EVF 5465 ارسال شده در 23 تیر، 2011 سلام دوستان خوبم مسئله ای برام پیش اوومده که ماه ها باهاش درگیرم... چند سال هست که من با خانمی اشنا شدم و در اوایل نسبت به هم محبت خاصی داشتیم... من چند سال از اووون بزرگترم و جفتمون هم از لحاظ دانش در بک سطح هستیم چه بسا از من باهوش تر نیز هست... موقعیت اجتماعی خوب سطح علمی بسیار عالی دونده دوی 200 متر و .... کلی از اینها من خودم میدونم که یک کیس مناسب برای ازدواج هستش اما مشکل اینجاس: ما خب تو اوایل همدیگرو خیلی دوس داشتیم اووون همونطوری من و دوس داره و حتی برای یک مریضی ساده از ایمپریال کالج لندن (جایی که درس میخونه) بلند شد اوومد ایران هر روز ما با هم حرف میزنیم ، ایمیل میزنیم.... اوون روزی 1000 بار میگه دوست دارم.... من نمیدونم چرا علاقه اول رو نسبت بهش ندارم و امروز با لحن بدی باهاش حرف زدم که خیلی ناراحت شد... اشکال کار کجاس؟؟؟ این که اووون زیاد به من ابراز علاقه میکنه؟؟؟ بارها بهش گفتم میگه من نمیگم که عزیز بشم .... حس خودمو می گم... اما وافعا نمیدونم چیکار کنم؟ از اووون طرف پسری نیستم که بخوام حول حولکی تصمیم بگیرم... واقعا گیج شدم و از همه چیز دست کشیدم... از درس ... از کار ... هیچ وقت این حس و نداشتم... اینم بگم اوون یه اشتباه و بارها تکرار میکنه و بعدش معذرت خواهی میکنه... اینکه از من دور هست و زیاد ابراز علاقه میکنه شما میگین اشکال اینجاس؟؟؟ آیا نیاز به مشاوره دارم؟ دوستان لطفا راهنمایی کنن. مرسی 16
afa 18504 ارسال شده در 23 تیر، 2011 عشق و علاقه یه شرط لازم جهت ازدواج موفقه اما شرط کافی نیست !!!! گاهی در اوایل اشنایی داغی احساسات و علایق زیاده ... اما بعد از گذشت زمان و یا بعد ازدواج به سردی تبدیل میشه .... باید ریشه یابی کنید چرا چنین احساسی پیدا کردین ؟ چه رفتار طرف مقابلتان را نمی پسندین ؟ این رو هم بگم بعنوان یه دختر ، معمولا خانومها بیشتر از احساسات بهره میگیرن و در اولویت بعدی و خیلی کم منطقی فکر میکنند ........ 6
EVF 5465 مالک ارسال شده در 23 تیر، 2011 خب من فکر میکنم از ابراز علاقه شدید اوون هستش تو این مدت نشده حتی یک بار قهر و ... اینا کنه! همش خوبه.... نمیدونم واقعلا گیجم 5
afa 18504 ارسال شده در 23 تیر، 2011 ابراز علاقه که بد نیس !!! اینو به خودش هم گفتین ؟ میتونید یه مدت ( یه هفته یا یک ماه ) با هم هیچ ارتباطی نداشته باشید .... نه که جلوه قهر داشته باشه !!! یه آوانس یا مدتی برای سکوت و فکر کردن ..... شما جدای از ابراز علاقه مداوم ایشون بهتر فکر خواهید کرد ... 4
EVF 5465 مالک ارسال شده در 23 تیر، 2011 اره بهش گفتم... بهشم میگم بیا یه مدت فکر کنیم.... اما اوونقد گریه میکنه که دلم نمیاد خب.... تهدید می کنه که بیخیال خودم میشم... راسیتش من میدونم این کارو میکنه چون میشناسمش... حالا شما میگید من چیکار کنم؟> 5
afa 18504 ارسال شده در 23 تیر، 2011 اره بهش گفتم...بهشم میگم بیا یه مدت فکر کنیم.... اما اوونقد گریه میکنه که دلم نمیاد خب.... تهدید می کنه که بیخیال خودم میشم... راسیتش من میدونم این کارو میکنه چون میشناسمش... حالا شما میگید من چیکار کنم؟> گریه چرا ............... ؟ با مسائل زندگی باید منطقی تر از این برخورد بشه !!!! باید بتونید قانع کنید ، نکنه ترحم ایجاد بشه 5
EVF 5465 مالک ارسال شده در 23 تیر، 2011 من موندم این اشک 1000 تا آدم در میاره باز خودش گریه می کنه... 4
