رفتن به مطلب

اکتشافات ژئو شیمیایی سنگها


XMEHRDADX

ارسال های توصیه شده

اكتشافات ژئو شيميايي سنگ ها

 

اكتشافات معدني روشهاي متعددي است كه به منظور حل يك يا چند شكل اكتشافي ، ابداع شده و توسعه يافته است .اين روش ها شامل اكتشافات چكشي ، اكتشافات ژئو فيزيكي ، دور سنجي و …… است . هر يك از اين روش ها مزايا و معايبي داردكه با توجه به نوع اكتشاف ، دقت اكتشاف ، محدوديت مكاني و زماني ، كسب حداكثر بازدهي با كمترين هزينه مورد استفاده قرار مي گيرند . ژئو شيمي اكتشافي بخشي از زمين شناسي اكتشافي نوين است كه داراي سه بخش اساسي نمونه برداري ، تجزيه نمونه ها و پردازش ، ارائه تفسير داده اي بدست آمده از تجزيه شيميايي نمونه هاي سنگ ، خاك ، آب ، گياه و هوا ست . امروز روشهاي اكتنشافات ژئوشيميايي بطور گسترده به عنوان ابزاري كار آمد در اكتشافات ناحيه اي و محلي بكار گرفته مي شوند . اين روش ها به علت صرفه اقتصادي ، سرعت در عمل و گستردگي مناطق تحت پوشش ازاهميت زيادي برخوردارند . ژئوشيمي اكتشافي و پي جويي هاي ژئوشيميايي در واقع كاربرد عملي قوانين ژئوشيمي محض روش هاي تجزيه مواد براي پيدا كردن كانساري منابع نفت وگاز است .

در كتاب هاي روسي روش ليتو ژئو شيميايي شامل اكتشافات سنگ و خاك و ر سوبات آبراهه اي است ، درحالي كه در كتاب هاي انگليسي زبان اين عنوان فقط براي اكتشافات سنگ بكار مي رود ، بدين جهت در متون انگليسي از اين روش تحت عنوان Rock Survy ،Rock metallometry ، Bedrock geochemical ،Lithogeochenucal ،Lithogeochemical exploration نام برده مي شود . قديمي ترين كاربرد اكتشافات ژئوشيميايي سنگي براي اكتشاف قلع در سنگ هاي گرانيتي و پگماتيتي گزارش شده است . در ايران نيز براي اكتشاف كانساري مختلف از اين روش ، بخصوص در سالهاي اخير ، استفاده شده است . اصولا ژئوشيمي اكتشافي در يك محيط سنگي ،يك روش اكتشافاتي است كه براي اكتشاف كانسارهاي پنهان بخصوص در مناطق كوهستاني بكار مي رود . همچنين اين شيوه براي شناسايي توده هاي آذرين كاني ساز و در پي جويي ها ، براي شناسايي ايالت هاي ژئوشيميايي و متالوژي نيز مفيد است . گاهي استفاده از اين روش براي شناسايي ها ي اوليه كانسارها حتي تا فاصله زياد از محل كانسارد تشخيص منطقه بندي عناصر دد اطراف كانسارو تفسير عمق فر سايش بسيار سودمند است . از كاربردهاي ديگر اين روش بسيار سومند است . از كاربردهاي ديگر اين روش ، اكتشاف در محيط توده هاي آذرين پورفيري ، گرانيت هاي قلع دار ، كانسارهاي ماسيوميولفيد ، كانسارهاي اسكارني ، كانسارهاي رگه اي ، كانسارهاي طلاي اپي ترمان ، شناسايي كانسارهاي گرمابي و حتي كانسارهاي ماسيو سولفيد استراتيوم رسوبي SEDEX , و كانسارهاي سرب و روي نوع دره مي سي سي پي (MVT ) است . اصولا اكتشافات ژئو شيميايي سنگي برمبناي نمونه برداري از سنگ بستر و تجزيه شيميايي كل سنگ قراردارد . دراين روش علاوه بر تجزيه كل نمونه سنگ از تجزيه كاني هاي بخصوص ، مثل بيوتيت و تورمالين در اكتشافات كانساري هاي پورفيري و گرانيت هاي قلع دار نيز استفاده مي شود . نمونه هاي سنگ را معمولا از رخنمون واحدهاي سنگي در سطح زمين و تونل ها يا از مغزهاي حفاري برداشت مي كنند . بزرگ ترين نقطه مثبت اين روش آن است كه نمونه برداري مستقيم از سنگ ها و از محل توزيع ژئوشيميايي آنها انجام مي شود و كمترين اثر آلودگي را دربردارد . دومين امتياز اين روش ثابت بودن شكل هندسي هاله ژئوشيمي بدست آمده از تجزيه نمونه نسبت به كانساراست . سومين امتياز اين روش نمونه برداري آسان از محل كانسار است . از جمله نقاط ضعف نمونه برداري از يك محيط سنگي آن است كه هاله در زير توده گسترش مي يابد نمونه ها از سطح زمين گرفته مي شوند . نقطه ضعف بزرگ ديگر اين روش آن است كه نمونه برداشت شده از هر نقطه فقط همان نقطه است . بنابراين در كاربرد اين روش بايد بدين مسئله توجه كرد كه نتايج تجزيه شيميايي يك نمونه را نمي توان به يك بخش گسترده از يك منطقه اكتشافي چه سطحي و چه عمقي تعميم داد . از معايب ديگر اين روش آن است كه غني و تهي شدگي عناصر در بخش هاي مختلف يك واحد سنگي ممكن است تفاوت كند . بنا براين روش مناسبي براي پي جويي هاي عمومي نمي تواند باشد .

