رفتن به مطلب

هر كسي از ظن خود شد يار من


samaneh66

ارسال های توصیه شده

من نه عاشق بودم

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم بودم و یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزید

من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت

گر چه در حسرت گندم پوسید

من خودم بودم و هر پنجره ای

که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود

وخدا می داند

سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود

من نه عاشق بودم

و نه دلداده گیسوی بلند

و نه آلوده به افکار پلید

من به دنبال نگاهی بودم

که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید

آرزویم این بود

دور اما چه قشنگ

تا روم تا در دروازه تور

تا شوم چیده به شفافی صب

  • Like 5
لینک به دیدگاه

تو کجایی سهراب؟

آب را گل کردند، چشم ها را بستند و چه با دل کردند...

وای سهراب کجایی آخر؟...

زخم ها بر دل عاشق کردند، خون به چشمان شقایق کردند!

تو کجایی سهراب؟

که همین نزدیکی عشق را دار زدند، همه جا سایه ی دیوار زدن!

وای سهرابدلم را کشتن!!!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم؛ هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند.

 

دکتر علی شریعتی

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نمی دونم چرا تلخی

نمی دونم چرا گیجی

یه عمره زندگی کردی

ولی با مرگ ِ تدریجی

همیشه ساده اما سخت

تورو دلگیر می بینم

دارم رو صورت آینه

یه مرد ِ پیر می بینم

یه تصویر ترک خورده

که هیچکی فکر حالش نیست

یه مرد ِپیر ِسر خورده

که حتا بیست سالش نیست

نمی دونم چرا اما

داره با عشق لج می شه

شکسته پای ِرویا رو

داره ذهنش فلج می شه

نه امروزی براش مونده

نه فردایی که خوش باشه

نمی دونم چرا می خواد

فقط آینه جلوش باشه

نمی ترسید از فردا

اگه امروز روشن بود

حکایت تلخ شد اما

تمومش قصه ی من بود

من اون تنهای دلگیرم

که هیچکی فکر حالم نیست

من اون سر خورده ی پیرم

که حتا بیست سالم نیست ..

  • Like 2
لینک به دیدگاه

غربت همین خونه س

اینجا که دلتنگم

اینجا که با غصه

بی وقفه می جنگم

رویا ازم دوره

کابوسه هر خوابم

می بینی دور از تو

بی تابِ بی تابم

می رنجم از حس ِ

دلگرم تو بودن

وقتی که چشمامم

یادت نمی مونن

می بوسم عکست رو

خندیدی امّا سرد

تقدیر ِتار ِما

کار خودش روکرد

غربت همین خونه س

ینجا که دلگیرم

اینجا که هر لحظه

از یاد ِتو می رم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

مانند یک

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
…. مانند یک عبور….

از راه میرسی و مرا تازه میکنی.

همراه تو هزار

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
از راه میرسد

همراه تو بهار…

بردشت خشک سینه من سبز میشود.

وقتی تو میرسی…. در کوچه های خلوت و تاریک قلب من … مهتاب میدمد…

وقتی تو میرسی…

ای آرزوی گم شده

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
های من…

من نیز با تو به عشق میرسم…

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دیدی که

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
سرد است

پاییز تر از خزان زرد است

آن شب دل من شکسته تر شد

دیگر همه چیز رنگ درد است

دیگر همه جا

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
دلگیر

دست و دل من اسیر زنجیر

ای روح پر از

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
من

خاموش ترین بهانه راگیر

دیگر نروم به سوی مستی

حظی نبرم ز می پرستی

ای آن که نداری خبر از من

سرچشمه ی هر غمم تو هستی

دیگر به بهار خنده ام نیست

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
صفا دهنده ام نیست

ای آن که دلم اسیر

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
ت

بر بام دلت؛ پرنده ام نیست؟

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
م همگی سرود درد است

گفتم که بهار بی تو سرداست

گفتم که بهار بی تودیگر

پاییز تر از خزان زرد است

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من ,

من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد ,

من نه عاشق هستم نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید ,

من به دنبال نگاهی هستم که مرا از پس دلدادگیم می فهمد. ...

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...