M!Zare 48037 ارسال شده در 23 تیر، 2011 اره بهش گفتم...بهشم میگم بیا یه مدت فکر کنیم.... اما اوونقد گریه میکنه که دلم نمیاد خب.... تهدید می کنه که بیخیال خودم میشم... راسیتش من میدونم این کارو میکنه چون میشناسمش... حالا شما میگید من چیکار کنم؟> سلام.تهدید می کنه که بیخیال خودم میشم،این جمله بسیار جای تعمل داره.ازدواج امری نیست که بشه احساسی تصمیم گرفت.آیا شما فرصت این رو داشتید که با ایشون در مورد برنامه هاتون و آینده و علایقتون صحبت کنید و یا تا کنون صرف علاقه کافی بوده؟ 5
afa 18504 ارسال شده در 23 تیر، 2011 اگه دوست داشتن واقعی باشه باید شما رو هم درک کنه ، نباید موجب ناراحتی شما بشه !!! من احساس میکنم بیشتر به شما .ابسته شده تا علاقه شدید !!!! و این اصلا درست نیست ..... جای تامل بسیار داره !!!! 5
peyman sadeghian 30244 ارسال شده در 23 تیر، 2011 دوست من سلام.شرح حال شماوایشان رو خوندم دراینگونه مواردحتمابایدصحبت های طرف مقابل مشکل روهم جداگانه شنید بایددیددلیل ایشون واسه این طرزبرخوردچیه.واصلاشماروواسه کدوم خصوصیت انتخاب کرده؟وشماروچه ملاک ومعیاری درابتداایشون روبه قول خودتون کیس مناسبی برای ازدواج میدیدید اماالان نه!کدوم معیاربامعیاراولیه منافات پیداکرده؟یه روزبایدروبروی هم بنشینیدیه قلم کاغذبرداریدولیستی ازعقایدوباورهایی که باعث شده درابتداعاشق هم بشیدوالان حس میکنیدوجودنداره تهیه کنید.یااگه نشدونتونستیدبه همراه هم به یک مشاوره ازدواج حتمابروید.البته ارتباط بیش ازحددرزمان نامزدی باعث دلزدگی دوطرف میشه وبایدحداعتدال نگه داشته بشه.امااین مشکل روواسه خودتون بزرگ نکنید.اگه درابتداچیزی بوده که شماروعاشق هم کرده هنوزهم وجودداره به نظرمن عشق شمادچارروزمرگی شده بایدیه شوک بهش واردبشه تاازاین رکوددربیاد.یه مدت دوری کمک میکنه امابایدتوجیحش کنیدکه این دوره صرفابرای تفکروتصمیمگیری هستش وابدادیدمنفی نبایدداشت امابازم ازمشاوره باحضورخودایشون غافل نشید 9
حانی 3371 ارسال شده در 23 تیر، 2011 دختر خیلی با احساسیه ولی مطمئنم اگه با این بستر فکری با هم ازدواج کنید فقط به خاطر ترحمه یادتون باشه شما مسئول ایشون نیستین بهتره یه بار محکم و قاطعانه نظرتون رو نسبت به ابراز احساسات بیش از ححدش بگید و ازش بخواین که جدیتر روی این موضوع فکر کنه 6
hosseinb 225 ارسال شده در 23 تیر، 2011 سلام مشکل رو درون خودت جستجو کن بذار یه روی دیگه تو رو هم ببینه گاهی لازمه مقابل احساسات بایستی و به طرفت بفمونی احساسات روی تو اثری نداره چون می خوای منطقی فکر کنی و از اون هم همین انتظار رو داری یه جورایی حس می کنم احساسات اون نقطه ضعف تو هست و اون هم اینو خوب متوجه شده اول با خودت کنار بیا بعد اون البته هرچی که اینجا میشنوی فقط 10% قابل اعتماد هست به یه مشاور نیاز داری کسی که از همه نظر ار اوضاعتون اگاهی داشته باشه و کارش مشاوره دادن باشه 8
تینا 15116 ارسال شده در 23 تیر، 2011 به نظر من یه مدت کوتاه با توافق رابطتونو قطع کنید ببین ایا واقعا دلتنگش میشی یا نه؟ببین دوست عزیز دلتنگی با عادت فرق داره.بنظرم وقتی به اقایون یا حتی خانومها هم بیش از حد ابراز علاقه میشه فرد سیراب میشه و دیگه عطش گذشته رو نداره. 6
RAPUNZEL 10430 ارسال شده در 23 تیر، 2011 بهترین چیز به نظر من روراستیه خانمها اصولا مغرورن و به کسی هی نمگن دوست دارم و ایشون اگه اینو میگه حتما واقعا دوستتون داره ولی اینکه میگید که هیچ حسی نسبت به ایشون در خودتون ندارید یا اگه دارید و خیلی کمه بحث چیز دیگریست یا این موضوع رو باید زودتر بهشون میگفتید یا حالا که نگفتید سعی کنید روراست باشید و به جای پرخاش بهش بگید که زیاد حس خاصی نسبت بهش ندارید...