، بوسیده شدن ، گــَزیده شده ام ... "شاملو" 3
taghdir 2528 ارسال شده در 6 خرداد، 2012 [h=6]غمگین ترین جای خاطره اونجاییه که کم کم احساس میکنی چهرش داره از یادت میره ...!![/h] 5
ارسال های توصیه شده