روش نمونه برداري

اولين اصل قابل توجه درنمونه برداري ژئوشيميايي از يك محيط سنگي آن است كه نمونه ها نشان دهنده واقعيت زمين شناسي منطقه باشد . بنابراين با توجه به نوع سنگ بستر ، نظير سنگ هاي دگرگوني ، رسوبي و يا آذرين ( اسيدي يا بازي ) و نحوه تقاطع توده هاي آذرين با لايه هاي رسوبي ، مسير حركت محلول هاي گرمابي ، انواع رخساره اي دگرگوني ، شدت هاي متفاوت دگرگوني و…… مي توان شبكه نمونه برداري مناسب را طراحي كرد. با توجه به مسائل فوق ، ابتدا زمين شناسي عمومي و اقتصادي منطقه را مطالعه مي كنند و اگر نمونه هايي ازسنگ هاي محل قبلا تجزيه شده باشند ، آنها را برسي مي كنند . بري دسترسي به اطلاعات اوليه نيز مراجعه به گزارش هاي موجود ، نقشه هاي زمين شناختي ، عكس هاي هوايي و ماهواره اي و حتي بازديدهاي صحرايي اوليه ضروري است . سپس بر مبتاي اين اطلاعات و مقياس مطالعات به طراحي شبكه نمونه برداري در منطقه مي پردازند . با توجه به نوع كانسار مورد اكنشاف ، نحوه نمونه برداري آنها ممكن است با هم تفاوت داشته باشد . بنابر اين تعيين نوع كانسار اكتشافي نيز در نحوه نمونه برداري مهم است . شبكه نمونه برداري بايد طوري طراحي شود كه از همه قسمتهاي توده آذرين نمونه برداري به عمل آيد . در مناطق تكتونيزه بديهي است طراحي شبكه نمونه برداري طوري انجام مي شود كه محل گسل ها را نيز پوشش دهد . اصولا بهتر است شبكه نمونه برداري به صورتي طراحي گردد كه حد اكثر تغيير پذيري در سنگ هاي منطقه مورد مطالعه را در برگيرد . نيم رخ ها بايد طوري باشند كه در برگيرنده همه نوع سنگ و سازنده ها ي موجود در منظقه ، انواع دگر ساني در رگه ها نيز باشد . محيط هاي سنگي معمولا شامل سنگ درونگير ، سنگ ديواره و سنگ بستر عمدتا هوازده شده در سطح است كه در نمونه برداري بايد از اين سه بخش نمون برداشت كرد . در توده هاي آذرين نفوذي تفريق يافته از هر قسمت تفريق شده بايد نمونه برداري نمود تا بتوان روند تفريق را معدوم كرد . مثلا در اكتشاف قلع موجود در گرانيت ها ازبخش هاي تفريق يافته كه محل تمركز كاني هاي قلع دار است ، نمونه برداري مي شود .

 

 

منبع:مرکز بین المللی اطلاعات سنگ ایران

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...