و اگر از واکنشش میترسید و دوست ندارید ناراحتش کنید سعی کنید از یه مشاور کمک بگیرید متاسفانه خیلیا فکر میکنن مراجعه به یه مشاور مال دیوانه هاست یا کسایی که کم آوردن و از پس مشکلاتشون بر نمیان ولی اصلا اینجوری نیست آدمایی مثل ما نمیتونن به خوبی بهتون کمک کنن چون ما روی خصوصیات کلی شما و ایشون آشنایی نداریم و فقط داریم از جانب یک نفر نظر میدیم باید حرفهای طرف مقابلتون رو هم شنید تا قضاوت کرد...و همونطور که وقتی بیمار جسمی میشیم به دکتر مراجعه میکنیم مشکلاتی که به احساس ما هم مربوطه رو فقط متخصصش میتونه حل کنه و اگر مقدور هست با هم پیش یه مشاور برید و این مسائلتون رو مطرح کنید اگر خطایی رو بارها تکرار کرده و شما باهاش با روراستی راجع به اون موضوع صحبت کردین و گفتین که ناراحتتون میکنه و بازم تکرار کرده خودش یه مسئله جدا گانه است که به متخصص احتیاج داره 8
EVF 5465 مالک ارسال شده در 23 تیر، 2011 سلام.تهدید می کنه که بیخیال خودم میشم،این جمله بسیار جای تعمل داره.ازدواج امری نیست که بشه احساسی تصمیم گرفت.آیا شما فرصت این رو داشتید که با ایشون در مورد برنامه هاتون و آینده و علایقتون صحبت کنید و یا تا کنون صرف علاقه کافی بوده؟ مرسی مریم جان بله قرار شد که اون دکتری بگیره منم ایضا و بعد ازدواج کنیم... هردومون آدم منطقی هستیم و اراده ای محکم داریم . من بهش علافه دارم اما نه نسبت به قبل... من آدمی نیستم که بخواد دوری کسی و از یادم ببره . بله گاهی وفتا من در انزوای شدید احساسی بودم چون بیشتر وقتم با کتاب هام بوده و اینور اونور کنفرانس داخلی و خارجی و زمانی که خسته میشدم واقعا منو دلداری می داد... 3
EVF 5465 مالک ارسال شده در 23 تیر، 2011 اگه دوست داشتن واقعی باشه باید شما رو هم درک کنه ، نباید موجب ناراحتی شما بشه !!! من احساس میکنم بیشتر به شما .ابسته شده تا علاقه شدید !!!! و این اصلا درست نیست ..... جای تامل بسیار داره !!!! من ناراحت نمیشم که اینطوری ابراز علاقه میکنه... اما خب .... آخه مگه میشه به کسی وابسته شد بدون اینکه بهش علاقه داشته باشید؟ 3
EVF 5465 مالک ارسال شده در 23 تیر، 2011 دوست من سلام.شرح حال شماوایشان رو خوندم دراینگونه مواردحتمابایدصحبت های طرف مقابل مشکل روهم جداگانه شنید بایددیددلیل ایشون واسه این طرزبرخوردچیه.واصلاشماروواسه کدوم خصوصیت انتخاب کرده؟وشماروچه ملاک ومعیاری درابتداایشون روبه قول خودتون کیس مناسبی برای ازدواج میدیدیداماالان نه!کدوم معیاربامعیاراولیه منافات پیداکرده؟یه روزبایدروبروی هم بنشینیدیه قلم کاغذبرداریدولیستی ازعقایدوباورهایی که باعث شده درابتداعاشق هم بشیدوالان حس میکنیدوجودنداره تهیه کنید.یااگه نشدونتونستیدبه همراه هم به یک مشاوره ازدواج حتمابروید.البته ارتباط بیش ازحددرزمان نامزدی باعث دلزدگی دوطرف میشه وبایدحداعتدال نگه داشته بشه.امااین مشکل روواسه خودتون بزرگ نکنید.اگه درابتداچیزی بوده که شماروعاشق هم کرده هنوزهم وجودداره به نظرمن عشق شمادچارروزمرگی شده بایدیه شوک بهش واردبشه تاازاین رکوددربیاد.یه مدت دوری کمک میکنه امابایدتوجیحش کنیدکه این دوره صرفابرای تفکروتصمیمگیری هستش وابدادیدمنفی نبایدداشت امابازم ازمشاوره باحضورخودایشون غافل نشید سلام دوست من درست می فرمایید بیشتر علایق و رفتارهامون شبیه هم هست و از این نظر مشکلی نداریم... من به این علت به اون علاقه مند شدم که واقعا دیدم بسیار منطقی و آدم محکمی هستش و از هیچ چیز هراس نداره... و خیلی جنبه های مثبت دیگه اما خب این شوک چطور باید باشه؟؟؟ من هروقت کسی و که دوس دارم وقتی دارم ازش جدا میشم(مثلا میخوام برم سفر) اوون لحظه واقعا احساس می کنم که چقد دوسش دارم... 5
ارسال های توصیه شده